محمد قزوینی یازدهم فروردین سال ۱۲۶۵ خورشیدی در تهران و در محله دروازه قزوین دیده به جهان گشود. نخستین آموزگار او، پدرش «میرزا عبدالوهاب» بود که از فضلای دوران خود و از اعضای تحریریه «نامه دانشوران» – دایرهالمعارف چهرههای فرهنگی عصر ناصری – بود. پدربزرگ او، ملا عبدالعلی قزوینی نیز از دانشمندان قزوین به حساب میآمد. محمد دوازده سال داشت که پدرش را از دست داد و پس از آن به کمک شمسالعلما به جای پدر در تدوین نامه دانشوران شرکت کرد تا بتواند کمکخرج خانواده خود باشد. حاج میرزا محمدحسین قریب ملقب به شمسالعلما، عالم روحانی و علوم دینی و ادب فارسی و عربی بود. محمد نزد او در علوم اسلامی و هیئت و ریاضی و تاریخ و تاریخ ادب و رجال و عروض و قافیه به تبحر رسید.
محمد قزوینی علاوه بر پدر نزد استادان دیگری مانند شیخ فضلالله نوری، میرزا حسن آشتیانی، ملا محمد آملی، ادیب پیشاوری و شیخ هادی نجمآبادی تحصیل کرد و درس طلبگی آموخت. پس از این در مدرسه آلیانس تهران به یادگیری زبان فرانسه مشغول شد. در سال ۱۲۸۳ شمسی، به دعوت برادر خود که در لندن به سر میبرد به قصد دیدار از کتابخانه عظیم لندن و همینطور نسخههای خطی قدیمی و نفیس آن رهسپار آنجا شد و با این سفر بود که بیش از سی سال در اروپا ماندگار شد.
زندگی در غرب موجب شد که قزوینی با فرهنگ و تمدن غرب زندگی کند و از آن بیاموزد. او به آکادمیهای بزرگ رفت و با مستشرقان بزرگ از جمله ادوارد براون مراوده پیدا کرد که سالها روی فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران کار کرده بود. همسخنی با براون تاثیر بسیار بر محمد قزوینی گذاشت و باعث شد تا او با چهره دیگری از ایران آشنا شود.
ادوارد براون ریاست امنای «اوقاف گیب» را بر عهده داشت. اوقاف یادبود گیب بنگاهی بود در بریتانیا که به عنوان یک نهاد نیکوکاری ثبت شده بود که هدف آن انتشار آثار علمی درباره زبان و تاریخ و ادبیات عرب و فارسی و ترکی بود. اوقاف گیب چندین کتب مهم فارسی و عربی و ترکی منتشر کرده است.
براون به قزوینی پیشنهاد کرد که کار تصحیح بعضی از کتابهای کهن فارسی در انتشارات اوقاف گیب را بر عهده بگیرد. کتاب «تاریخ جهانگشا» و «چهار مقاله عروضی» محصول همکاری قزوینی و براون از طریق اوقاف گیب است. در سال ۱۲۸۵ قزوینی برای تصحیح تاریخ جهانگشای جوینی که نسخههای مناسب آن در کتابخانه ملی پاریس موجود بود به پاریس رفت و تحقیق بر آن، هشت سال به طول انجامید. در این مدت قزوینی با تعدادی از خاورشناسان نامدار فرانسوی مانند «کلمان هوار» مراوده پیدا کرد. قزوینی در پاریس با علیاکبر دهخدا نیز دیدار داشت. (بیست مقاله قزوینی، ج اول، ص ۱۶)
در جوانی به دعوت برادرش به لندن میرود و بیش از سی سال در آنجا میماند
علامه قزوینی در سال ۱۲۹۴ که جنگ جهانی اول سد راه پیشرفت در کارهای تحقیقاتی شده بود به آلمان رفت. اقامت او در برلین تا پایان جنگ و بیش از پنج سال به طول انجامید.
