Search

English

خسرو شکیبایی؛ چهره ماندگار سینمای ایران

یکی از روزهای فیلم‌برداری فیلم پیشنهاد ۵۰ میلیونی، وقتی ایشان آمدند سر کار، برخلاف هر روز که سلام همه را به گرمی جواب می‌دادند، فقط سر تکان دادند. همه فکر می‌کردند آقای شکیبایی از چیزی ناراحت است. تا ساعت ۱۱ صبر کردیم و کم کم همه شروع کردند به پرسیدن که چه اتفاقی برایشان افتاده است. اصرار داشت که صحبت نکند و جواب کسی را نمی‌داد. آ‌ن‌قدر سوال ها از او بیش‌تر شد که بالاخره حرف زدند و گفتند چرا من را به حال خودم ول نمی‌کنید؟ گفتیم چه شده است؟ گفت مشکلی نیست. مگر من توی این صحنه از خواب بیدار نشدم؟ وقتی از خواب بیدار می‌شوم، صدایم باید خواب آلوده باشد. من از صبح حرف نزدم که خواب آلودگی صدایم رفع نشود. صدایم را حفظ کردم، نمی‌خواهم حرف بزنم.

روایت بالا، روایتی از «شهاب حسینی» درباره «خسرو شکیبایی» است. از این روایت به خوبی می‌توان فهمید کسی که درباره او سخن می‌گوییم چه حساسیتی نسبت به حرفه خود داشت و چه اندازه تلاش می‌کرد کیفیت آن را حفظ کند.

خسرو شکیبایی در فروردین ۱۳۲۳ در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. خسرو ۱۴ ساله بود که پدر خود – سرگرد احمد شکیبایی – را از دست داد. در همان تهران بزرگ شد و برای کمک به خانواده، در کارهایی چون خیاطی و آسانسورسازی فعالیت می‌کرد. اما نام او باید با هنر گره می‌خورد و همین‌گونه شد و او در رشته بازیگری، وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. ۱۹ ساله بود که نخستین تجربه تئاتری خود را انجام داد. از سال ۱۳۴۲ به صورت رسمی به عنوان بازیگر تئاتر شناخته شد. صدای او نیز صدایی خاص بود و همین موجب شد که از سال ۴۷ وارد صنعت دوبله نیز شود و در این زمینه نیز فعالیت کند.

بازیگر خاص سینما و تلویزیون

اما بازی در سینما در سال ۶۱ برای خسرو شکیبایی آغاز شد. اگرچه دیر به سینما آمد اما آن‌قدر با کیفیت و موفق بود که تبدیل به چهره ماندگار سینمای ایران شد. او اگر چه ده‌ها نقش در سینمای ایران بازی کرده است اما کم‌تر کسی‌ ست که خسرو شکیبایی را در نقش «حمید هامون» به یاد نیاورد. این فیلم تاثیری کم‌نظیر بر دنیای سینما در ایران داشت. فیلمی به کارگردانی «داریوش مهرجویی» که روایتگر تلاطم درونی شخصیتی بود که درگیر مناسبات امروزین بود اما دغدغه‌های عاشقانه‌اش به همراه نگاه فرامادی‌اش به زندگی و مناسبات آن، او را در موقعیتی خاص قرار داده بود.

Image result for ‫حمید هامون‬‎

خسرو شکیبایی با بازی در نقش حمید هامون، چهره ماندگار سینمای ایران شد

برای این‌که به تاثیر کم‌نظیر در میان منتقدان و علاقه‌مندان سینما پی ببریم، کافی‌ست این خطوط از «شاپور عظیمی» – یکی از منتقدان سینما – را بخوانیم: «خیلی از ما مخاطبان هامون هنوز شیفته فیلم هستیم. یک روز قبل از این که این یادداشت را بنویسم و اصلاً در آن لحظه به فکر نوشتن این کلمات باشم با یکی از دوستان که او هم حوزه فیلم است، گپ می‌زدیم. مثل همیشه ناگهان دیالوگ‌ها به سوی هامون رفت. مثل همیشه. یکی او می گفت یکی من. برای هر دوی ما هامون زنده است و نفس می‌کشد. من در زمان اکران فیلم، بی‌اغراق ۱۸ بار هامون را بر روی پرده سینما دیدم (همان زمان تعداد دفعات تماشای فیلم را شمردم) نمی‌دانم چند بار دیگر نوارش را دیده‌ام اما این را می‌دانم که هر بار که دلم می‌خواهد یکی از سکانس‌های فیلم را ببینم، بی اختیار نوار فیلم تا آخر می‌رود».

