Search

English

پیروز دوانی‌‌؛ خفه‌اش کردند

مانند دیگر شهرهای بزرگ ایران، تهران نیز در پس از انقلاب اسلامی هیچ‌ گاه شهر امنی برای روشنفکران و فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی محسوب نمی‌شد. سایه تهدید و بازداشت همیشه بالای سر کسانی بود که روایتی متفاوت از نظم مستقر را اختیار کرده بودند. آنانی که قدرت قلم و کلام داشتند و یا زندگی خود را وقف ایده‌های خود کرده بودند. در سال‌های ابتدایی و میانی دهه هفتاد شمسی، سیاست «حذف فیزیکی» روشنفکران و فعالان مخالف به اوج خود رسید و کاملا محتمل بود روشنفکری پا از در خانه بیرون بگذارد و دیگر به خانه باز نگردد.

چه بسیار نویسنده و شاعر و استاد دانشگاه و فعال سیاسی که قربانی این پروژه در وزارت اطلاعات شدند. پروژه‌ای که حذف فیزیکی را به عنوان راهی برای رهایی جمهوری اسلامی از هرگونه مخاطره امنیتی می‌نگریست. وظیفه‌ای که کاملا به عنوان یک وظیفه سازمانی و معمول تعریف می‌شد و اجرا کنندگان این پروژه برای چنین مسئولیتی حتی گاه اضافه‌کاری هم دریافت می‌کردند. «پیروز دوانی» یکی از آنان بود. فعال سیاسی فرهنگی که  روز سوم شهریور ۱۳۷۷ از منزل خود در تهران خارج شد؛ اما دیگر هیچ‌گاه به آن بازنگشت.

 پیروز دوانی که بود؟

پیروز دوانی در اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران به دنیا آمد. در جریان انقلاب اسلامی تمایلات کمونیستی داشت و این تمایلات در پس از انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی نیز تداوم پیدا کرد. پیروز دوانی برای بار نخست در شهریور ۱۳۶۱ و به جرم هواداری و ارتباط با سازمان جوانان حزب توده بازداشت شد؛ یعنی همان دورانی که ماه عسل حزب توده و جمهوری اسلامی رو به اتمام بود و حزب توده حسابی زیر ضرب قرار گرفته بود. در این بازداشت هفت ماه را در زندان به سر برد.

پس از آزادی به فعالیت خود ادامه داد. حمایت از خانواده‌های زندانیان سیاسی از جمله فعالیت‌های پیروز دوانی در این سال‌ها بود. «کانون حمایت از زندانیان سیاسی» برآیند چنین تلاشی بود و عجیب نبود اگر پیروز دوانی در اسفند ۱۳۶۹ برای بار دوم بازداشت شود. بازداشتی که موجب تحمل شش ماه حبس در سلول انفرادی زندان اوین و محکومیت به سه سال حبس و ۵۰ ضربه شلاق شد. دوران حبس را به صورت کامل گذراند و در زمستان ۱۳۷۳ آزاد شد؛ اما این آزادی نیز مقدمه‌ای بود برای فعالیت در همان راستا. چنان‌که به گفته «پروانه فروهر» از جمله تلاش‌های پیروز دوانی: «جمع‌آوری اسامی اعدامی‌ها، ارتباط با خانواده‌ اعدامی‌ها و تلاش برای حضور بیشتر خانواده‌های قربانیان سرکوب دهه‌ شصت بود».

Image result for ‫پیروز دوانی‬‎

او از هیچ تلاشی برای کمک به خانواده زندانیان نیز فروگذار نمی کرد

تاسیس «شرکت پژوهشی پیام پیروز» از ترفندهای پیروز دوانی برای فعالیت آسان‌تر بود. در آن زمان و طبق قانون هر شرکتی می‌توانست بولتنی مخصوص به خود داشته باشد و از آنجا که نسخه چاپی این بولتن‌ها نیاز به مجوز وزارت ارشاد داشت، او سعی کرد این محدودیت را دور بزند و بولتن‌ها را به صورت فتوکپی منتشر کند. انتشار این جزوات ذیل که تا ۲۲ شماره تداوم داشت و گام دیگری بود که پیروز دوانی برای پیشبرد ایده‌های خود برداشت. جزوه‌هایی که در آن مقالات افراد گوناگون از دیدگاه‌های متفاوت و گزارش‌ها و ترجمه‌های مختلف منتشر می‌شد که در این‌جا می‌توانید همه آن‌ها را به صورت یکجا مشاهده کنید.