قزوینی در این باره میگوید: «این مدت چهار پنج سال را در مصاحبت دائمی دوست قدیمی خود دانشمند معظم محترم آقای سید حسن تقیزاده به سر میبردم و از مفاوضات علمی و ادبی آن یگانه فاضل علامه، همواره مستفیض بودم. ایشان در آن ایام به مساعدت دولت آلمان یک انجمنی به اسم “کمیته ایرانی” تشکیل داده و جمعی از اعزه ایرانیان را که در آن ایام وانفساه به واسطه انقطاع روابط بینالمللی و انسداد طریق، همه در حکم ابناءالسبیل و اغلب در باب امر معیشت ولو اینکه در بلاد خود شاید متمول بودند سرگردان بودند، آقای تقیزاده به توسط آن کمیته از همه نگاهداری مینمود و به این طریق جمعی کثیر از هموطنان ما از صدمه آن طوفان عالمگیر محفوظ ماندند و از آن سموم آتشین که تر و خشک را بسوخت جانی به سلامت به در بردند.» قزوینی در برلین با بزرگان بسیاری از اهالی فرهنگ ایرانی حشرونشر داشت؛ از جمله میرزا حسین کاظمزاده، مدیر مجله «ایرانشهر»، و ابراهیم پورداود.
این پژوهشگر برجسته در برلین با برخی از مستشرقان آلمان نیز آشنا میشود که به تعبیر خودش «از ثمرات علوم ایشان ذخیره» اندوخت. پروفسور مارکوارت یکی از این مستشرقان مشهور است که تالیفات بسیاری در حوزه ایران داشته است و به تعبیر قزوینی «احاطه و تبحر دامنه بسیار وسیع اطلاعات او از عجایب روزگار» بوده است.
پس از پایان جنگ جهانی قزوینی در سال ۱۲۹۹ به پاریس بازمیگردد و کارهای تصحیح کتاب را که نیمهکاره رها کرده بود از سر میگیرد. از این زمان به بعد با یاری محمدعلی فروغی، فیلسوف و روشنفکر و سیاستمدار ایرانی که نماینده مجلس، وزیر و نخستوزیر نیز بوده است، مقرری سالانهای از طرف دولت ایران برای او تعیین میشود. (بیست مقاله، ج اول، ص ۲۷)
با تعدادی از خاورشناسان نامدار همچون ادوارد براون مراوده داشت
وزارت فرهنگ وقت مبلغی در اختیار قزوینی قرار میدهد تا از برخی نسخههای خطی نفیس عکسبرداری کند و به ایران بفرستد. او در مجموع از ۱۶ کتاب عکس گرفت و به همراه مقدماتی که برای آنها نوشته بود به ایران فرستاد.
محمد قزوینی در سال ۱۳۱۸ تصمیم به بازگشت به ایران گرفت. او پس از ۳۶ سال زندگی در غرب برای اقامت همیشگی به ایران بازگشت. در ایران تمام وقت او به مطالعه و تحقیق گذشت و به تصحیح متون کهن مبادرت ورزید. تصحیح دیوان حافظ با همکاری قاسم غنی از کارهای این دوره او در ایران است.
علی دهباشی، مدیر مسئول مجله بخارا که به همت او «شب علامه قزوینی» برگزار شد، درباره شأن علمی قزوینی پس از بازگشت به ایران چنین میگوید: «با این میراث بزرگ و جاودانه، قزوینی به ایران بازگشت. در کنارش جماعتی از شیفتگان با انبوهه اطلاعاتی – بعضا وسیع – اما نوعا ناپالوده، سنتی و وهمآلود، بدون دسترسی به متدولوژی و روشهای دقیق پژوهش فرهنگی. قزوینی به راهی که براون و دیگران رفتند گام نهاد، اما مقلد آنان نشد. او شیفته شیوهها و فرهنگپژوهی منظم آنان بود. او آنچه را میبایست، از ایشان آموخت و بازگشت تا آنچه را آنان نیاموختند یا اساسا به دلایل اقلیمی و فرهنگی، امکان آموختنش را نداشتند، بیاموزد.
