Search

English

ازدواج‌های مصلحتی؛ بحثی در حقوق مدنی معلولان

 سعید سبزیان۱

مقاله حاضر، کوششی در تقبیح ازدواج‌های تسهیلاتی و مصلحتی است و با رجوع به خبر نگران‌کننده و حساسیت‌برانگیزی درباره تصویب قوانین جدید درباره حقوق مدنی معلولان و معافیت سربازی، استدلال می‌کند که نظام ایدئولوژیک قدرت (متشکل از حکومت و فرهنگ) در ایران «سالم‌سالارانه» است و در سایه این ایدئولوژی تصمیماتی گرفته می‌شود که ناقض دموکراسی و عشق است. همچنین به خطرات ناشی از تصمیم نافرهیخته درباره ازدواج مصلحتی /تسهیلاتی اشاره می‌شود.

کلمات کلیدی: ازدواج مصلحتی، «حقوق مدنی معلولان»، قانون، «سالم‌سالاری» و شهروندی جسمیتی

 

شرحی کوتاه بر کلمات کلیدی:

۱. سالم‌سالاری: ایدئولوژی‌ای که ساختار قدرت و روابط (عشقی، اقتصادی، سیاسی، و شهروندی) را به گونه‌ای انتظام می‌دهد که همه باورها، اعتقادات، بودجه‌ها، سرمایه‌ها، قوانین، معماری‌ها، ساختمان‌ها، راهروها، قوانین استخدامی، و همچنین «زبان و ادبیات و ضرب‌المثل‌ها» صراحتا یا تلویحا حاکی از برتری پنداری بدن سالم بر بدن معلول باشد. در لوای این سیاست، جایگاه معلولان در حصار و در محدوده خانه‌ها، بی‌شغلی، فقر، و تحقیرهای زبانی به وضعیت شهروندانی محروم، سرکوب‌شده و تحقیر شده تنزل می‌یابد. از ساده‌ترین مثال‌های جهان‌بینی سالم‌سالاری این است که افراد با مشاهده افراد معلول از خداوند بابت داشتن بدن‌های سالم خویش تشکر می‌کنند (زیرا ناآگاهانه به مصیبت‌های سیاسی، معماری، خدمات‌رسانی، و درماندگی آشنا هستند و از آن وضعیت می‌هراسند) و با دیدن ویدیوهای موفقیت‌های ساده یک معلول هیجان‌زده می‌شوند و تصور می‌کنند اگر فرضا معلولی توانسته که لیسانس بگیرد یا نقاشی‌ای ترسیم کند یک کار قهرمانانه و ابرانسانی انجام داده است، چنین تلقی‌ای تحقیر معلولان است و نوعی کم‌پنداری آن‌ها به‌شمار می‌رود، زیرا با توجه به امکانات سرکوب‌کننده معلولان در ایران قضاوت می‌کنند، حال آن‌که بیش‌ترین توجه به معلولان باید بر واقعیات زندگی آن‌ها باشد. یک یا ۱۰۰ معلول موفق در ایران از میان ۱۱ میلیون نفر معلول درصد ناچیزی است و باید به این تعداد کثیر چشم دوخت که امکان رشد و تحرک ندارند.

۲. حقوق مدنی معلولان: حقوق مدنی معلولان، نظامی است مشتمل بر مطالبات سیاسی، اقتصادی، رفاهی، خدماتی، استخدامی، شأنیتی، عبور و مروری و تحصیلاتی که از دهه ۱۹۶۰ در آمریکا و انگلیس شروع شده است و در ایران ریشه جنبشی و نهضتی نداشته است و ندارد اما به تازگی آشنایی با مصائب معلولیت در حال افزایش است. معلولان با مطالبه این حقوق می‌خواهند به سطحی از شهروندی با سالمان برسند که از نظر امکانات در رفت و آمد، تحصیلات، درآمد و و حیثیت در زبان و ادبیات و فرهنگ روزمره و امثالهم، برابر با شهروندان سالم و مبتنی بر عدالت و حقوق شهروندی باشد. مقاله زیر در راستای «الگوی اجتماعی» از معلولیت نوشته شده است و مبتنی بر خواسته‌ها و یافته‌های مطالعات معلولیت در دانشگاه‌ها و آگاهی‌های نهضت معلولیت است و بر حقوق مدنی تأکید دارد. برای آگاهی از سایر الگوهای برخورد با گفتمان معلولیت رجوع کنید به کتاب جسمیت و قدرت: بحث‌هایی در معلولیت و تحول اجتماعی در ایران، منتشر شده به صورت دیجیتالی و چاپی از سوی آموزشکده توانا.

