Search

English

محمدرضا لطفی؛ هنرمندی هنرشناس

محمدرضا لطفی نوازنده‌ نام‌آشنای تار و سه‌تار و موسیقیدان ایرانی در ۱۷ دی‌ ماه ۱۳۲۵ در شهر گرگان دیده به جهان گشود. لطفی تحصیلات موسیقی را در هنرستان موسیقی و در محضر اساتیدی چون علی‌اکبر شهنازی و حبیب‌الله شهبازی فرا گرفت و پس از آن وارد دانشکده موسیقی شد و در مکتب بزرگانی مانند نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی به فراگیری موسیقی پرداخت. لطفی تنها ۱۸ سال داشت که جایزه اول موسیقیدانان جوان ایران را از آن خود کرد. او در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی در آمد و حدود یک سال و نیم مدیر گروه موسیقی دانشکده‌ موسیقی هنرهای زیبای تهران بود و پس از کناره‌گیری از این سِمت و در سال ۱۳۵۳ گروه «شیدا» را راه‌اندازی کرد؛ البته پایه‌های تاسیس شیدا به سال ۱۳۵۱ بازمی‌گردد اما آغاز فعالیت رسمی این گروه سال ۱۳۵۳ بود که با همکاری هوشنگ ابتهاج و در رادیو ایران آغاز شد. اولین برنامه‌ای که از این گروه در رادیو پخش شد بازسازی پیش‌درآمد ابوعطا از درویش‌خان و تصنیف شیدا بود. اعضای گروه شیدا پس از واقعه ۱۷ شهریور ۵۷ در یک حرکت سیاسی از رادیو استعفا  کردند و پس از آن به شکل مستقل فعالیت خود را در کانون چاووش ادامه دادند که با همراهی حسین علی‌زاده و پرویز مشکاتیان و همین‌طور علی‌اکبر شکارچی بوده است و به بازخوانی آثار موسیقی گذشتگان پرداختند.

نوازنده‌ چیره‌دست تار و سه‌تار

مجموعه آلبوم‌های چاووش از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین‌های این همکاری است؛ مجموعه‌ آلبوم‌های چاووش شامل ۱۲ آلبوم موسیقی است که با نام‌های چاووش ۱ تا ۱۲ منتشر شدند. کانون چاووش در سال ۱۳۶۳ تعطیل شد. برخی از آثار کانون چاووش بعدها تصحیح شدند و با تغییر نام موسسه و توسط «موسسه فرهنگی و هنری آوای شیدا» و زیر نظر محمدرضا لطفی منتشر شدند. لطفی برای اجرای کنسرت سفرهای بسیار کرد و در نهایت در سال ۱۳۶۵ به آمریکا رفت و نتیجه این سفر علاوه بر اجرای کنسرت، تاسیس مرکز فرهنگی‌ـ‌هنری شیدا در شهر واشنگتن بود. در سال ۱۳۸۵ لطفی به ایران بازگشت و در سال‌های حضورش بارها انتقادات تند‌و‌تیزی از بزرگانی چون محمدرضا شجریان و کیهان کلهر و پرویز مشکاتیان و … کرد که البته بی‌پاسخ نماند. با این‌که سال‌ها با شجریان همکاری داشت اما در سال‌های پایانی عمر بارها از ایشان انتقاد کرد. لطفی در مصاحبه‌ای با نشریه‌ «آسمان» از تعدد کنسرت‌ها و آلبوم‌های موسیقی شجریان انتقاد کرد و گفت که شجریان هیچ‌‌ گاه سیاسی نبوده و این‌که نمی‌فهمد چرا حالا و بعد از انتخابات مناقشه‌برانگیز ریاست‌ جمهوری در سال ۱۳۸۸ ناگهان معترض شده است.

