محمدمهدی سمیعی یکی از پیشگامان برجسته بانکداری نوین و از نخبههای حسابداری در دوره پهلوی دوم در ایران بود. او همچنین از بنیانگذاران چهار نهاد مالی معتبر کشور یعنی بانک مرکزی ایران، بانک توسعه صنعتی و معدنی، موسسه علوم بانکی و سازمان بورس اوراق بهادار به شمار میرود.
عضوی از خاندان باسابقه و فرهنگدوست سمیعی بود. پدرش ابراهیم نبیل سمیعی بود و مادرش رابعه سمیعی، (مهرالسلطنه) دختر ادیبالسلطنه (حسین سمیعی)؛ ادیب و سیاستمداری که هم در دوران قاجار و هم در سالهای اولیه سلطنت رضاشاه در سیاست و فرهنگ ایران نقش داشت. خانواده سمیعی گیلانی افراد نخبه زیادی دارند. از جمله برادران محمدمهدی؛ همایون که سفیر ایران در یوگسلاوی و معاون وقت وزارت امور خارجه بود و خسرو که جراح ارتوپد.
از پیشگامان بانکداری نوین و نخبههای حسابداری در دوره پهلوی دوم
محمدمهدی سمیعی یکم مرداد ۱۲۹۷ در تهران زاده شد و تا دوره متوسطه را در مدرسه «شرف» تحصیل کرد. در سال ۱۳۱۴ در امتحان هوش و استعداد بانک ملی به عنوان یکی از ۱۲ دانشجوی حسابداری اعزامی به انگلستان انتخاب شد. او در مصاحبهاش با دکتر حبیب لاجوردی، مدیر پروژه تاریخ شفاهی ایران در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، میگوید: «قرار بود برویم فرانسه، اقتصاد بخوانیم اما بانک ملی در وهله آخر تصمیم گرفت که تمام کسانی را که در آن مسابقه قبول شده بودند را، به اصطلاح runners_up را، ۱۲ نفر را بفرستد به انگلیس برای حسابداری خبره.»
در فاصله سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ هفت نفر از آن گروه ۱۲نفره پس از پایان دوره تحصیلات و عضویت در انجمن حسابداران خبره انگلستان و ولز (ICAEW) به ایران بازگشتند؛ این گروه همگی از پیشقراولهای گسترش دانش حسابداری نوین در ایران بودند. نام آنها پس از محمدمهدی سمیعی عبارت است از: ابوالقاسم خردجو، اسماعیل عرفانی، حسن سجادینژاد، ضیاءالله شهیدی، اسحاق اُپریم و عبدالحمید مهیار.
سمیعی در سال ۱۳۲۴ از لندن به تهران بازگشت و در بانک ملی ایران، به ریاست ابوالحسن ابتهاج، مشغول به کار شد. در آن زمان اوضاع مجلس شورای ملی ناآرام بود. در بانک نیز برای تشکیل اتحادیه کارکنان بانک ملی ایران جنبشهایی به وجود آمد که سمیعی از رهبران آن بود. در تابستان ۱۳۲۵ به گفته خود او، آقای ابتهاج با قدرت و خشونت آن جنبشها را سرکوب کرد؛ چون مشکوک شد که مبادا این اتحادیه وابسته به حزب توده باشد. در پی این ماجرا، سمیعی به سمت معاونت بانک ملی زاهدان منسوب و در واقع تبعید شد و همراهانش اخراج شدند. او در همان زاهدان هم دست از تلاش برنداشت و به ساختن مرکزی برای بانک و آموزش حسابداری و بانکداری به جوانان بومی مشغول شد.
در جمع انجمن حسابداران خبره ایران؛ نفر پنجم از سمت راست
این مدیر پرکار و خستگیناپذیر پس از ۷ ماه حضور در زاهدان به تهران بازگشت و زمانی که مهندس مهدی بازرگان رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران بود، در این شرکت مشغول به کار شد. در سال ۱۳۲۹ که صنعت نفت ملی شد، همه کارکنان انگلیسی، هندی و پاکستانی آن شرکت اخراج شدند و یک سال بعد در ۱۳۳۰ اداره شرکت ملی نفت ایران تاسیس شد.