۳. ازدواج مصلحتی: این ازدواج را در معنای سبک و شیوه‌ای از ازدواج به کار می‌برم که ممکن است با تصمیمات فردی و یا با تشویق نظام‌مند حکومتی و گروهی یا برپایه عقاید فرهنگی غیر مترقیانه صورت گیرد. این اصطلاح را مترادف با “marriage of convenience” به کار می‌برم که در آن دو نفر نه بر اساس عشق و علاقه و جاذبه بلکه بر اساس مصلحت و منافع یکی از طرفین و یا هر دو با هم ازدواج می‌کنند. گاهی این ازدواج‌ها صرفا مقطعی و برای گریز از یک تنگنا صورت می‌گیرند. به عنوان مثال کسی ممکن است برای گریز از ایران و برای تسهیل مهاجرت با فردی مقیم در کانادا یا آمریکا ازدواج کند و هر دو نفر آگاهانه یا نیمه‌آگاهانه مصلحت‌هایی برای خود در نظر بگیرند و با نوعی استراتژی، شگرد، فن، و اسلوب وصلت کنند و «ممکن است» ازدواج فاقد شناخت، عشق و تفاهم ریشه‌یافته باشد و بعد از مشکل‌گشایی، ازدواج‌ها با قهر یا با معامله گسیخته شود. این اصطلاح کلی، دربرگیرنده انواع و اقسام دیگری از ازدواج‌های دیگر هم است که برخی از آن‌ها را ازدواج تقلبی و ازدواج فریبکارانه هم می‌نامیم. این رویه در طول تاریخ ریشه داشته است و گاهی درباره برخی اشخاص مهم تاریخی ایران هم شنیده‌ایم که شاعرانی یا افراد متنفذ سیاسی‌ای در گذشته‌های دور ایران، گرایشات همجنس‌گرایانه داشته‌اند و صرفا به سبب در امان ماندن از گزند مردم و حکومت‌ها و تنبیهات، با افراد غیر همجنس ازدواج کرده‌اند تا گرایش همجنس‌گرایانه خویش را پنهان کنند. گاهی این ازدواج‌های مصلحتی برای تنگ نگه‌داشتن دامنه قدرت و حفظ شأنیت طبقه اجتماعی هم صورت گرفته است مثلا برخی شاهان ایران با شاهزادگان سایر کشورها ازدواج کرده‌اند. اکنون دامنه این اصلاح را باید به دامنه خبری که درباره معلولان منتشر شد بکشانیم و کاربرد این واژه را محدود و دیگرگون و متناسب‌سازی کنیم.

برای بیان مقصودم، اصطلاح «ازدواج تسهیلاتی» را به منزله پدیده نوینی در ایران و «زیرگونه‌ای» از ازدواج مصلحتی ابداع می‌کنم و آن را به این معنا به کار می‌برم: گاهی تحت نوعی تصمیم حکومتی، برای برنامه‌های خیرخواهانه به افراد خدماتی ارائه می‌شود که با کسانی ازدواج کنند تا در ازای آن دستاوردی داشته باشند. این دستاورد ازدواجی، بنابراین حاصل طبیعی ازدواج‌های مرسوم نیست بلکه دستاوردی از پیش ‌طراحی‌شده و معماری شده است که به انگیزه ازدواج تبدیل می‌شود. این تصمیم بسیار نافرهیخته و عشق‌گریزانه است گرچه ممکن است احتمال تولید عشق را هم داشته باشد. برای تشریح این موضوع لازم است به «قانونی» که در این‌باره تصویب شده است، رجوع کنیم. اما خبری که این را اعلام کرده است، حامل دو نکته مهم دیگر است که نگرانی‌هایی درباره وضعیت حقوق مدنی معلولان ایجاد می‌کنند. بنابراین با نگاه به این خبر و محتوای آن، مختصرا مسأله سالم‌سالاری را در ازای تصمیمات بودجه‌گذاری برای معلولان، تصویب قانون درباره آن‌ها و همچنین حقوق مدنی آن‌ها را تشریح می‌کنم.

