تا کشور ما جایگه جردن شد
بس خارستان کز مددش گلشن شد
این باغ هنر که دور از او بود کنون
چشمش به جمال باغبان روشن شد
نادانی چیست جز به غفلت مردن
باید به علاج از این مرض جان بردن
گفتم که طبیب درد نادانی کیست
پیر خِرَدم گفت که جُردن جُردن
کمتر ایرانیای است که نام خیابان جردن تهران را نشنیده باشد. این خیابان پس از انقلاب اسلامی به «خیابان آفریقا» نیز شهرت یافت اما بیشتر مردم همچنان از نام «جردن» استفاده میکنند. شاید افراد بسیاری باشند که ندانند نام «جردن» از کجا آمده است. اشعاری که در ابتدا آمد از ملکالشعرا بهار است در ستایش «جردن». جردن خود را میلیونر معرفی میکند و میگوید:
«من میلیونر هستم / زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام / برای من، برای ایران و برای دنیا / میلیونها ارزش دارند»
ساموئل مارتین جردن، معلم آمریکایی بود که از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۴۰ میلادی ریاست کالج آمریکایی تهران (دبیرستان البرز) را عهدهدار بود. جردن بانی و سازنده دبیرستان البرز تهران بود. البرز یکی از مراکز آموزشی معتبر و قدیمی شهر تهران است. او ایراندوستی علاقهمند به فرهنگ ایران بود و کسی است که او را مبتکر استفاده از نام خانوادگی در ایران میدانند جردن در سال ۱۷۸۱ میلادی حوالی شهر یورک در پنسیلوانیا به دنیا آمد. او مبلغ دینی بود و در سال ۱۸۹۸ از دانشگاه پرینستون، کارشناسی ارشد علوم الهی گرفت. او در سال ۱۹۱۶ موفق به اخذ دکترا در حکمت و فلسفه شد و همچنین در سال ۱۹۳۵ از کالج واشنگتن و جفرسون دکترای حقوق گرفت. دکتر جردن در سال ۱۸۹۸ میلادی برابر با ۱۲۷۸ خورشیدی به ایران سفر کرد.
در سال ۱۹۲۵ موقعی که «کالج البرز» تاسیس شد ریاست کالج را برعهده گرفت
او یک سال بعد ریاست مدرسه را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۱۳ میلادی برابر با ۱۲۹۲ خورشیدی با راهاندازی کلاسهای باقیمانده دوره دوازده ساله دبیرستان تکمیل شد. در سال ۱۲۹۷ خورشیدی اولین ساختمان شبانهروزی که در آن زمان «مک کورمیک هال» نامیده میشد، پایان یافت. دکتر جردن در سال ۱۳۰۰ خورشیدی به پاس خدمات فرهنگی او در دبیرستان البرز مدال درجه دو علمی دریافت کرد و بار دیگر در سال ۱۳۱۹ خورشیدی او و همسرش به دریافت درجه یک نشان علمی مفتخر شدند. دکتر جردن در سال ۱۳۱۹ از ایران رفت و بار دیگر در سال ۱۳۲۳ به ایران بازگشت و مورد استقبال فراوان شاگردانش قرار گرفت. او همواره ایران را وطن دوم خود مینامید. پس از بازگشت دکتر جردن به ایران، مجله «آینده» به مدیریت محمود افشار در شماره فروردین ۱۳۲۴ با انتشار تصویری از دکتر جردن نوشت: «دکتر جردن آمریکایی چهل سال عمر خود را در ایران صرف آموزش و پرورش ایرانیان کرده و عده کثیری از رجال امروزی کشور از تربیتشدگان او هستند. بعد از آنکه در دوره دیکتاتوری در مدرسه او را بستند و در حقیقت مدرسه دیگری بنام کالج البرز به جای آن دایر نمودند از این مملکت رفت. اینک نوبتی دیگر برای دیدار دوستان خود آمده و باز برمیگردد. در این سفر تجلیل و احترام زیادی از او شد و امیدواریم تا اندازهای دل مهربان او را که رنجیده بود آرام کرده باشد. حق این است کالج البرز که از آثار خود اوست، برای اظهار قدردانی از خدمات فرهنگی این مرد شریف نوعدوست بهنام کالج جردن نامیده شود.» این اتفاق نیفتاد اما در عوض دولت وقت خیابانی در شمال تهران حوالی ده ونک را به نام دکتر جردن نامگذاری کرد. جهانشاه صالح، پزشک و سیاستمدار ایرانی درباره دکتر جردن چنین میگوید: «هر چند در امریکا مطبی دایرکرده بودم و زندگی آرام و آسودهای داشتم، چون پیوسته سودای ایران در سرم بود، به ایران آمدم تا به ادای وظیفه ملی خود بپردازم.
