«مدرسه هنر مزرعه بلال نيست آقا، كه هر سال محصول بهتری داشته باشد. در كواكب آسمان هم يكی میشود ستاره درخشان، الباقی سوسو میزنند…». این سخن را که از زبان خود «عزتالله انتظامی» در فیلم «ناصرالدین شاه آکتور سینما» بیان شده است، براستی که میتواند بر موقعیت خود انتظامی در سینمای ایران تطبیق پیدا کند. انتظامی بازیگری در سینمای مدرن ایران را کمی دیر آغاز کرد، اما چنان ماندگار درخشید که «آقای بازیگر» سینمای ایران لقب گرفت. درواقع، این «ستاره درخشان» چنان نور تاباند که اغراق نیست اگر گفته شود وقتی او در پروژه ای حضور میداشت، در کنار حضور سنگین او، باقی بازیگران صرفا سوسو می زدند. انتظامی که از قدردیدگان سینمایی ایران در پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن است، در بیش از ۴۰۰ فیلم سینمایی، تلویزیونی و تئاتر ایفای نقش کرده است که بعضی از آن ها در شمار ماندگارترین آثار هنری ایران مدرن است.
عزت الله انتظامی در اواخر عمر خود
یک عمر با عزت
عزتالله انتظامی در سال ۱۳۰۳ در محله سنگلج تهران متولد شد و پس از طی تحصیلات ابتدایی، در هنرستان صعنتی در رشته برق تحصیل کرد. اما سرشت او را با هنر آمیخته بودند. «لالهزار» انتظار جوانی را میکشید که قرار بود از ماندگارترین چهرههای هنری این سرزمین شود. عزتالله انتظامی که چندسالی در لالهزار پیشپرده خوانی میکرد، نخستین نمایش حرفهایاش را در سال ۱۳۲۰ در تاتر لالهزار بازی کرد؛ نمایشی با نام «اولتیماتوم». او تا سال ۱۳۲۶ در بیش از ۱۰ نمایش ایفای نقش کرد. در همان سال ۲۶ در یک فیلم سینمایی به نام «واریته بهاری» نیز بازی کرد و نخستین تجربه سینمایی خود را از سر گذراند. او درباره این دوران از زندگی خود میگوید: «از سال ۱۳۲۰ که من وارد لالهزار شدم یعنی وقتی که تصدیق ششم ابتدایی را گرفتم، علاقهمند این کار بودم، عاشق این کار بودم».
شاید همین عشق به بازیگری بود که پس از بازداشتی کوتاه در پی اتفاقات ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او را مجاب کرد علیرغم تنگدستی عزم سفر به فرنگ کند و به صورت زمینی به آلمان برود و در شهر هانوفر در آلمان در یک مدرسه آموزش سینما و تئاتر ثبت نام کند. پس از بازگشت به ایران در اداره هنرهای داراماتیک ایران مشغول به فعالیت شد و مدتی دوبله فیلم می کرد تا اینکه «داریوش مهرجویی» در سال ۱۳۴۸ او را برای بازی در فیلم «گاو» انتخاب کرد. هنرنمایی انتظامی در گاو، تنها جایزه بهترین بازیگر جشنواره شیکاگو در سال ۱۳۵۰ را برای او به ارمغان نیاورد، بلکه زندگی هنری او را نیز دگرگون کرد.
عزت الله انتظامی در دوران کودکی
خود داریوش مهرجویی درباره بازی انتظامی در گاو میگوید: «در مورد بازی انتظامی در “گاو ” باید بگویم که عمیقا در نقش خودش فرو رفته بود و به نظر من یکی از بهترین اجراهای سینماییش بود. … کارش بسیار درخشان بود و همانطور که پری صابری گفته آنچنان در نقشش فرو میرفت که همه چیز را فراموش میکرد؛ یادم هست سفری بود که دو سه روزی به عوامل زمان دادیم تا به تهران بیایند و استراحت کنند ولی عزت نیامد و آنجا ماند ؛ حتی یادم میآید در آن دوره برای تمرکز بیشتر روی نقشش گاهی اوقات در طویله روستا زندگی میکرد».