 

بحث:

در خبری که به تازگی در خبرگزاری مهر منتشر شده است، عضو هیأت مدیره جامعه جهانی معلولان، علی همت محمودنژاد، از تصویب قانون جامع حمایت از معلولان خبر داده و  و اعلام کرده است: «تصویب قانون جامع حمایت از حقوق معلولان و اعلام دولت مبنی بر برابری مستمری معلولان با حداقل حقوق و دستمزد در صورت اجرا شدن، تأثیر شگرفی بر زندگی معلولان خواهد گذاشت.»

این خبر ضمن این‌که گزارش امیدوار‌کننده‌ای از تصویب «قانون جامع حمایت از معلولان» ارائه می‌دهد، به طرز عجیبی نیز خواننده را مأیوس می‌کند.

 

مانند بسیاری از قوانین و حقوق در ایران، خواننده حیرت می‌کند که قانون و مشروط‌سازی آن، ‌چه نسبت فرهیخته‌ای با هم می‌تواند داشته باشد. چه معنای سیاسی‌ای در این مصاحبه وجود دارد که مأیوس‌کننده است؟ قید عبارت «در صورت»۲ در جملات فوق حاکی از تردید و بی‌باوری به لازم‌الاجرا بودن این قانون است و این منتج از همان فلسفه‌ای است که در کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی در ایران از آن تحت عنوان «سالم‌سالاری» نام برده‌ام و آن را تشریح کرده‌ام. تردید در قانون به این معناست که «بودجه» برای معلولان ناشی از  قلمداد کردن معلولان به عنوان شهروند دست‌دوم‌ است. گویی، معلولان جمعیتی مازاد و اضافی در ایران‌اند که اگر از کیسه بودجه‌ها چیزی سرریز کرد، می‌شود برای آن‌ها مصرف کرد. این نه تنها یک موضع سیاسی بد است، بلکه بیان‌گر ساختار سلطه سالم‌سالاری بر سیاست و کشورداری در ایران است.

لینک تصویر: . https://loverollson.wordpress.com/tag/disability-and-marriage/page/13/

 

جملات بعدی محمودنژاد نیز حاکی از عدم مطالبه مدنی است، او با اشاره به این‌که در حال حاضر مستمری معلولان ۵۲ هزار تومان است، این‌گونه ادامه داده است :«با اجرایی شدن قانون جامع، مستمری معلولان به حداقل حقوق افزایش پیدا می‌کند که البته امیدواریم با در نظر گرفتن بودجه‌های کافی، محقق شود.» این خبر درباره مستمری معلولان ‌آزاردهنده است، این‌که فرد معلول با مخارج امروزی ایران صرفا ۵۲ هزار تومان مستمری دریافت می‌کند. با لحاظ همین مستمری ناچیز در می‌یابیم که حقوق مدنی معلولان نادیده گرفته می‌شود: این مستمری ناشی از فلسفه صدقات و خیرات است و نشان می‌دهد اراده مصممی درباره استخدام معلولان وجود ندارد بلکه با پرداختی‌های ماهانه ناچیز می‌خواهند معلولان را نجات دهند! انتظار می‌رود که گوینده خبر فوق، در جایگاه یک فرد موثر بر جامعه معلولان، با پشتوانه «جامعه جهانی معلولان» و با اقتدار قاطعیت اعلام کند که قانون تصویب شده مذکور هر چه سریع‌تر و با صراحت کامل و با خبررسانی وسیع در مطبوعات به «اجرا» گذاشته شود، نه آن‌که اظهار خیراتی/ صدقاتی و ایدئولوژیک دولت را برجسته و مایه افتخار اعلام کند. چنان‌که در کتاب فوق‌الذکر بیان کرده‌ام، چنین انتظارات غیر صریحانه‌ای که حقوق مدنی و شهروندی معلولان را در دسته و رده حقوق مدنی سایر شهروندان ایران قرار نمی‌دهد، بیان‌گر یک جهان‌بینی تضعیفی درباره معلولان است: «خیراتی». فلسفه خیرات و صدقاتی درباره معلولان از دامنه سنت و دین بر می‌آید و حاکی از این است که معلولان عملا «نیازمند» صدقات و خیرات هستند بنابراین بهتر است مسئولان و متصدیان کشورداری از سر محبت و ترحم به معلولان کمک برسانند. این در گفتمان امروز سیاست، جایگاهی ندارد. خیرات و مستمر‌ی‌های ناچیز باید از تصور، تفکر و از دامنه الفاظ مطالبات حقوق شهروندان معلول حذف شود و بر بیان صریح حقوق شهروندی متمرکز گردد. جمعیت معلولان در ایران یازده میلیون است و نظام سیاسی ایران باید با جدیت و با برجسته کردن رسانه‌ای عملا نشان دهد که چگونه با هموطنان معلول ما در جامعه برخورد می‌کند. این مطالبه فراتر از الفاظ خیرخواهانه و صدقاتی است. معلولان ایران جمعیت بزرگ و سودمندی هستند که هر چه سریع‌تر باید از شهروندی درجه دوم و سومی خارج شوند و برای بهبود وضعیت ایران وارد عرصه اجتماعی شوند.

