از کودکی استعداد نفاشی وافری داشت که موجب شد پدرش برای او معلم خصوصی نقاشی استخدام کند. اگر چه در دبیرستان به عنوان شاعر شناخته میشد اما در نقاشی درخشید و آثارش در نمایشگاههای برتر دنیا به نمایش گذاشته شد؛ ولی برای چنین هنرمندی، روزگار چنین چرخید که در تیر ماه سال ۱۳۹۱ در تنهایی در منزل مسکونی خود در شهر تهران فوت کند و جسدش پانزده روز بعد پیدا شود. با زندگی منصوره حسینی بیشتر آشنا شویم.
منصوره حسینی در سال ۱۳۰۵ در خانواده ای هنردوست در تهران به دنیا آمد، در ۱۰ سالگی در یک روز زمستانی طرحی از درختان کاج حیاط خانه در دفترچه مشق خود کشید و این موجب شد پدرش معلم خصوصی نقاشی برایش بگیرد. این اتفاق سرآغاز زندگی هنری یکی از بزرگترین زنان نقاش معاصر شد. حسینی همچنین در مصاحبهای می گوید که به خاطر علاقه مادرش نقاشی میکشید و مادرش دوست داشت منصوره نقاش شود.
ولی منصوره حسینی چهارده ساله بود که مادرش از دنیا رفت. یکی از معروفترین تابلوهای حسینی که در سنین نوجوانی کشیده است، “پرتره مادر” است که به گفته منصوره حسینی شاید کار خارق العادهای نباشد، ولی خود را در پیوند عاطفی عمیقی با این اثر میبیند تا جاییکه موزه هنرهای لهستان میخواست این اثر را بخرد و حسینی این پیشنهاد را رد کرد.
حسینی دوران نوجوانی سختی داشت: «زن بابا داشتم، پنج تا ناخواهری و نابرادری داشتم، پر از ناکامی….». آثارش نیز آینهای از زندگیاش است، حسینی معتقد است نقاشی، بازگو کردن خود نقاش است و او نیز از این قاعده مستثنا نبوده و نتوانسته خودش را در آثارش پنهان کند.
در سال ۱۳۲۸ لیسانس نقاشی خود را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت کرد و سرانجام در اسفند ۱۳۳۳ براي ادامه تحصيل به ايتاليا رفت. در آكادمي هنرهاي زيباي رُم پذيرفته شد. حسینی شاگرد نقاشان بنامی چون امريكو بارتولي و لیونل بنتوری بود. در سال ۱۳۲۵ منصوره حسيني از اولين هنرمندان ايراني بود كه در دوسالانه ونيز نیز حضور پيدا كرد.
منصوره حسینی علاوه بر نقاشی سفالگری هم می کرد، اما کار سفالگری با وضع جسمانی و سلامتی حسینی مغایرت داشت و به همین دلیل سالیانی پیش این حرفه را کنار گذاشت.
منصوره حسینی؛ نقاش برجسته ایرانی
حسینی به نوشتن نیز علاقه داشت. «پوتین گلی»، «طرح نو و خاك كهن»، «جفت ۴» از جمله کتابهای حسینی است، اما فقط پوتین گلی چاپ شده است. محمود دولتآبادي – نویسنده بزرگ معاصر – پشت اين كتاب نوشته بود: «شايد اين كتاب را بتوان سرآغاز هنر نقاشي نو در ايران دانست».
همان طور که پیشتر نیز گفته شد حسینی در شعر هم دستی داشت و شعرهايش به صورت جسته گريخته در مطبوعات چاپ شده است.
منصوره حسینی درباره اصالت و ارزش اثر هنری می گوید: « به عقیده من هر کسی کپی کار و یا تقلیدگر باشد، یک پول کارش نمی ارزد». احتمالا این سخنان حسینی، تهمینه میلانی و کپیبرداشتن او از نقاشیهای هنرمندان دیگر را به یاد میآورد. حسینی نیز بر این باور بود که نقاشیهای میلانی یک پول نمیارزد.
یکی از ویژگیهای نقاشیهای حسینی حضور خط در نقاشی است. عباس مشهدیزاده، مجسمهساز، مدرس و از اولین دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا در این باره میگوید: «من به خوبی نمایشگاه او را در سال ۳۸ به یاد دارم که در کارهای آبسترهاش با کنتراست رنگ و قرار دادن یک حرف خاص که چندان هم قابل خواندن نبود در قسمتهای وسط و میانی تابلوها، کارهایی جدی و پویا را نمایش میداد. به هر حال او اولین زنی بود که حرف را وارد تابلو نقاشیاش کرد و از او می توان به عنوان فراهمکننده و زمینهساز حضور عنصر خط در نقاشی نام برد».
اما حسینی در گفتگویی در رابطه با حضور خط در نقاشی میگوید: «روایت است که بنیانگذار- خط در نقاشی- من بودم، اما من معتقدم که مرحوم پروفسور لیونلو ونتوری بنیانگذار بود چون او به من گفت و من فقط اطاعت کردم».
حسینی کارهایش را در نمایشگاه های انفرادی و گروهی بسیاری در ایران، ایتالیا، چکسلواکی، یوگسلاوی، از جمله دوسالانه های تهران (۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵) دوسالانه (بی ینال) ونیز (۱۳۳۵)، چهارسالانه رم (۱۳۳۷) نشان داد و چند جایزه از جمله: نمایشگاه «نقاشان آسیایی در رم» (۱۳۳۷)، مسابقه ثبت زیبایی های رم (۱۳۳۸)، مسابقه نقاشی از مناظر شهرستان جووانی کامپانو (۱۳۳۸)، نمایشگاه ملی هنر معاصر «الهام از حیات نبات» (۱۳۳۸) را دریافت کرد.
با این وجود حسینی سال های پایانی عمرش را تنها بود و در تنهایی نیز از دنیا رفت. همسر حسینی «چنگیز شهوق» نقاش و مجسمه ساز نوگرای نیز ۲۱ شهریور ۱۳۷۵ در سکوت و بیخبری در تهران در گذشته بود.
البته او خود به تنهایی به صورت مسئلهای منفی نمینگریست. او در رابطه با تنهایی گفته بود: «آدم سازنده تنها نیست، زن یعنی سازنده. -هنرمند- یک نیاز دارد نیاز شدید به خودش و ذهنش». به نظر می آید این تنهایی انتخاب حسینی بود.