پیروز دوانی در عین حال در این سال‌ها به نویسندگی و ترجمه نیز می‌پرداخت. اما شور او در مباحث سیاسی خرج می‌شد. او به تشکیل گروهی به نام «اتحاد برای دموکراسی در ایران» نیز همت گماشته بود. پیروز دوانی تکیه به قانون اساسی جمهوری اسلامی برای پیشبرد خواسته‌های دموکراتیک را کاملا اشتباه می‌دانست و خواستار دگرگونی این قانون اساسی و حذف اصول غیردموکراتیک آن بود. درواقع باور عمیق پیروز دوانی به سوسیالیسم خدشه‌ای برنداشته بود و از جمله در جریان یک میزگرد در سال ۷۴ نیز تمایل سیاسی خود را «برقراری یک نظام سوسیالیستی» عنوان کرده بود.

Image result for ‫پیروز دوانی‬‎

او باوری عمیق به نظام سوسیالیستی داشت

«خفه‌ات می‌کنیم»

طبیعی بود که فعالیت‌های پیروز دوانی که حجم زیادی نیز داشت به مذاق نیروهای اطلاعاتی خوش نمی‌آمد و از آن به «فعالیت‌های تخریبی» یاد می‌کردند. در تماس‌های امنیتی هم که با پیروز دوانی و یا خانواده او گرفته می‌شد، حساسیت اصلی روی همین جزواتی بود که به نام شرکت پژوهشی پیام پیروز منتشر می‌شد. حساسیت چنان بالا گرفته بود که انگار در یکی از تماس‌ها گفته شده بود که دیگر او را احضار نمی‌کنند؛ بلکه «خفه‌ات می‌کنیم» و در واقعیت نیز همین کردند.

درواقع در آن سال‌ها که حذف فیزیکی روشنفکران و مخالفان می‌توانست به راحتی از سوی نیروهای وزارت اطلاعات انجام بپذیرد، پیروز دوانی نیز در سوم شهریور ۱۳۷۷ در حالی که از منزل خود خارج شده بود تا به خانه خواهرش برود، ربوده شد؛ به مکان نامعلومی برده شد؛ کشته شد و در مکانی نامعلوم دفن شد. «داریوش فروهر» که خود در پاییز ۷۷ به همراه همسرش از سوی نیروهای امنیتی دشنه‌آجین شدند، از اولین کسانی بود که خبر ربوده‌شدن پیروز دوانی را رسانه‌ای کرد. «پروانه فروهر» – دختر داریوش فروهر – نیز بعدها در گفت‌وگویی از نزدیکی فکری – سیاسی پیروز دوانی با پدر و مادرش گفته بود و این‌که پیروز دوانی به خانه آنان زیاد می‌رفت.

«حسین دوانی»، برادر پیروز دوانی، نیز در گفت‌و‌گویی با «دویچه‌وله فارسی» بر نقش داریوش فروهر در خبررسانی پیرامون وضعیت برادرش صحه می‌گذارد و می‌گوید: «من خبر ناپدید‌شدن برادرم را از طریق رادیو اسرائیل شنیدم. آقای داریوش فروهر سه روز پس از مفقود‌شدن برادرم، بیانیه‌ای صادر کرده بودند که با شنیدن آن متوجه شدم، این بار برادرم در زندان نیست و در واقع ناپدید شده است.» اما با این حال پیگیری‌های خانواده دوانی اثری نبخشید. چنان‌که به روایت حسین دوانی، «سعید حجاریان» به همسر خواهر پیروز دوانی تاکید کرده بود که پیروز کشته شده است و بیهوده پیگیر او نباشند.

Image result for ‫داریوش فروهر‬‎

داریوش فروهر نخستین افشاگر ربایش امنیتی پیروز دوانی بود

در واقع پس از افشای قتل‌های زنجیره‌ای، وزارت اطلاعات قتل چهار تن را پذیرفت؛ اما هیچ‌گاه مسئولیت ربایش و قتل پیروز دوانی را نپذیرفت و حتی «ناصر زرافشان» وکیل این پرونده به جرم اعتراض به خروج اطلاعات مربوط به پیروز دوانی از پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، بازداشت و زندانی شد. ناصر زرافشان نیز در این باره به دویچه‌وله فارسی گفته بود: «من تقاضای بررسی و تحقیق در مورد پرونده (پیروز دوانی) را داشتم؛ اما این درخواست به جایی نرسید در حالی که از ابتدا ماجرای قتل شش نفر در پرونده مطرح شده بود.»