در بخش‌های دیگری از این گزارش اشاراتی به «معافیت پسرانی که با دختران معلول ازدواج می‌کنند» شده است که قابل تردید و بازنگری است. این قانون می‌تواند بسیار مخرب باشد و در اینجا به دلایلی در این‌باره رجوع خواهم کرد. استدلال حکومت و قانون سربازی این است که نوعی خدمت «خیرخواهانه» به معلولان بکند که نوعی راه حل تسکین‌بخشانه و نسنجیده است و در تضاد با گفتمان حقوق مدنی معلولان است؛ این گفتمان که باید «فرد» را از نظر درآمد و تسهیلات مدنی تقویت کرد. بهترین کاری که حکومت می‌تواند در این زمینه انجام دهد، ایجاد زمینه آشنایی با معضلات معلولیت و همچنین بررسی تقلیل ازدواج معاملاتی است. توجه به این نکته بسیار مهم و اساسی است زیرا مردانی پیدا می‌شوند که از روی درماندگی و ترس و واهمه از سربازی و به علت انواع و اقسام فشارهای زندگی برای مدت کوتاهی و یا حتی با نیت خالصانه به ازدواج با این دختران معلول رو بیاورند. نتیجه قابل پیش‌بینی این‌ است که این مردان صرفا به ازدواج به منزله یک پله عبور از بحران و دشواری زندگی نگاه کنند و همین‌طور به محض عبور از دشواری، به این نتیجه برسند که دیگر تمایلی به آن ازدواج و باقی ماندن در زندگی مشترک با کسانی ندارند که در زندگی‌شان با دشواری‌هایی معلولیت مواجه هستند. باید این واقعیت دردناک را پذیرفت که روساخت‌ها و ساختارهای معماری، خانه‌سازی، استخدام، و همچنین معضلات شخصی معلولان می‌تواند برای افراد سالم چالش‌هایی به وجود بیاورد که این نوع ازدواج‌های مصلحتی را با درد و رنج و تحقیر و مناقشه و دعوا میان زوجین مواجه کند. در صورت بروز چنین فاجعه‌های ناسنجیده‌ای، و با توجه به موقعیت همواره درجه دومی زنان در ایران، روشن است که معلولان مونث مورد ظلم‌های سالم‌سالاری و مردسالاری مضاعفی قرار خواهند گرفت.

در بخش دیگری از گزارش مذکور آمده است که در صورت اجرای این قانون، ایران «به صدر کشورهای جهان» در امر خدمت و رعایت حقوق شهروندی معلولان می‌رسد. این ادعا نه تنها غیر واقعی و تخیلی است بلکه بخشی از پروپاگاندا و دستگاه تبلیغی رضایت‌مند‌سازی مدافعان حقوق بشر و ساکت کردن و خشنود کردن گفتمان حقوق بشر در ایران است. ایران اگر حتی به اجرای واقعی این قانون بپردازد، چندین دهه دیگر هم باید مصرانه و مجدانه بکوشد تا در احقاق حقوق مدنی معلولان به سطح کشورهایی مانند کانادا یا آمریکا برسد که از دهه ۱۹۶۰ تاکنون (یعنی بیش از  ۵۰ سال) برای احقاق این حقوق تلاش می‌کردند.

البته تمام این خبر و مصاحبه منفی نیست. در آن خبر، به موارد مثبتی اشاره شده است نظیر بازنشستگی پیش از موعد، افزایش سهمیه استخدام و غیره که باید به فال نیک گرفت. اما این‌ها باید عملا منتج به نتایج قابل رویت در جامعه شوند وگرنه در حد تبلیغات و عکس‌العمل در برابر مجامع حقوق بشری بین‌المللی باقی می‌مانند. این واهمه وجود دارد که قوانین و دستگاه تبلیغی، گفتمانی را علیه فعالان حقوق بشر و سازمان‌های مدافع حقوق بشر و حقوق مدنی معلولان به راه بیندازند تا روسای جمهور هنگام سخنرانی در سازمان ملل و ارائه گزارش به آن‌ها از سیاست‌های داخلی صورت مثبتی ارائه کنند تا مورد انتقاد قرار نگیرند. اجرای این قوانین باید موازی و متعادل با تبلیغات و تصویب قوانین باشد.

