«اگر به اندازه بال مگسی به فرهنگ و تمدن ایران خدمت کرده باشم زندگانیِ من بیهوده نبوده است.»
مجتبی مینوی ادیب و مورخ ایرانی، نوزدهم بهمنماه ۱۲۸۲ متولد شد. همه خانواده او نسل اندر نسل روحانی بودند. پدر و مادرش دخترعمو و پسرعمو بودند. روزگار کودکی او در شهر سامره عراق گذشت و اقامت خانواده در سامره و نجف پنج سال ادامه یافت. پدرش، شیخ عیسی شریعتمداری، طلبهای بود که در سامره تدریس میکرد و مجتبی نیز در همین شهر تحصیلات مقدماتی خود را گذراند. چهارساله بود که با اصرار خود به مکتب رفت. هنوز سال تمام نشده مجتبی قرآن را به اصطلاح ختم کرد و سال بعد قدم به مدرسه گذاشت. خانواده مجتبی وقتی به ایران بازگشتند او هنوز هشت سال تمام نداشت. بسیاری از آیات قرآن را از حفظ بود و خواندن و نوشتن فارسی و عربی را خوب میدانست. مجتبی تحصیلات ابتدایی را در تهران ادامه داد و دوره متوسطه خود را در دارالفنون سپری کرد. او دوره عالی را در دارالمعلمین مرکزی به اتمام رساند. در اینجا مجتبی با برخی از شخصیتهای آینده ادبی ایران از جمله صادق هدایت همکلاس بود.
دوره متوسطه را در مدرسه دارالفنون گذراند
در سال ۱۲۹۸ پدر مجتبی به ریاست عدلیه شهر رشت منصوب میشود و خانواده عازم رشت. در سال ۱۳۰۲ پدر در مجلس شورای ملی مشغول به کار میشود که به تهران برمیگردند. مجتبی در همین زمان و به مدت دو سال در مجلس شورای ملی به عنوان تندنویس به کار مشغول میشود. در همین زمان مینوی دوره آموزش زبان پهلوی را نزد پرفسور هرتسفلد آلمانی شروع میکند. طی سالهای بعد مجتبی مینوی با محمدعلی فروغی و سیدحسن تقیزاده نیز آشنا میشود. مینوی در سال ۱۳۰۷ به عنوان معاون دفتر سرپرستی محصلان در سفارت ایران در فرانسه عازم این کشور میشود اما دیری نمیپاید که به ایران بازمیگردد. در همین سال به ریاست کتابخانه معارف منصوب میشود که بعدها نام «کتابخانه ملی» به خود میگیرد. در این زمان با محمد قزوینی آشنا میشود و نزد وی روش نقد تحقیقی متون را یاد میگیرد. در سال ۱۳۰۸ به انگلستان میرود و طی سالهای بعد به یادگیری زبانهای انگلیسی و فرانسوی مبادرت میورزد.
در دوران اقامت در اروپا با خاورشناسان معروف اروپایی آشنا میشود. مینوی سال ۱۳۱۲ به ایران بازمیگردد و در تهیه و چاپ شاهنامه توسط کتابفروشی بروخیم شرکت میجوید و همینطور با محمدعلی فروغی در تهیه خلاصهای از شاهنامه همکاری میکند. مینوی در سال ۱۳۲۸ به تدریس در دانشکده ادبیات میپردازد. او در سال ۱۳۳۱ برای مدتی ریاست تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ را عهدهدار میشود. از سال ۱۳۲۹ از طرف دانشگاه تهران برای ماموریت برای عکسبرداری و تهیه میکروفیلم نسخههای خطی عازم کشور ترکیه میشود. مجتبی مینوی از سال ۱۳۳۶ و به مدت ۴ سال به سمت رایزن فرهنگی ایران در ترکیه منصوب میشود. او همچنین عضویت در شورای عالی دانشگاهها و شورای عالی سازمان اسناد ملی و عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر ایران و مشاوره در بنیاد فرهنگ ایران را برعهده داشت.
