محمدحسن بیوک معیری با تخلص شعری «رهی»، ترانهسرا، غزلسرا و تصنیفسرای معاصر در ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ دیده به جهان گشود. پدرش محمدحسنخان موید خلوت بود و پدربزرگش دوستعلی معیرالممالک از رجال قاجار و خزانهدار و عیارزن مسکوکات در دوره فتحعلی شاه قاجار بود. پدر پدربزرگش، حسنعلیبیگ بسطامی، نیز مقام معیرباشی واپسین شاه صفوی و نادر شاه را بر عهده داشت. پدر رهی قبل از تولد او درگذشت. مادرش، فخر عالم حجازی، به احترام پدر نام او را بر پسر نهاد. فخر عالم حجازی، نوه میرزا عباسخان قوامالدوله، وزیر خارجه دوره ناصری بود.
مادر، پسرش را در خانه بیوک صدا میزد اما او نام رهی را برای خود میپسندید. رهی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران گذراند. از همان ابتدای کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی علاقه ویژه داشت. در سیزدهسالگی نخستین شعر خود را سرود و هفده ساله که بود نخستین رباعیاش را سرود:
«کاش امشبم آن شمع طرب میآمد / وین روز مفارقت به شب میآمد
آن لب که چو جان ما ست دور از لب ما ست / ای کاش که جان ما به لب میآمد»
رهی معیری با مطبوعات زمان خویش همکاری داشت
رهی در جوانی چندی به کارهای دیوانی و دولتی نیز اشتغال ورزید و در شهرداری، وزارت پیشه و هنر کار کرد. او با مطبوعات زمان خویش نیز همکاریهایی داشت که از میان این نشریات میتوان به تهران مصور و روزنامههای فکاهی توفیق و بابا شمل اشاره کرد. در این نشریات از نامهای مستعاری چون «زاغچه»، «شاه پریون»، «گوشهگیر» و «حقگو» استفاده میکرد. در آغاز شاعرپیشگی، رهی در انجمن ادبی حکیم نظامی، که به ریاست «وحید دستگردی» تشکیل میشد، شرکت میجست و از اعضای دائمی و موثر آن بود. علاوه بر آن در انجمن موسیقی ایران نیز عضویت داشت.
در کنار داود پیرنیا، موسس برنامه «گلها»
رهی معیری در سالهای پایانی عمر در برنامه «گلهای رنگارنگ» رادیو نیز برنامه داشت و در انتخاب شعر با «داود پیرنیا»، بنیانگذار برنامه رادیویی «گلها»، همکاری میکرد و پس از او نیز تا پایان عمر سرپرستی این برنامه را بر عهده داشت. رهی معیری علاوه بر ترانهسرایی و پیش از آنکه به ترانه رو بیاورد تجربیات ناب و موفقی در غزلسرایی داشت. موسیقی کلام او و ترکیب واژهها و وزنها غزلهای منحصربهفردی ساخته بود. علی دشتی در مقدمهای که بر کتاب «سایه عمر» – نخستین مجموعه شعری رهی – نوشته است، او را از نجاتدهندگان اولیه «تصنیف» دانسته و معتقد است که پیش از آمدن او «به حالی زار و تباهی» افتاده بود. دشتی مینویسد: «غالب کسانی که به این کار دست میزنند یا شاعر نبوده و مختصر قریحه “منظم” داشته، یا موسیقی نمیدانستند. حال آنکه رهی از این هر دو بهرهمند است … رهی دقت و ظرافت اسلوب شعری خود را در ترانهها نیز به کار بسته و ترانه را از سقوط در ابتذال دور نگاه داشته است.»
رهی معیری و برادرزادهاش گلرخ
روحالله خالقی، از اساتید برجسته موسیقی و آهنگساز سرود معروف «ای ایران» که نوازنده چیرهدست ویلن نیز بود، درباره آثار رهی معیری چنین میگوید: «از اواخر سال ۱۳۲۰ با این شاعر خوشزبان و زیباسخن آشنا شدم ولی طولی نکشید که این آشنایی به دوستی و مهر و الفت کشید. از آنجا که وی را در تلفیق شعر و موسیقی بسیار دقیق و موشکاف دیدم، بر سر ذوق آمدم و آهنگهایی ساختم که او اشعارش را سرود.» از دیگر بزرگانی که رهی معیری با او همکاری نزدیک داشت مرتضی محجوبی، نوازنده پیانو و یکی از بنیانگذاران موسیقی ملی ایران، بود. محصول این همکاری ترانههای جاودانهای است که به یادگار مانده و از آن میان ترانه «من از روز ازل …»، که با صدای بنان انتشار یافت، و همینطور ترانه «رعدها»، با صدای مرضیه، شهرت بیشتری دارند. هنرمندان بزرگی همچون حسین یاحقی، اسماعیل مهرتاش، جواد معروفی، مهدی خالدی و علی تجویدی از آهنگسازان برجستهای هستند که با رهی معیری همکاری داشتهاند و آهنگهایشان روی ترانههای رهی آثار نیکویی خلق کرده است.
مزار رهی معیری در گورستان ظهیرالدوله
«به کنارم بنشین» با آهنگسازی خالدی و صدای دلکش و همینطور ترانه «آزاده» با آهنگسازی تجویدی و صدای هایده از دیگر ماندگارهای موسیقی ایرانی است که رد ترانه رهی بر آن نقش بسته است.
داستان عاشقی رهی نیز شنیدنی است؛ در مهمانی مصطفی فاتح، که اهالی فرهنگ در آن حضور داشتند، با مریم فیروز آشنا میشود. فیروز از تبار شاهزادگان قاجار بود که بعدها همسر نورالدین کیانوری، از اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران، شد. این عشق به سرانجام نمیرسد و آنطور که گفته میشود این ناکامی در روحیه شاعر تاثیر فراوان میگذارد. او که خود سراینده ترانههای عاشقانه بسیاری بود و در خاطرهها اثر فراوان گذاشت، هیچگاه ازدواج نکرد.
عشق رهی به مریم فیروز هرگز به سرانجام نرسید
رهی معیری سرانجام در ۲۴ آبان ۱۳۴۷ شمسی بر اثر بیماری سرطان درگذشت و پیکرش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.