بازرگان برای اداره این شرکت به آبادان اعزام شد که سمیعی و ۳ تن دیگر از اولین حسابداران خبره ایرانی هم او را همراهی کردند. آنها از طرف بانک ملی ایران مامور شده بودند امور مالی آن شرکت را احیا کنند. سمیعی در همانجا ماند تا زمانی که واقعه ۲۸ مرداد اتفاق افتاد. پس از این از شرکت نفت استعفا کرد و دوباره به بانک ملی ایران بازگشت. او بر این باور بود که بازگشت به بانک ملی در آن موقع بسیار لازم و مناسب بود: «به نظر من خیلی لازم بود که من برگشتم بانک ملی آن زمان. برای اینکه تمام روابط ما با انگلیس و Bank of England و اینها به هم خورده بود. باید از نو آدم درست میکرد دیگر.»
از راست: سمیعی، ابوالحسن ابتهاج و خداداد فرمانفرمائیان
سمیعی در کنار معاونت بانک ملی، در سال ۱۳۳۸ مشاوره بانک توسعه صنعتی و معدنی را پذیرفت، اما تمرکز او بر پایهگذاری نهادی به نام «بانک مرکزی» بود. در آن دوره فرانسوا کراکو، متخصص بلژیکی، به دعوت ابوالحسن ابتهاج برای تاسیس بانک مرکزی در ایران حضور داشت که بخش عمدهای از موفقیتاش را مدیون سمیعی و تیم همراهاش بود.
بانک مرکزی در ۱۸ مرداد ۱۳۳۹ تاسیس شد. ابراهیم کاشانی و علیاصغر پورهمایون رؤسای اول و دوم آن بودند. سال ۱۳۴۲ سمیعی – که اساسا تاسیس بانک مرکزی مرهون مطالعات او بود – به ریاست این نهاد رسید. یکی از فرازهای تاثیرگذار زندگی حرفهای او، این دوره ریاستش بر بانک مرکزی ایران بود. سمیعی در این دوره حدودا ششساله جایگاه بانک مرکزی را در ساختار حکومتی و اقتصادی ایران تثبیت کرد.
او تا سال ۱۳۴۸ در این سمت باقی ماند. سپس به مدت ۲۰ ماه رئیس سازمان برنامه شد، اما به دلیل اختلاف بر سر کنترل ترافیک تهران از آن سازمان استعفا کرد. استعفایش مدتی با مخالفت نخستوزیر – امیرعباس هویدا – مواجه شد اما در نهایت پذیرفته شد و محمدمهدی سمیعی برای بار دوم به بانک مرکزی بازگشت.
سمیعی، حسن سجادنژاد و رسول محمدی سالک؛ از بنیانگذاران بانک مرکزی
در اواسط دهه ۴۰ یکی از درخشانترین دوران عملکرد اقتصادی تاریخ معاصر ایران رقم خورد و اقتصاد ایران در همان دهه رشد کرد؛ با همکاری بسیار هماهنگی که بین محمدمهدی سمیعی (رئیس کل بانک مرکزی)، دکتر علینقی عالیخانی (وزیر اقتصاد)، محمدعلی صفیاصفیا (رئیس سازمان برنامه) و ابوالقاسم خردجو (مدیرعامل بانک توسعه صنعتی و معدنی) وجود داشت.