۴ سال به سمت رایزن فرهنگی ایران در ترکیه منصوب شد
«بنیاد فرهنگ ایران» نهادی بود که برای گسترش و پاسداشت زبان فارسی در سال ۱۳۴۳ تاسیس شده بود که پرویز ناتل خانلری دبیر کل بنیاد فرهنگ بود و مرکز آن در تهران قرار داشت و همینطور «فرهنگستان ادب و هنر ایران» بنیادی بود پژوهشی که در سال ۱۳۴۷ تاسیس شد که به همراه فرهنگستان زیان ایران زیر مجموعهای وزارت فرهنگ و هنر و بنیاد شاهنشاهی فرهنگستانهای ایران قرار میگرفت. مجتبی مینوی یکی از چهار نفر «اصحاب ربعه» است. جریان اصحاب ربعه هم از این قرار بود که پیش از این چند ادیب کهنهکار که تعداد آنها هفت نفر میشد شامل محمدتقی بهار،عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی، محمد قزوینی و بدیعالزمان فروزانفر به ادبای سبعه مشهور شده بودند و به گفته مینوی هر مجله و کتاب و روزنامهای که به فارسی منتشر میشد از آثار قلم آنها خالی نبود. (مجتبی مینوی، یاد صادق هدایت، به کوشش علی دهباشی، نشر ثالث ۱۳۸۰) گروه ربعه به گونهای شکل انتقادی به آن جریان مسلط ادبی بود. این گروه ربعه، گروه سبعه را مرتجع و کهنهپرست میدانستند. گروه ربعه در کافههای تهران دور هم جمع میشدند و به فعالیتهای ادبی خود شکل و سامان میدادند. مینوی در اینباره میگوید: «ما با تعصب جنگ میکردیم و برای تحصیل آزادی میکوشیدیم و مرکز دایره ما صادق هدایت بود.» ( یاد صادق هدایت، علی دهباشی ۱۳۸۰)
با صادق هدایت، بزرگ علوی و مسعود فرزاد گروه ربعه را تشکیل داده بود
بزرگ علوی که از اعضای گروه ربعه در خاطرات خود چنین میگوید: «مسعود فرزاد، برادر زن سعید نفیسی بود و گاهی برای اینکه خودی نشان بدهد به خانه شوهر خواهرش میرفت. هر هفته آنجا فاضلان و سردمداران ادب جمع میشدند. فرزاد ما را هم همراه خود میبرد. ما جوجه نویسندگان تازه از تخم درآمده میخواستیم سری توی سرها دربیاوریم. ما چهار نفر بودیم و آنها هفت نفر- آنها را ادبای سبعه مینامیدند. شمع مجلس ما صادق هدایت بود. روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت: اگر آنها ادبای سبعه هستند، ما هم ادبای ربعه هستیم. گفتم: آخر ربعه که معنی ندارد. گفت: عوضش قافیه دارد، دیگر معنی لازم نیست.»(گذشت زمانه، بزرگ علوی، انتشارات نگاه ۱۳۸۵، ص ۶۶)
گروه ربعه را صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و بزرگ علوی تشکیل میدادند. گروه ربعه با سفر صادق هدایت به بمبئی و اقامت طولانی مینوی در لندن و گرفتار آمدن علوی در زندان و عوامل دیگر از هم پاشید.
دهباشی: مینوی چهره درخشان و ماندنی تحقیقات علمی در ادبیات ایران محسوب میشود
علی دهباشی مدیر مسئول مجله بخارا در شبی از شبهای بخارا (۶ بهمنماه ۱۳۸۹) که به مجتبی مینوی اختصاص داشت در معرفی مجتبی مینوی چنین میگوید:«ششم بهمن ماه سالگرد درگذشت زندهیاد مجتبی مینوی است. بدون شک بعد از مرحوم علامه محمد قزوینی که کتابخانهای عظیم از آثار عمر پربارش برای ما باقی مانده است، مینوی چهره درخشان و ماندنی تحقیقات علمی در ادبیات ایران محسوب میشود و به قول محمدعلی جمالزاده: “مجتبی مینوی وجود ذیوجود و پرفیض و برکتی بود و بیم آن میرود که ما دیگر به این آسانیها نظیر و عدیل او را به دست نیاوریم.” بیگمان نام و خاطره مینوی به دلیل کثرت آثار، و میراث عظیمی که از خود به جای گذاشته است در ادب و فرهنگ ما جاویدان خواهد ماند. مجتبی مینوی در سال ۱۲۸۲ شمسی متولد شد. دوران تحصیلات ابتدایی او در سامره و تهران، تحصیلات متوسطه در دارالفنون و دارالمعلمین مرکزی و تحصیلات و مطالعات دانشگاهی و عالی او در کینگز کالج (لندن) و مدرسه مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن گذشت.
مطالعات دانشگاهی و عالی او در کینگز کالج (لندن) و مدرسه مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن گذشت
خدمات اداری و تعلیماتی مجتبی مینوی عبارت بوده است از: تندنویسی در مجلس شورای ملی (۱۳۰۵-۱۳۰۷)، ریاست کتابخانه ملی (۱۳۰۷)، عضویت دفتر فرهنگی سفارت ایران در لندن (۱۳۰۹) و در پاریس (۱۳۱۳)، ریاست تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ (۱۳۳۱-۱۳۳۲)، رایزنی فرهنگی سفارت ایران در ترکیه (۱۳۳۶-۱۳۴۰)، استادی دانشگاه تهران (۱۳۲۹ تا ۱۳۴۸)، عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر (از ۱۳۵۲ به بعد)، مسئولیت علمی بنیاد شاهنامه فردوسی (تا آخر عمر).