اگرچه پس از هامون، بسیاری این انتقاد را مطرح می‌کردند که خسرو شکیبایی در نقش حمید هامون فرو رفته است و نمی‌تواند بیرون بیاید، بازی در نقش «عادل مشرقی» در فیلم «سالاد فصل» یا بازی در نقش «اکبر» در فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» نشان داد که شکیبایی محصور در یک نقش و یک شخصیت نیست.

شکیبایی علی‌رغم آن‌که در سینما بازیگر بزرگی بود اما محدود به سینما نبود و نقش‌هایی ماندگار در سریال‌هایی خاطره‌ساز داشت. «روزی روزگاری» و «خانه‌ سبز» از این جمله سریال‌ها بودند. در واقع می‌توان گفت ورود او به تلویزیون چندین‌سال زودتر از ورود او به سینما بود. او با بازی در سریال «سمک عیار» در سال ۱۳۵۳ وارد دنیای تلویزیون شد. از او که صدای خاص و تاثیرگذاری نیز داشت، مجموعه دکلمه‌هایی از اشعار شاعران معاصر ایران، همچون «سیدعلی صالحی» و «سهراب سپهری» منتشر شده است.

شکیبایی در عرصه کسب جایزه‌های هنری در داخل کشور، بازیگری موفق بود. او دو بار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به خاطر فیلم های «هامون» و «کیمیا» دریافت کرد و سه بار نیز نامزد سیمرغ بلورین برای فیلم‌های «سایه به سایه»، «کاغذ بی‌خط» و «یک بار برای همیشه» شد. همچنین در سال ۱۳۸۳ برای بازی در هامون به عنوان «ماندگارترین نقش تاریخ سینمای ایران» انتخاب شد.

Image result for ‫خسرو شکیبایی و همسرش‬‎

تصویری از خسرو شکیبایی و همسرش پروین کوشیار

درگذشتی که زود بود

خسرو شکیبایی دوبار ازدواج کرد؛ «تانیا جوهری» همسر نخست او بود که دختری به نام «پوپک» ثمره آن ازدواج است. دفعه دوم نیز با «پروین کوشیار» ازدواج کرد که «پوریا شکیبایی» از این ازدواج برآمده است. خسرو شکیبایی که مدت‌ها درگیر بیماری بود، در نهایت در بیمارستان پارسیان تهران در تیر ۸۷ درگذشت. او هنگام مرگ ۶۴ ساله بود و واقعیت این است در دنیای امروز چنین سنی، نباید سن مرگ باشد.

پروین کوشیار می‌گوید علی‌رغم سال‌ها پس از مرگ خسرو شکیبایی نمی‌تواند باور کند که همسرش دیگر نزد او نیست. او در قطعه شعری، این احساس تنهایی از نبود خسرو شکیبایی و وابستگی عاطفی‌اش به او را چنین بیان می‌کند:

« بی‌تو می‌رفتم.

تنهای… تنها…

و صبوری مرا کوه تحسین می‌کرد.

آخر چه‌کسی باور می‌کند که تو در نیمه‌راه دستم را رها کنی؟

قرار ما با هم رفتن بود،

ولی تو…

امشب همان شب است که به هم قول دادیم تا پایان خط با هم و پا‌به‌پای هم برویم.

نمی‌دانم کدام‌مان عهدشکن بودیم،

من پای همراهی با تو را نداشتم یا تو خیلی عجله داشتی.

هر چه بود تو مرا رها کردی و خوب می‌دانی که در دلم غیر تو جایی برای کسی نیست.

بهترینم بمان تا بیایم».

انتشارات بیشتر ...