با محمدرضا شجریان

«شجریان هرگز سیاسی نبود و هرگز ما بحث سیاسی با هم نداشتیم. من با شجریان در مرکز حفظ و اشاعه آشنا شده بودم و یک برنامه با هم اجرا کردیم و این‌گونه دوستی ما شکل گرفت … شجریان اهل رفتن به میهمانی‌هایی بود که از خواص کشور تشکیل می‌شد و  بیش‌تر درآمد ایشان از این راه تامین می‌شد.» لطفی در مصاحبه‌ای با بولتن داخلی آموزشگاهش این‌گونه از شجریان انتقاد می‌کند: «بخش عمده این کدورت‌ها به تاریخ رفتاری استاد عزیز ما، شجریان مربوط بود که با سعه صدر برخورد نکرد. نمی‌دانم این پول چقدر مهم است که دوستی‌ها، برادری‌ها و خویشی‌های انسانی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.» لطفی در بخش دیگری از مصاحبه اتهاماتی را نیز متوجه مشکاتیان کرد: «من در “استودیو بِل” فایلی داشتم که متعلق به “ایرج حقیقی” بود که آرشیو ایشان محسوب می‌شد. هنگامی که حقیقی ناگهان به دانمارک مهاجرت کرد، نوارهای ما را به ‌دلیل این‌که هنوز تکمیل نشده بود، به ما نداد و در همان فایل قفل‌شده ماند. اینجانب در ایران نبودم و این‌گونه كه می‌دانم، شجریان و پرویز به استودیو رفتند و با پرداخت مبلغی خوب، قفل این فایل را شکسته و باز کردند و نوار بیداد را از استودیو گرفتند. همه مخارج تمرین و ضبط را مرکز هنری چاووش پرداخت کرده بود و این اثر متعلق به چاووش بود تا از آن بهره‌وری کند؛ به ویژه که گروه شیدا در تمامی سال‌های چاووش، به گروه عارف نیز حقوق پرداخت کرده بود. به هر حال، کار بیرون آمد. جالب این‌جا است که نام مرا در انتهای گروه، فقط به عنوان نوازنده نوشتند. بعد از انتشار، خواهرم زنگ زد و گفت آقای شجریان و پرویز برای شما چکی به مبلغ ۳۰ هزار تومان نوشته‌اند، چه کنم؟ گفتم که نامه‌ای کوتاه به این دو دوست بنویسد و چک را به عنوان هدیه تولد فرزند اول مشکاتیان که تازه به دنیا آمده بود، به پدربزرگش، شجریان بدهند.» محمدرضا شجریان اما پس از درگذشت لطفی در گفت‌وگو با صدای آمریکا از لطفی به عنوان یاری بی‌همتا یاد می‌کند و می‌گوید: «تمام زندگی لطفی موسیقی و ردیف‌های به‌جامانده از میراث‌داران موسیقی کهن ایران بود و دستی توانا در نواختن داشت و فکری کاملا سنتی در اصالت تاریخی آهنگ و نغمه.» محمدرضا شجریان در پیامی به مناسبت درگذشت لطفی می‌گوید: «همواره دلسوز طبقه‌ کارآمد کم‌درآمد بود. حیف و صد حیف که زود درگذشت و ما را سوگوار کرد.» کیهان کلهر که خود مورد انتقاد لطفی قرار گرفته بود پس از درگذشت لطفی با تاکید بر این‌که «هیچ واژه‌ای پیدا نمی‌کنم.» می‌گوید: «فقط می‌توانم همان را بگویم که چند ماه پیش در سوگ شهناز بزرگ نوشتم، موسیقیمان تنهاست، از همیشه تنهاتر.» محمود دولت‌آبادی نویسنده‌ مشهور ایرانی در رثای لطفی و در تشییع مراسم جنازه‌ لطفی گفت:

با محمود دولت‌آبادی 

«من قلندری را همواره در وجود او دیدم که برای نوکردن دوستی‌ها تلاش‌های زیادی کرد. لطفی دیرهنگام به کشور بازگشت، اما به‌رغم برخوردن هنجارها و دریافتن نابه‌هنجاری‌هایی که کم نبود، او آمد و سرانجام وظیفه نهایی خود را انجام داد، وظایفی که با آموزش دانشجویان نگران هنرنمایی آن‌ها بودیم، آغاز شد و تا آخرین لحظات زندگانی او ادامه پیدا کرد. تلاش لطفی برای آموزش موسیقی، تلاشی فراموش نشدنی است، گرچه او به سلامت خود زیاد اهمیت نمی‌داد و آن را رعایت نمی‌کرد، اما شاید این یک راهی از قلندری او بود که می‌خواست به این شکل باشد؛ قلندری که آزادگی اصلی‌ترین مولفه آن بود.» محمدرضا لطفی با قشنگ کامکار نوازنده‌ سه‌تار و ویلن ازدواج کرد؛ ازدواجی که در سال ۱۳۵۷ به جدایی منجر شد و حاصل این ازدواج فرزندی است به نام امید لطفی. محمدرضا لطفی در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ بر اثر بیماری سرطان در سن ۶۷ سالگی درگذشت.

انتشارات بیشتر ...