فعالیتهای مجتبی مینوی در زمینه اداره امور فرهنگی عبارت بوده است از: بررسی نسخ خطی کتابخانههای ترکیه و تهیه عکس و میکروفیلم از آنها برای کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران و کتابخانه ملی، سرپرستی بر استخراج لغات از متون قدیم برای تدوین لغتنامه تاریخی فارسی که تهیه آن در موسسه انتشارات فرانکلین مورد نظر بود، عضویت در انجمن تالیف و ترجمه دانشگاه تهران و انجمن فلسفه و علوم انسانی وابسته به کمیسیون ملی یونسکو و شورای مرکزی دانشگاهها و شورای عالی سازمان اسناد ملی ایران. تنظیم فهرست برای نسخ خطی فارسی کتابخانه معروف چیستربیتی (در شهر دوبلین ـ ایرلند) از خدمات علمی مهم اوست که در خارج از کشور انجام داده است. او در چند دانشگاه مشهور انگلستان و آمریکا هم تدریس کرده است.
مجتبی مینوی در مجامع علمی متعدد شرکت کرده، از آن جمله است: کنگره هزاره فردوسی، تهران ۱۳۱۳- جلسات سالانه انجمن ایران، لندن ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۱ـ بررسی فرهنگ اسلامی، پرینستون ۱۳۳۲- سمینار تمدن غرب از نظر مشرق زمین، ونیز ۱۳۳۸- سمینار مورخان خاورمیانه، لندن ۱۳۳۸- کنگره بینالمللی هنر و معماری ایران، نیویورک ۱۳۳۹- کنگرههای ۲۳ و ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ خاورشناسان در استانبول ۱۳۳۰، مونیخ ۱۳۳۶، مسکو ۱۳۳۹، آناربور ۱۳۳۶، پاریس ۱۳۵۲- مجلس بحث علمی درباره رشیدالدین فضلالـله همدانی، تهران ۱۳۴۸، کنگره جهانی ایرانشناسان، تهران ۱۳۴۵ـ کنگره شیخ طوسی، مشهد ۱۳۴۸- هفت کنگره تحقیقات ایرانی، ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴- کنگره بیهقی، مشهد ۱۳۴۸- کنگره ناصرخسرو، مشهد ۱۳۵۰- کنگره جهانی ابوریحان بیرونی، تهران ۱۳۵۲- ششمین کنگره هنر و باستانشناسی ایران، آکسفورد ۱۳۵۲٫
مینوی مقارن ساعت ۱۲ روز چهارشنبه ششم بهمن ماه ۱۳۵۵ درگذشت.»
آثار منتشرشده مجتبی مینوی عبارتند از:
کشف دو لوح تاریخی همدان، ارنست هرتسفلد (ترجمه) ۱۳۰۵
معلومات تاریخی در باره آثار ملی اصفهان و فارس، ارنست هرتسفلد (ترجمه) ۱۳۰۶
اطلال شهر پارسه، ارنست هرتسفلد (ترجمه) ۱۳۰۸
نامه تنسر (تصحیح) ۱۳۱۱
کشف الواح تاریخی بنای تخت جمشید، ارنست هرتسفلد (ترجمه) ۱۳۱۲
نوروزنامه (تصحیح) ۱۳۱۲
مازیار (به انضمام نوشته صادق هدایت) ۱۳۱۲
وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، ارتور کریستنسن (ترجمه) ۱۳۱۴
ویس و رامین، فخرالدین اسعد گرگانی (تصحیح) ۱۳۱۴
مصنفات افضلالدین کاشانی (با همکاری یحیی مهدوی) دو جلد ۱۳۳۰ و ۱۳۳۷
عیونالحکمه، ابن سینا (تصحیح) ۱۳۳۳
پانزده گفتار (در باره چند تن از رجال ادب اروپا) ۱۳۳۵
آزادی و آزادفکری (تألیف) ۱۳۳۸
کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی (تصحیح) ۱۳۴۳
سیرت جلال الدین منکبرنی (تصحیح) ۱۳۴۴
فردوسی و شعر او (تألیف) ۱۳۴۶
داستانها و قصهها (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۴۹
تنکسوقنامه یا طب اهل ختا، رشیدالدین فضلالله همدانی (تصحیح) ۱۳۵۰
نقد حال (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۵۱
تاریخ و فرهنگ (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۵۲
احوال و اقوال شیخ ابوالحسن خرقانی بهضمیمه منتخب نورالعلوم ۱۳۵۴
اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی (تصحیح) (با همکاری علیرضا حیدری)