«اگر نمیتونید پول در بیارید، اگر نمیتونید زندگی کنید، برید بمیرید. تمام!»
این سخنان یک «آقازاده» کم سن و سال و جوان است در پاسخ آنهایی که پرسیدهاند با این سن و سال کم اینهمه پول را از کجا آوردهای. این آقازاده «ساشا (محمدرضا) سبحانی فرزند سفیر سابق ایران در ونزوئلا است. ونزوئلایی که آن نیز به علت سومدیریت اقتصادی مسئولان آن کشور، وضعیت اقتصادی فاجعهباری دارد و بسیاری از کارشناسان اقتصادی در ایران نگران ونزوئلاییشدن ایران هستند. اما در حالی که ایران در بدترین شرایط اقتصادی سال های اخیر به سر میبرد و اکثریت مردم ایران در شرایط اسفبار و رنجآور معیشتی روزگار میگذرانند آقازاده قصه ما راهکارش این است که هر کس که نانی به سفره ندارد برود و بمیرد.
محمدرضا سبحانی معروف به ساشا سبحانی
و البته دیگرانی هستند که راهکاری دیگر دارند.
احمد شیرزاد، نماینده اصلاحطلب مجلس ششم به جای مردن، ایستادگی در مقابل ترامپ را توصیه می کند! او میگوید که اگر ما – یعنی مردم ایران- بتوانیم مدت کوتاهی مقابل آمریکا دوام بیاوریم ( و او خود آن را به سادگی قابل تحقق می داند) از این شرایط عبور خواهیم کرد. او می گوید می داند که این فشار و ایستادگی بر گرده های مردم چه فشار سنگینی وارد خواهد کرد اما در پاسخ می گوید که هر کاری برای خودش هزینههایی دارد! احمد شیرزاد یک سال را زمان مناسبی میداند که مردم دوام بیاورند.
اما واقعیت این است که کارگری که که طبق آمارهای حکومتی باید ماهانه پنجمیلیون و سی صدهزار تومان درآمد داشته باشد تا تازه روی خط فقر ایستاده باشد، در زمین واقعیت حداقل دستمزد او در سال جاری یک میلیون و صدو پانزدههزار تومان است او نمیتواند یک سال و دو سال دوام بیاورد تا احمد شیرزادها بتوانند «انقلابیگری» خود را حفظ کنند و پاسداران انقلاب بر روی موشکهای شان مرگ بر اینجا و آنجا بنویسند.
کارگر همین حقوق یک میلیونی را هم ماهها است دریافت نکرده است و بیش از این نمیتواند دوام بیاورد. او نه به امر آقازاده سبحانی که به دلیل بینانی میرود که بمیرد. او کارگر نیشکر هفتتپه است. هر چه به این در و آن در میزند راه به جایی نمیبرد. اعتراضش پاسخی جز بازداشت و کتک ندارد. او شرمنده کودکانش است. او کار میکند اما دسترنجش را ساشا سبحانی و احمد شیرزاد هر کدام به شکلی نابود میکنند.
او دست به خودسوزی میزند. کارگر نگونبخت خودش را آتش میزند تا بمیرد.تمام!
این خودسوزی دستجمعی کارگران میشود خبری کوچک در میان فراوان خبرهای اختلاس چندصد و چندهزار میلیاردی آقاها و آقازادهها. کارگران نیشکر هفتتپه در این سال فقط حقوق فروردین و اردیبهشت خود را دریافت کردهاند و بازنشستهها نیز سنوات خود را دریافت نکردهاند. کارگر که روزی گفته میشد باید تا عرقش خشک نشده حقوقش را پرداخت کرد امروز نه تنها حقوقش پرداخت نمیشود بلکه در ازای حقوقش باتوم میخورد و بازداشت میشود. یکی میگوید برود بمیرد و آن یکی میگوید یک سال دیگر صبر کند.
سال گذشته نیز یک کارگر نیشکر هفتتپه در اعتراض به وضعیت خود خودکشی کرد
در همین فاصله کوتاه که هر کدام ما درمندانه همین گزارش را میخوانیم و از درد به خودمان میپیچیم اختلاسگران بسیاری پولهای مردم را چپاول میکنند و پشت ماشینهای آخرین مدل خود در کانادا و امریکا و اروپا به بینانها و بیسفرهها و مزدبگیران بیمُزد میگویند که بروید بمیرید. تا زمانی که کارگر در ازای فریاد حقطلبانهاش شلاق میخورد و باتوم و زندانی میشود و سندیکاهای کارگری بسته میشود ساشا سبحانیها ثروت مردم را چپاول میکنند و احمد شیرزادها هم آنها را به دوامآوردن ترغیب میکنند. دوامآوردنی که در نظر او کار آسانی است. اما سفرهای که نان خالی ندارد خیلی نمیتواند دوام بیاورد. اکنون و وقت نگارش این متن، مرداد ۹۷ است و در اخبار آمده است که سرپرست اسبق وزارت اقتصاد اعتراف کرده است: «تا سه چهار ماه آینده یک موج تورمی شدید ایجاد میشود که دولت هم نمیتواند آن را جبران کند».
و در میان همه این اخبار وضعیت نامطلوب کارگران، وضعیت کارگران زن را فراموش نکنیم. اخبار کارگران زن خبری است که در حاشیهها گم میشود. وضعیت کارگران زن که در سال های اخیر خود حالت اسفناکی داشت، اکنون روزهای فاجعه باری را می گذراند. بیکاری زنان دو برابر شده است. کارشناسان امر معتقدند که وضعیت زنان کارگر هیچگاه به این اسفباری نبوده است.
وضعیت کارگران زن اوضاع فاجعه باری را می گذراند
خدیجه مقدم، فعال امور زنان در این باره میگوید: «اغلب زنان کارگر که در مشاغل خانگی و در کارگاههای کوچک کار میکنند هیچگونه تامین اجتماعی ندارند و از بیمههای درمانی، بیمه بازنشستگی و بیمه بیکاری برخوردار نیستند و روز به روز وضعیتشان بدتر میشود و بر تعدادشان افزوده میشود.»