 

نتیجه‌گیری:

فلسفه خیرات‌دهی، صدقاتی و ترحمی راه حل بسیار نافرهیخته و غفلت‌آمیزی از حل معضلات مدنی معلولان است. تدارک پاداش‌هایی مانند معافیت از خدمت سربازی، وسوسه‌ای ناسنجیده است و معضل زنان معلول را در ایران (با وجود موانع معماری، استخدامی، خدمات‌رسانی، حمل و نقل و غیره) حل نخواهد کرد. نگارنده مسأله اصلی در این پیشنهاد مطرح شده دولتی را تبدیل کردن معلولیت به منزله یک ابزار معامله غیر قابل قبول، خطرناک و منجر به ناخرسندی می‌بیند. نگارنده ضمن این‌که به عشق باور دارد و آن را از برترین قابلیت‌های آموخته و ذاتی بشر می‌داند، و ضمن این‌که این را محتمل و معقول می‌داند که افرادی ممکن است از جمعیت غیرمعلولان عاشق دختران معلول شوند و  تا آخر عمر هم این دو نفر با مهربانی با یکدیگر زندگی کنند، تبدیل سود ازدواج به دریچه ورود به آن را نوعی معامله ریسک‌آمیز می‌بیند. استدلال حاضر این نیست که همه و تمام این قبیل ازدواج‌های معاملاتی و مصلحتی لاجرم به شکست و ظلم به معلولان منجر خواهند شد. استدلال این است که با در نظر گرفتن مسائل و معضلات ساختاری پیش روی معلولان که برای بسیاری از مردم غیر معلول ناشناخته است، احتمال بروز ستم، ناخرسندی و فروپاشی این ازدواج‌ها بسیار است. راه حل سنجیده این است که معلولیت به ابزار معامله تبدیل نشود و بگذاریم عشق و ازدواج روال عادی و طبیعی خودش را طی کند و در عین حال مجدانه و بر اساس وظیفه و بر اساس تقدم زندگی بر رنج، با مطالعه در دست‌آوردهای غرب و دانش افراد آشنا به موضوع معلولیت در ایران، معلولان را به وضعیت شهروندی درجه اول برسانیم. امید بهتر از یأس و خرد بهتر از فریب و احساسات‌گرایی‌های نسنجیده است.

 

قدردانی از سازندگان تصاویر:

هیچ یک از تصاویر مندرج در این مقاله ساخته آموزشکده توانا نیست و مالکیت معنوی آن‌ها را متعلق به سازندگان می‌دانیم. از این تصاویر برای ترویج حقوق معنوی معلولان و اشاعه فرهنگ عشق بهره گرفته شده است. به تصاویر لینک داده شده است.

___________________________________

 

۱. سعید سبزیان دانشجوی دکترای بلاغت و نظریه ادبی در دانشگاه واترلو کانادا است و در زمینه زیبایی‌شناسی و سیاست‌شناسی در ساختارهای دموکراتیک و استبدادی تحقیق می‌کند و کتاب‌هایی همچون جسمیت و قدرت: بحث‌هایی در معلولیت و تحول اجتماعی در ایران (منتشر شده از سوی آموزشکده توانا)، فرهنگ نظریه و نقد ادبی: واژگان ادبیات و حوزه‌های وابسته ( منتشر شده از سوی انتشارات مروارید، با هم‌نویسی دکتر میرجلال‌الدین کزازی)، فرهنگ توصیفی  اصطلاحات ادبی (منتشر شده از سوی انتشارات رهنما، نوشته ام. اچ. ایبرمز)، درس‌نامه نظریه و نقد ادبی (منتشر شده از سوی انتشارات اختران، با همکاری دکتر جلال سخنور و دهنوی)، رمان دلقک و هیولا (منتشر شده از سوی نشر افراز، نوشته پیتر اکروید) و مقالاتی درباره سانسور، موسیقی و سرکوب، و غیره را منتشر کرده است.

۲. «تاثیر شگرف تصویب قانون جامع حمایت از حقوق معلولان بر زندگی آن‌ها»؛ خبرگزاری مهر (دسترسی در ۲۲ خرداد ۱۳۹۴)

 



 

 

انتشارات بیشتر ...