اما در عین حال آزار و اذیت نیروهای امنیتی پس از ربایش پیروز دوانی نیز پایان نگرفت. آن‌ها سعی کردند خانواده پیروز دوانی را آزار و اذیت کنند. فشاری سنگین که منجر به سکته مادر پیروز دوانی شد. حسین دوانی می‌گوید: « مادرم از قبل سکته خفیفی کرده بود؛ ولی وقتی پیروز را بردند مدام به خانه زنگ می‌زدند و از این کارهای بسیار وحشتناک روان پریشانه می‌کردند. می‌گفتند پسرت را کشتیم بیا جنازه‌اش را تحویل بگیر و بعد می‌خندیدند. این تلفن‌ها تمامی نداشت. مادرم می‌رفت؛ ولی می‌گفتند برای چه آمده‌ای می‌خواهی بدن لخت مردان را ببینی؟ خیلی وحشتناک بود؛ مادرم را رسما داغون کردند. به خانه زنگ می‌زدند و می‌گفتند باید جشن عروسی برای پسرت در قبرستان بگیری و … ».

نقش محسنی اژه‌ای در قتل پیروز دوانی

«عبدالله نوری» در جریان استیضاح خود در سال ۷۸، «عمالد‌الدین باقی» در کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» و «اکبر گنجی» از نخستین افرادی بودند که بر نقش «غلامحسین محسنی اژه‌ای» در قتل پیروز دوانی انگشت گذاشتند. «اکبر گنجی» در دادگاه خود صراحتا گفت که دستور قتل پیروز دوانی از سوی محسنی اژه‌ای صادر شده است که محسنی اژه‌ای نیز در پاسخ مدعی شد که اصلا پیروز دوانی را نمی‌شناسد. محسنی اژه‌ای در زمان قتل پیروز دوانی، از جمله مقامات امنیتی برجسته بود که حتی در سال ۷۶ از جمله کاندیداهای وزارت اطلاعات محسوب می‌شد و نهایتا در سال ۸۴ به این پست دست یافت.

بعدا امیرفرشاد ابراهیمی نیز که از بنیانگذاران انصار حزب‌الله و از چهره‌های نزدیک به عناصر امنیتی بوده است، بر بازداشت و قتل پیروز دوانی توسط نیروهای وزارت اطلاعات تاکید کرد و حتی گفت که «مهرداد عالیخانی» – یکی از مجرمان درجه یک پرونده قتل‌های زنجیره‌ای – در بازداشتگاه سپاه نزد او به قتل پیروز دوانی اذعان کرد. ابراهیمی نیز در همان زمان به صورت عمومی بحث قتل پیروز دوانی به دستور محسنی اژه‌ای را مطرح کرد. ادعایی که محسنی اژه‌ای آن را رد کرد و آن را از جمله «مطالب کذب» امیر‌فرشاد ابراهیمی دانست.

Image result for ‫محسنی اژه ای‬‎

محسنی اژه‌ای می‌گوید پیروز دوانی را نمی شناسد

«ایرج مصداقی» – پژوهشگر و نویسنده – در مقاله مفصلی که پیرامون «غلامحسین محسنی اژه‌ای» نگاشته است، به استناد بازجویی‌های سعید امامی، این نکته را مطرح می‌کند که «حکم سر به نیست کردن» پیروز دوانی از سوی محسنی اژه‌ای صادر شده است. به سبب اهمیت این نکته، این بخش از سخنان سعید امامی در بازجویی را به صورت کامل منعکس می‌کنیم:‌«مدت‌ها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیت‌های تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروه‌های به ظاهر فرهنگی انجام می‌داد و ارتباط گسترده‌ای هم با رادیوها و عوامل ضد انقلاب خارج‌ از کشور داشت، منتهی به دلیل حساسیت‌های رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمی‌شد.

تا آن‌که یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه‌ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد ‌خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سید صادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه‌های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش.

موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی‌الظاهر آقا هم کمی احتیاط می‌کرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسنی اژه‌ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضح‌تر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. این‌جا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب…».

اگرچه سازمان «عدالت برای ایران»، به صورت رسمی پیروز دوانی را از جمله «ناپدیدشدگان قهری» می‌داند که حکومت جمهوری اسلامی تاکنون از اعلام سرنوشت آنان خودداری کرده است؛ اما همان‌طور که در بالا دیدیم می‌توان گفت  تمام شواهد حاکی از آن هستند که پیروز دوانی به قتل رسیده است. پیروز دوانی نیز یکی از ده‌ها و بلکه صدها انسانی ست که جمهوری اسلامی برای آسودگی خاطر امنیتی خود آنان را ربود و از بین برد؛ جنایاتی که امنیت خاطر بسیاری از شهروندان را آشفته ساخت.

انتشارات بیشتر ...