در همان دوره در نتیجه این رشدهای اقتصادی خیرهکننده، دو اتفاق خیلی مهم برای حسابداران ایران افتاد که بدون تردید سمیعی مشارکتی اساسی در آنها داشت. یکی اینکه با تامین مالی طرحهای صنعتی و کشاورزی توسط شبکه بانکی کشور، حسابرسی صورتهای مالی و طرحهای توجیهی پروژهها اهمیت پیدا کرد. به همین دلیل حرفه «حسابرسی» – که قبل از آن اصلا وجود نداشت – در ایران شکل گرفت. اتفاق دوم تاسیس بورس اوراق بهادار تهران بود که کمیسیون اولیه آن در دوره ریاست سمیعی بر بانک مرکزی راهاندازی شد. بعد از تاسیس بورس هم سمیعی در سالهای اول فعالیت آن، یعنی نیمه دوم دهه ۴۰ ـ که ریاست کل بانک مرکزی را هم برعهده داشت ـ عملا مرد شماره یک بورس بود.
در سال ۵۱ با ۳۳ نفر از دوستانش انجمن حسابداران خبره ایران را بنا کرد
۱۲ اسفند ۱۳۵۱ به همت محمدمهدی سمیعی و ۳۳ نفر از دوستان و همکاراناش سنگ بنای انجمن حسابداران خبره ایران به عنوان اولین انجمن حسابداری حرفهای ایران گذاشته شد؛ انجمنی غیردولتی که از زمان تاسیس تا انقلاب ۱۳۵۷ ریاست شورای عالی آن بر عهده سمیعی بود.
این مدیر موفق در سال ۱۳۵۱ برای معالجه بیماری به خارج از ایران رفت. به گفته خودش زمانی که در بیمارستان بود در پیامی تلفنی دریافت کرد که از سمتش کنار گذاشته شده است. پس از بازگشت به درخواست هویدا در دفتر نخستوزیری مشغول شد و عنوان «مشاور و سفیر سیار» به او داده شد. چندی بعد مدیرعامل صندوق توسعه کشاورزی شد و بعد از تبدیل این صندوق به بانک توسعه کشاورزی نیز در جایگاه خود ابقا شد و تا چند ماه بعد از انقلاب ۱۳۵۸ در این سمت ماند.
فردای انقلاب ۵۷، اعضای کمیته منظریه او را دستگیر کردند
روزهای بعد از پیروزی انقلاب ۵۷، اعضای کمیته منظریه به منزلش یورش بردند و او را همانند دیگر صاحبمقامان نظام پیشین دستگیر کردند. بلافاصله جمعی از کارکنان بانک توسعه برای داخواهی او به مدرسه علوی رفتند و نمایندگان آنها با روح الله خمینی از خدمات، پاکدامنی و درستکرداری سمیعی گفتند. خمینی پذیرفت و سمیعی از حبس آزاد شد اما چند ماه بعد ایران را ترک کرد. ابتدا به اروپا رفت و سپس به آمریکا و در آنجا نیز مدتها مشاور یک بانک بینالمللی بود و تا پایان عمر دیگر نتوانست به ایران بازگردد.
ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز، با یادآوری دوستی و آشنائی شصتساله با مهدی سمیعی او را چنین توصیف میکند: «تنها یک بانکدار برجسته نبود. به موسیقی، به نقاشی و به سینما هم دلبسته بود. هم مایهگذار و هم پیشبرنده کار دستاندرکاران این هنرها بود. در شیوع و پیشبرد نقاشی در ایران ابتکارهای فراوان کرد و به کارهای نقاشان برجسته مانند هوشنگ پزشکنیا و سهراب سپهری و بهمن محصص توجه فراوان داشت و از آنان برای هدیه به بانکداران بزرگ جهان میفرستاد و سبب فروش کارهایشان میشد. چنان که وقتی مرکز مطالعات بانکی را در تهران به راه انداخت، آن را با دهها نمونه برگزیده از کارهای این نقاشان آراست و به نوعی موزه کرد.»
همراه با شهبانو فرح پهلوی
محمدمهدی سمیعی سرانجام روز جمعه ۸ مرداد ۱۳۸۹ در ۹۲ سالگی در حالی که با حقوق بازنشستگی روزگار میگذراند، در لسآنجلس آمریکا از دنیا رفت.