Search

English

دریچه‌ای به جشن هنر شیراز

«ما در دفاع از خودمان و کارمان کوتاهی کردیم». این جمله‌ایست که «فرخ غفاری» – هنرمند و هنرشناس برجسته ایرانی – در سال‌های پس از انقلاب اسلامی درباره جشن هنر شیراز بر زبان می‌راند. جشنی که در همان سال‌های برگزاری مخالفان جدی در میان اسلامگرایان و فعالان چپ داشت و پس از انقلاب ۵۷ و در تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی،  به عنوان یکی از نمادهای «ابتذال» و «فساد» دوران پهلوی معرفی شد و می‌شود.

این جشن از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ به مدت ۱۱ دوره برگزار شد و هر تابستان، به مدت نزدیک به دو هفته ایران را تبدیل به یک مرکز هنری بزرگ می‌کرد. شهبانو فرح پهلوی کلید آغاز آن را زد  و «رضا قطبی» – رییس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران – و فرخ غفاری – معاون فرهنگی رضا قطبی – از جمله کسانی بودند که از همان آغاز طرح جشن هنر شیراز در برگزاری آن مدخلیت داشتند. سازمان رادیو تلویزیون اساسا همه‌‌کاره این جشن بود. جشن هنر شیراز به تعبیر خود فرخ غفاری: «واقعا ساخته و زاییده رادیو تلویزیونه».

این طرح از کجا و در کجا کلید خورد؟

اینکه ایده برگزاری این جشن از که بود دو سه روایت وجود دارد. به روایتی ایده این طرح را در ابتدا، «مهدی بوشهری» – همسر اشرف پهلوی – در میان گذاشت. روایت دیگری نیز می‌گوید ایده برگزاری چنین جشنی از سوی «فریده دیبا» – مادر شهبانو – مطرح شد. برخی نیز اساسا ایده این طرح را متعلق به شهبانو فرح پهلوی می‌دانند. به هر روی، شهبانو فرح پهلوی در اوائل زمستان سال ۱۳۴۶  با پسردایی‌اش رضا قطبی درباره طرح جشن هنر گفتگو کرد. شهبانو این طرح را با شاه نیز در میان گذاشت. اما شاه با «بی‌اعتنایی» تصمیم درباره آن را به خود شهبانو وانهاد. (زندگی و زمانه شاه، غلامرضا افخمی، ص ۷۶۵)

Image result for ‫فرح پهلوی رضا قطبی‬‎

تصویری از رضا قطبی، رییس سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران

به همت شهبانو، شورای برگزاری این جشن تشکیل شد. این تصمیم از همان ابتدا گرفته شده بود که این جشن نباید در تهران برگزار شود. زیرا سیاست دولتی به طور کلی این بود که فعالیت‌ها را تا سرحد امکان به شهرستان‌ها منتقل کند. اگرچه کاشان و اصفهان نیز گزینه‌هایی برای برگزاری این جشن بودند، اما در نهایت شیراز به منظور برگزاری این جشن برگزیده شد. اما چرا شیراز؟ از منظر شهبانو فرح پهلوی، شیراز هم به تخت جمشید نزدیک بود و هم شهر سعدی و حافظ بود.وجود دانشگاه پهلوی در شیراز که دانشگاهی درجه یک محسوب می‌شد نیز از دیگر عوامل انتخاب شیراز به عنوان شهر محل برگزاری این جشن بود. (همان، ص ۷۶۶)

نکته جالب توجه هم این بود که وزارت فرهنگ و هنر آن زمان به صدارت مهرداد پهلبد چندان با چنین رویکردهایی همدل نبود: «پهلبد با هنر مدرن من درآوردی میانه‌ای نداشت». (همان). اما با این وجود جمعی از هنرمندان و چهره‌های سرشناس ایرانی در برنامه‌ریزی این جشن، مشارکت مستقیم داشتند. جدای از خود رضا قطبی و فرخ غفاری، «شهرزاد افشار، خجسته کیا، بیژن صفاری، قباد شیوا، ایرج گرگین، کریم امامی، هوشنگ ابتهاج، آربی آوانسیان، داریوش صفوت، هرمز فرهت، فوزیه مجد، داوود رشیدی، محمد باقر غفاری» از جمله کسانی بودند که در سال‌های برگزاری این جشن و در سمت‌های گوناگون در برگزاری این جشن مسئولیت مستقیم داشتند یا به آن مشاوره ‌می‌دادند.

هزینه برگزاری جشن چقدر بود؟

فرخ غفاری که مدیریت هنری جشن را برعهده داشت، بودجه برگزاری این جشن را اصلا «هنگفت» نمی‌داند و تاکید می‌کند بودجه سال اول این جشن هشتصد هزار تومان بود و در سال آخر – یعنی ۱۳۵۶ – به سه میلیون و یکصد هزار تومان رسید. به گفته او: «این ارقام را وقتی بعدها به دست اندرکاران جشنواره‌های جهانی گفتم، هیچ کس باور نمی‌کرد. با همان بودجه اندک، ولی جشن هنر به عنوان یک جشنواره ایرانی به جهانیان شناسانده شد. و هنرمندانی چون “ویلسون” و “بروک” و “بژار” بهترین برنامه‌هایشان را همان‌هایی می دانند که در همین جشنواره به روی صحنه رفته است…».