چهل سال عمر خود را در ایران صرف آموزش و پرورش ایرانیان کرده
دیری نگذشت که اوضاع آشفته ایران مرا آزردهخاطر ساخت. پس به قصد مهاجرت به آمریکا برآمدم و درصدد تهیه سفر بودم که در این ضمن به جشن کالج آمریکاییها دعوت شدم. دیدم جردن با قد رسا و قامت زیبا و قیافه خندان پشت میز خطابه قرار گرفته با خشنودی خاطر میگوید: در چهل سال پیش که به ایران آمدم، ایران غیر از امروز بود، ایران خیلی جاهلتر و عقبماندهتر بود. بچهها به ما ناسزا میگفتند و به سوی ما سنگ میانداختند؛ ولی ما نظر به بالا داشتیم. ما برای تعلیم و تربیت به ایران آمده بودیم. پس متحمل هرگونه ناملایمات میشدیم تا به حمدالله امروز ایران را مترقیتر و بهتر ببینیم. چون این سخنان مردانه را از وی شنیدم، به خود گفتم: جردن وطن مالوف خود را به قصد خدمت به این سرزمینرها کرده و به سوی ایران شتافته است، آن هم ایران چهلسال پیش، با آن همه تعصبات جاهلانه و خرافات ابلهانه، پس من چگونه برخود روا دارم که زادگاه خود را رها کنم و برای تنعم و تنپروری به زادگاه جردن شتابم. همین سخنرانی جردن چنان انقلابی در روح و فکرم ایجاد کرد که بالمره از قصد جلای وطن برای همیشه منصرف شدم و اینک سالیان دراز است که به افتخار خدمتگزاری به ابنای وطن سرافرازم.» تکیه کلام جردن بیشتر اوقات این مصراع بود که «از کوزه همان برون ترواد که دراوست». آشنایی بیشتر او با فرهنگ ایران او را بیشتر علاقهمند به مردم ایران کرد. او در مدرسه نظم فراوان داشت و به حضور و غیاب توجه و دقت بسیار داشت. او قسمخوردن را مقدمهای بر دروغ میدانست و برای دروغ دهشاهی جریمه تعیین کرده بود که به صندوق اعانه تعلق میگرفت. با سیگار کشیدن بسیار مخالف بود و اگر در جیب کسی سیگار میگرفت او را یک تومان جریمه میکرد. جردن میگفت: سیگار، لوله بیمصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگرش احمقی است. احمد عبدیزاده دشتی، قاضی اسبق دادگستری که از شاگردان مدرسه البرز بوده است اولین برخورد خود با دکتر جردن را اینگونه به یاد میآورد: «یک صبح دیدم مردی مسن، بلندقد و خوشرو وسط راهرو ایستاده است و به شاگردانی که وارد میشدند میگوید: «زود زود بروید سر کلاس.» فهمیدم این مرد جردن و رئیس دبیرستان است.»
به راستی دکتر جردن گویی برای تعلیم و تربیت ساخته شده بود
عبدیزاده درباره منش دکتر جردن بهعنوان مدیر و معلم دبیرستان البرز میگوید: «به راستی دکتر جردن گویی برای تعلیم و تربیت ساخته شده بود. تمامی هم و غمش تربیت و تعلیم شاگردان کالج بود. اگر شاگردی را میدید که وقت راه رفتن سرش پایین است، به او هشدار میداد: «مگر مرغی و میخواهی دانه جمع کنی؟ سرت را بالا بگیر و با بدن راست راه برو.» بعدها که افتخار شاگردی او را در درس جغرافیای تاریخی پیدا کردم، میدیدم پیش از آنکه ما شاگردان به کلاس برویم، کلاهش را روی میز گذاشته است ــ اخطاری به ما که بدانیم حتما خواهد آمد ــ چون به تمامی مدرسه سرکشی میکرد ببیند معلمها آمدهاند و کلاسها برقرار است، بعد سر وقت کلاس خودش میرفت. سخنان او همه آموزنده بود. اگر شاگردی سر کلاس سرش را پایین میانداخت و به درس معلم توجه نداشت، بالای سر او میرفت و با مهربانی میگفت: هی چرتیخان! معلم دارد درس میدهد. سرت را بالا بگیر و به درس توجه کن.» دکتر جردن در چهارم تیرماه ۱۳۳۱ برابر با ۱۹۵۲ و در سن ۸۱ سالگی در منزلش در شهر لسآنجلس درگذشت. روزنامههای تهران خبر درگذشت او را نوشتند و از او به نیکی یاد کردند. «روزنامه اطلاعات با انتشار خبر درگذشت او نوشت: «این مرد نوعپرور و فرهنگدوست در شباب جوانی یعنی موقعی که ۲۵ سال بیش نداشت به اتفاق همسر جوانش به ایران آمد و به ریاست مدرسه آمریکایی تهران منصوب شد. وی پس از ۲۸ سال خدمت در ایران یعنی در سال ۱۹۲۵ موقعی که کالج آمریکایی یا «کالج البرز» تاسیس گردید ریاست کالج را برعهده گرفت و تا سال ۱۹۴۱ موقعی که دوران بازنشستگی وی آغاز گردید به همین شغل باقی بود و ساختمانها و موسسات کالج البرز را با عشق و علاقه فراوان توسعه داد. این مرد نوعپرور و فرهنگدوست در بسط و توسعه فرهنگ و علوم جدید در ایران نقش موثر و مهمی ایفا نمود و هزاران نفر جوانان این کشور را تربیت کرد.
اکنون جمع کثیری از رجال این کشور از شاگردان او هستند
اکنون جمع کثیری از رجال این کشور از شاگردان آن مرحوم میباشند و خدمات فقید سعید را میستایند. مجسمه زیبای دکتر جردن زینتبخش تالار جردن واقع در دبیرستان البرز است و عده زیادی از شاگردان آن مرحوم گاهگاهی برای مشاهده سیمای جذاب استاد محبوب خود به تالار مزبور میروند.» روزنامه کیهان هم این خبر را فردای آن روز به نقل از «صدای آمریکا» منتشر کرد و نوشت: «طبق خبری که از نیویورک رسیده است دکتر جردن یکی از مسیحیان فرهنگدوست امریکا که سالها در ایران به تربیت و تعلیم جوانان خدمت کرده بود، دیروز دار فانی را وداع گفته است. وی مدت ۴۳ سال یعنی بیش از نصف عمر خود را در ایران در خدمت آموزش و پرورش گذرانید.»