به زودی لقب “علامه” که برازنده راستین قامت آن فرزانهمرد عرصه فرهنگ بود نثار وجود نازنینش شد. همسخنان و شاگردان او، از نفس گرم و عمیق و عتیق و ارجمندش بهرهمند شدند، نکتهها آموختند و با سرعت و نظم و پشتکاری حیرتانگیز به پالایش منابع عظیم و عزیز فرهنگ ایرانی اقدام کردند. بزرگترین شاگرد بلاواسطه قزوینی، شادروان عباس اقبال آشتیانی، نمونهای از دهها و بلکه صدها اعجوبهای بود که قزوینی تربیت کرد و تحویل این جامعه غمزده و – در آن زمان – تنکمایه داد. جامعهای که به برکت وجود قزوینی و یارانش، به زودی خروارها خاک قرون را از سینه کتابها و اندیشهها و هنرهای ایرانیان سترد و ابدیت ایران را یک بار دیگر ثابت کرد. در طی چند دهه، کاری صورت گرفت که طی چند سده صورت نگرفته بود. نسلی بزرگ و سرشار از انگیزه پدید آمد که فقط ذکر نام برخی از آنها میتواند بیانگر ارج و اعتبار و عظمت ایشان باشد: علیاکبر دهخدا، محمدتقی بهار، محمدپروین گنابادی، عباس اقبال آشتیانی، سید حسن تقیزاده، محمدعلی و خانواده فروغی، علیاصغر حکمت، بدیعالزمان فروزانفر، میرزا حبیب اصفهانی، قاسم غنی، عبدالعظیم قریب، خانواده نفیسی، جلالالدین همایی، مجتبی مینوی و … این رشته سر دراز دارد.»
تصحیح ماندگار دیوان حافظ با همکاری قاسم غنی از کارهای اوست
ایرج افشار که خود نادره دوران است درباره علامه قزوینی چنین میگوید: «مرگ قزوینی مرگی بزرگ بود و اگرچه از شمار چشمان یک تن کم شد اما در شمار خرد از هزاران هزار بیش بود. برتری مردان بزرگ هر ملت در این است که مرگشان ماتم بزرگی است و مرگ بزرگ برای جامعه غمناکی و اندوهباری میآورد. “چراغ مرده کجا، شمع آفتاب کجا!” قزوینی، کوچکاندام و باریکچهره بود. اما دانش و بینش کممانند، او را به پایگاهی والا و جایگاهی بلند رسانید. مرگش بیگمان چون فروریختن یکی از استوارترین بنیانهای معرفت برای ما زیانبار و تلخطعم بود. مرگی بود که یادش همواره غبار اندوه بر چهرهها مینشاند و دریغاگویی را بر زبان میآورد که چرا چنین مردانی از زودگذری بهرهورند و نه دیرپایی.»
ایرج افشار: دانش و بینش کممانند، او را به پایگاهی والا و جایگاهی بلند رسانید
علامه محمد قزوینی در ۶ خرداد ۱۳۲۸ در تهران درگذشت. از آثار او میتوان به تصحیح کتابهای «مرزباننامه»، «المعجم فی معاییر اشعار العجم»، «چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی»، «تاریخ جهانگشای جوینی»، «دیوان حافظ» و «سیاستنامه» اشاره کرد. از مجموعه مقالات او نیز میتوان به «بیست مقاله قزوینی» که جلد اول آن به کوشش ابراهیم پورداود و جلد دوم آن به کوشش عباس اقبال آشتیانی منتشر شد، اشاره داشت. علاوه قزوینی نامهها و یادداشتهای فراوانی نوشت. تصحیح دیوان حافظ نیز از کارهای ماندگار این اندیشمند برجسته است.