«مهستی افشار» که از جمله هنرمندان ایرانی بود که در این جشن حضور داشت، در مقاله‌ای با عنوان «جشن هنر شیراز» درباره میزان هزینه این جشن می‌گوید: «برگزاری جشن هنر شیراز ابتدا با بودجه ای ۱۰۰ هزار دلار فعالیت خود را آغاز کرد و هزینه آن در سال ۱۹۷۷ با ۷۰۰ هزار دلار بود که بخش بزرگی از آن را رادیو و تلویزیون ملی ایران و بخش دیگری از آن را دولت می پرداخت». افشار البته از تحسین‌کنندگان این جشن بود و در همان مقاله می‌نویسد: «ده ها هزار نفر هر سال با تحسین و ستایش در این جشن شرکت می‌کردند و میلیون ها نفر فرصتی می‌یافتند تا در سراسر سال برنامه‌های ضبط شده آن را از تلویزیون ملی کشور تماشا کنند». او بر این باور است که جشن هنر شیراز جایگاه ایران را «به نهایت قدرت خلاقیت و نوآوری» ارتقا داد.

Related image

تصویری از فرخ غفاری، در وسط، میان علی نصیریان و عزت الله انتظامی

«غلامرضا افخمی» نویسنده کتاب «زندگی و زمانه شاه» نیز در این کتاب در بحث پیرامون جشن هنر، ضمن اشاره به انتقاد منتقدان از «هزینه زیاد» این جشن، آن را انتقادی منطقی نمی‌داند. به گفته او بخشی از هزینه از راه فروش بلیط تامین می‌شد و بخش دیگر را نیز سازمان رادیو تلویزیون پرداخت می‌کرد و البته در عوض، برنامه‌های منتخب خود در این جشن را ضبط می‌کرد و در سراسر سال در رادیو تلویزیون پخش می‌کرد. ضمن اینکه به گفته افخمی بخشی از هزینه‌هایی که برای جشن هنر می‌شد درواقع هزینه‌هایی فرای این جشن بودند و در سال‌های بعد،  کارکرد عمومی‌تر و گسترده‌تری پیدا می‌کرد: «برای مثال جاهایی که در تخت جمشید و نقش رستم ساخته شد هنوز برای انواعی از فعالیت‌های خصوصی و عمومی مورد استفاده قرار می‌گیرند». (زندگی و زمانه شاه، ص ۷۷۲)

منتقدان و مخالفان جشن که بودند و چه می‌گفتند؟

بخشی از مخالفان این جشن فعالان چپ‌گرا و اسلامگرا بودند. مخالفت اسلامگرایان طبیعی و بدیهی بود. رویکرد منفی اسلامگرایان نسبت به موسیقی و رقص خود به اندازه کافی می‌توانست دلیل اصلی مخالفت آنان با جشن هنر شیراز را فراهم کند؛ بخش اعظم این جشن، آکنده از موسیقی و رقص‌های ایرانی و دیگر ملل بود. این جشن در کنار موسیقی و رقص، تئاتر و فیلم را نیز در بر خود داشت و کاملا روشن بود که اسلامگرایان نتوانند با آنچه آنان در فیلم و تئاتر، «برهنگی» و «ابتذال» می‌نامند، کنار بیایند.

برگزاری نمایش «خوک، بچه، آتش» در جشن هنر سال ۱۳۵۶ نیز به اندازه کافی بهانه به دست اسلامگرایان داده بود که جشن هنر را با چوب «فساد» و «ترویج فحشا و بی‌بندو‌باری» برانند. البته این نمایش و برگزاری آن به دلیل نشان‌دادن عمل تجاوز جنسی در آن، در همان زمان مورد انتقاد برخی از رسانه‌‌ها و فعالان هنری و رسانه‌ای نیز قرار گرفت اما سود اصلی در این میان را اسلامگرایان بردند. آیت الله خمینی در همان زمان طی یک سخنرانی در نجف گفت: ««شما نمی‌دانید که اخیرا چه فحشایی در ایران شروع شده است… در شیراز عمل شده و در تهران می‌گویند بناست عمل شود و کسی حرف نمی‌زند، آقایان ایران حرف نمی‌زنند، من نمی‌دانم چرا حرف نمی‌زنند، این همه فحشا دارد می‌شود… در بین تمام مردم نشان دادند اعمال جنسی را، و آقایان نفسشان در نیامد… »

