«همه را میبینم و یاد میگیرم، سال ۱۹۶۵ است، نوجوانی من در موسیقی پاپ گره میخورد. سال ۱۹۶۸، سال اعتراض به جنگ ویتنام. در تظاهرات بزرگ لندن شرکت میکنم. همه را میبینم. همه را میخوانم. همه را میشنوم. دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد. ترانه خواهم نوشت.»
«هزار سال زیسته اما همچنان ۱۷ ساله است»، زندگیاش شعر بوده آن کودکی که در مرداد سال ۱۳۲۹ در خانوادهای اهل هنر کودکی به دنیا آمد. همان که قرار بود سالها بعد ترانههایش زمزمه لب بسیاری از ایرانیان شود. ترانههایی که میلیونها خاطره با آنها ساخته شد. از شهیار قنبری حرف میزنیم؛ کسی که از او به عنوان ترانهسرای نوین ایران یاد میکنند و کسی که با ترانه قصه دو ماهی به گواه شاعرانی نظیر اردلان سرفراز ترانه نوین فارسی را پایه نهاد. خود درباره همین ترانه گفته است: «قصه دو ماهی میلاد من است. بند ناف ترانه من اینچنین بریده میشود …» ترانههای مثل «حرف»، «بوی گندم»، «هفته خاکستری»، «جمعه» و … شاهکارهای ترانهسرایی ایرانند.
شهیار قنبری از نوجوانی فعالیت ادبی خود را آغاز کرد، زمانی که برای نشریه اطلاعات کودکان داستان مینوشت. به لندن رفت، ادامه تحصیل داد و در دهه ۶۰ میلادی به ایران بازگشت. شروع به نوشتن در نشریههای هفتگی کرد. برای رادیو تهران در صبحهای جمعه برنامههایی به نام «آوای موسیقی» ساخت و در تلویزیون، گوینده و ترانهنویس برنامه «زنگولهها» شد.
در بیست و پنج سالگی فیلم سینمایی «شام آخر» را نوشت و کارگردانی کرد
شهیار قنبری در بیست و پنج سالگی فیلم سینمایی «شام آخر» را با بازی «پرویز فنیزاده» مینویسد و کارگردانی میکند. پیش از آن هم در فیلم «خانهخراب»، کار نصرت کریمی بازی کرده است. فیلم موزیکالی هم به نام «پاییز، ایستگاه آخر» را برای تلویزیون میسازد که هرگز پخش نمیشود.
پدرش، حمید قنبری، صداپیشه و خواننده ایرانی بود که مخالف ترانهسرایی شهیار بود و دلش میخواست پسرش آرشیتکت شود، اما پسر راه خود را رفت. اولین ترانه منتشرشدهاش با صدای گوگوش را بسیاری بارها شنیدهایم: «دیگه اشکم واسه من ناز میکنه»… اسفندیار منفردزاده روی این ترانه آهنگ ساخت. اولین ترانه او که از رادیو در برنامه صبح جمعه «شما و رادیو» پخش شد اما ترانه «ستاره آی ستاره» بود که پرویز اتابکی بر آن آهنگ ساخت و گوگوش آن را خواند. میگوید که از اینجا به بعد، ترانه شناسنامهاش میشود.
فصل شکوفایی او در همکاری با واروژان، آهنگساز شهیر ایرانی نمود بیشتری مییابد. نخستین ترانه این دو با عنوان بوی خوب گندم با اجرای داریوش اقبالی باعث شد تا خواننده و شاعر هر دو به زندان بیفتند.
قبل از آنکه ایران را ترک کند مجموعه شعرخوانی به نام «یک دهان آواز سرخ» را منتشر کرد.
او در کنار سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، یدالله رویایی و عماد خراسانی؛ عضو شورای ترانههای روز رادیو ایران بود. برخی ترانههای دیگر او عبارتند از: «اگه بمونی، قصه بره و گرگ، حرف، تنفس، هجرت، مرد تنها، کودکانه، آوار، نجواها، نیاز و …»
در سال ۱۳۵۹ آلبوم «پیشمرگانهها» و «صدای درخت بی زمین» را منتشر کرد
شهیار در سال ۱۳۵۹ به فرانسه مهاجرت کرد. سالها بعد در فرانسه دومین آلبوم خود که در ایران ضبط شده بود به نام «پیشمرگانهها» یا «اگر همه شاعر بودند» را منتشر کرد و پس از آن «صدای درخت بی زمین» را انتشار داد. شهیار پس از سالها اقامت در فرانسه در دهه ۹۰ به آمریکا میرود تا ترانه «نون و پنیر و سبزی» را در کنسرت ابی و داریوش به صحنه ببرد.
«نون و پنیر و سبزی»، کنسرت ابی و داریوش
در سالهای غربت نیز چندین آلبوم با صدای خودش منتشر میکند. از جمله: «قدغن»، «سفرنامه»، «برهنگی»، «صدای درخت بی زمین» و «در مهرآباد».
او میگوید که هنوز هم «شعرخوردن. شعر نفسکشیدن. شعربوییدن. شعرنوشیدن. شعرگریستن. شعرخندیدن و شعرخوابیدن، تنها کار من است.»
لالا لالا دیگه بسه گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هر ساله
هنوزم تیر و ترکش قلبو میشناسه
هنوز شب زیر سرب و چکمه میناله
نخواب آروم گل بی خار و بی کینه
نمیبینی نشسته گوله تو سینه
آخه بارون که نیس، رگبار باروته
سزای عاشقهای خوب (در یک اجرا هم میگوید “کرد ما”) ما اینه؟
نترس از گوله دشمن گل لادن
که پوست شیره پوست سرزمین من
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دلیل تا سپیده رفتن و رفتن
نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دلنازک خسته، گل پر پر
نگو باد ولایت پر پرت کرده
دلاور قدکشیدن رو بگیر از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمیذاره
مث یار دلاور نشکن از دشمن
ببین سر میشکنه تا وقتی سرداره
نذاشتن همصدایی رو بلد باشیم
نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم
کتابای سفیدو دوره میکردیم
که فکر شبکلاهی از نمد باشیم
نگو رفت تا هزار آفتاب، هزار مهتاب
نگو کو تا دوباره بپریم از خواب
بخون با من نترس از گلوله دشمن
بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب
نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره
نگو تقدیر ما صد تا گره داره
به پیغام کلاغای سیا شککن
که شب جز تیرگی چیزی نمییاره
نخواب وقتی که همبغضت به زنجیره
نخواب وقتی که خون از شب سرازیره
بخون وقتی که خوندن معصیت داره
بخون با من، بیا تا من، نگو دیره
سکوت شیشههای شب غمی داره
ولی خشم تو مشت محکمی داره
عزیز جمعههای عشق و آزادی
کلاغپر بازی با تو عالمی داره
نخواب ای حسرت سفره، گل گندم
نباش تو دالونای قصه سردرگم
نخواب رو بالش پرهای پروانه
که فریاد تو رو کمدارن این مردم!
لالا لالا دیگه بسه گل لاله
کنسرت داریوش، ۱۹۹۶، با ترانههایی از شهیار قنبری: «سقوط» و «بوی گندم»