هنوز که هنوز است بلندگوهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی برای تخریب جشن هنر شیراز به این نمایش متوسل می‌شوند؛ نمایشی سیاسی که توسط گروهی مجارستانی ارائه می‌شد و در بخشی از آن عمل «تجاوز جنسی» صورت می‌گرفت. حرکتی که نمادین بود و اساسا درونمایه این نمایش، اعتراضی به تجاوز شوروی به مجارستان در سال ۱۹۵۶ بود. این تئاتر در آمریکا نیز برگزار شده بود و در آنجا جایزه نیز برد اما فرخ غفاری تاکید می‌کند که در اجرای این نمایش در ایران: «هیچ صحنه عریانی وجود نداشت و هیچ حرکت شهوت‌انگیزی صورت نگرفت». (زندگی و زمانه شاه، ص ۷۷۴)

اما مخالفت چپگرایان از کجا آب می‌خورد؟ به نظر می‌رسد مخالفت چپگرایان با برگزاری جشن هنر را درجه اول بتوان از این منظر تحلیل کرد که آنان تقریبا با هر پدیده که ذیل حکومت شاهنشاهی برای آن تبلیغ و هزینه می‌شد، مخالفت می‌ورزیدند و جشن هنر نیز یکی از این پدیده‌ها بود؛ خصوصا اگر در نظر بگیریم که این جشن از سوی شهبانوی دربار به صورت ویژه حمایت می‌شد و اساسا او بود که بنیاد این جشن را ریخت. مخالفت فعالان چپگرای شاه، گاه چنان قدرتمند عمل می‌کرد که هنرمندانی بزرگ را از همکاری با این جشن منصرف می‌کرد.

به عنوان مثال، می‌توان از «یانیس زناکیس» – آهنگساز بزرگ یونانی فرانسوی – نام برد که علی رغم همکاری ۱۰ ساله با جشن هنر، تحت فشار تبلیغاتی علیه شاه – که از جمله نتیجه تلاش کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بود – مجبور شد که در سال ۱۳۵۵ به برگزارکنندگان این جشن اعلام کند که علی‌رغم علاقه‌اش به این جشن، «به دلیل سیاست‌های سرکوبگرانه شاه و دولتش علیه جوانان ایرانی» دیگر حاضر نیست در این جشنواره حضور پیدا کند. گرچه او از همسرش خواست که به نمایندگی از او، به مدیران این جشن تلفن کند و به آن‌ها اطمینان دهد که «دلش با آن‌هاست». (زندگی و زمانه شاه، ص ۷۷۹)

Related image

فرح پهلوی در کنار سالوادور دالی؛ هنرمندان بزرگ در جشن هنر شیراز حضور می‌یافتند

«سعید سلطانپور» – یکی از فعالان چپگرا – که پس از انقلاب ۵۷، توسط حکومت جمهوری اسلامی در شب عروسی‌اش اعدام شد، از جمله هنرمندان چپگرایی بود که با غلظت و شدتی تمام با جشن هنر شیراز مخالفت می‌ورزید و آن را نمایش «شبه مدرنیستی» حکومت شاه و « تجلی خودپرستانۀ هنر فئودال – بورژوازی» معرفی می‌کرد.

دفاعیه‌ای از یک جشن

اما علی‌رغم مخالفت تاثیرگذار و قدرتمند اسلامگرایان و چپ‌گرایان، فرخ غفاری که در سال ۱۳۸۵ در پاریس درگذشت، و به گفته خود «نقش خیلی اساسی» در این جشن داشت، از مدافعان پرشور این جشن بود. به گفته او به واسطه این جشن جامعه ایران با موسیقی و نمایش مدرن غرب آشنا شد و از آن سوی، غربی‌ها نیز با موسیقی سنتی و هنرهای نمایشی ایرانی آشنا شدند.

فرخ غفاری، در سال ۱۳۶۷ در مصاحبه‌ای پیرامون جشن هنر شیراز و در دفاع از آن به این نکته اشاره می‌کند که در خلال این جشن بود که دو عقده «حقارت» و «برتری» ایرانیان ریخته شد. او در توضیح بیشتر می‌گوید: «فایده فوق‌العاده‌ای داشت؛ دو عقده ایرانی، یکی ش حقارته و دیگری برتری ش به کلی رفع شد. یکی اینکه می‌گفتند ما جرات نداریم کارهای خودمون را که در شهرستان‌های ایران ارائه می‌دیم، مثلا از نظر موسیقی ارائه بدیم، اصلا این کارها کوچیکه، بده. این عقده حقارت ریخته شد وقتی دیدند از نپال یک گروه آمد یا از ژرف آفریقا یک گروه آمد. این‌ها هم فهمیدند نه ما هم یک چیزی داریم. یک عقده برتری هم بود که ما خیال می‌کردیم بهترین رقص‌های محلی را در اختیار داریم. وقتی سی چهل رقص متنوع فوق العاده هندی آمدند، ما فهمیدیم که چطوری باید قضاوت کرد!» (تلاش صدساله، علی لیمونادی، انتشارات بنیاد پژوهش و آرشیو ایرانیان، جلد دوم، ص ۲۵۷)

 

انتشارات بیشتر ...