عزتالله انتظامی در عین فعالیت حرفهای به تحصیل آکادمیک در حوزه خودش نیز علاقهمند بود و از این رو در سال ۱۳۴۸ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته تئاتر شد. او که بازیگری مشهور شده بود، با موافقت هیئت امنای دانشکده بدون کنکور وارد دانشگاه شد اما حضور او چنان سنگین بود که استادی چون «حمید سمندریان» در کلاس فن بازیگری و بیان میگفت: «وقتی انتظامی در کلاس است، من به خودم اجازه نمیدهم درس بدهم. انتظامی از کلاس برود بیرون تا من درسِ بازیگری بدهم!» پس از این دوره انتظامی در سال تحصیلی ۵۳ – ۱۳۵۲ نیز خود حدود یک سال خود به تدریس این رشته در دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه الزهرا کنونی پرداخت. خود او در مروری کوتاه درباره این دوره از زندگی خود میگوید: «بعد از کودتای ۲۸ مرداد به آلمان رفتم و آنجا یک مدرسه شبانه دوره سینما تئاتر را دیدم. بعد برگشتم تهران و رفتم هنرهای زیبا و بعد فیلم گاو را بازی کردم و بعد دو مرتبه سر چهل و هفت سالگی رفتم سر کلاسهای دانشگاه تهران نشستم درس بخوانم».
بعد از «گاو» عزت الله انتظامی که بسیار گزیده بازی میکرد و هر سناریویی را برای بازی نمیپذیرفت، در فیلمهایی چون «آقای هالو»، «اجاره نشینها»، «ناصرالدینشاه آکتور سینما»، «هامون» و … ایفای نقش کرد و البته که نقشهایی ماندگار آفرید. شاید کمتر ایرانی علاقهمند به سینما باشد که «عباس آقا سوپرگوشتی» در فیلم اجارهنشینها را به یاد نیاورد. در این لینک می توانید لیست فیلم هایی که عزت الله انتظامی در آن ایفای نقش کرده است را ببینید. درواقع عزت الله انتظامی از آن دسته بازیگرانی بود که در طول دوران بازیگری خود قدر بسیار دید و جامعه هنری و مردم علاقمند به هنر، عزت عزت الله انتظامی را حفظ کردند و او را در صدر نگاه داشتند. «مجید انتظامی» – که خود آهنگسازی برجسته است – دراین باره روایتی از پدرش دارد: «از پدرم میپرسیدم دلیل این ماندگاری چیست که او به من میگفت: عاشق شو و مردم را دوست داشته باش. … عاشق مردم باش که در این صورت آنها به تو کمک میکنند».
انتظامی در سالهای پویای هنری خود جوایز زیادی نیز دریافت کرد که در زیر مروری بر بخش عمده این جوایز میشود.
– دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم برای بازی در فیلم «آقای هالو» در سومین جشنواره فیلم سپاس ۱۳۵۰
– بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم «گاو» در جشنواره شیکاگو۱۳۵۰
– سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم «گراند سینما» از هفتمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۷
– جایزه ویژه هیات داوران بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «گاو» از جشنواره سه قاره۱۹۹۱
– تقدیر برای بازی در فیلم «ناصرالدینشاه اکتور سینما» و «خانه خلوت» از دهمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۰
– سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم «روز فرشته» از دوازدهمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۲
– جایزه بهترین بازیگر برای فیلم «گاوخونی» از بخش مسابقه بینالملل بیست و دومین جشنواره فیلم فجر۱۳۸۲
– تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره بینالمللی فیلم بیروت ۲۰۰۸ برای فیلم «شب»
در فیلم گاو
عزت الله انتظامی در سال ۱۳۸۲ به عنوان یکی از چهرههای ماندگار ایران انتخاب شد. در سال ۱۳۸۵ نیز سازمان علمی– فرهنگی یونسکو که زیر نظر سازمان ملل متحد قرار دارد، برنامهای در بزرگداشت و تجلیل از عزتالله انتظامی برگزار کرد. در تیرماه ۹۱ نیز منزل مسکونی عزتالله انتظامی تبدیل به موزه شد و مقتضیات و امکانات مربوط به یک موزه در آن برقرار شد؛ از جمله یک سالن تئاتر، کافی شاپ، گالری، و بخشهایی از این دست. خانم «غزاله سلطانی» نیز در سال ۱۳۸۹ فیلم «… و آسمان آبی» را درباره انتظامی و زندگی او ساخت. سلطانی در سال ۹۲ نیز کتاب «من عزتم، بچه سنگلج» را به چاپ رساند که شناخت نامه ای کامل از عزت الله انتظامی است.
«قبول بفرمایید اگر تصمیم بگیرید، همه چی درست میشه»
این آخرین پیام نوروزی انتظامی بود؛ در نوروز ۹۷ خطاب به مردم ایران. صدایی که نارضایتی از وضع موجود در آن پیدا بود. اگرچه عزت الله انتظامی در سیاست ورود مستقیم پیدا نمی کرد اما گاهی نیز صراحتا حرف خود را می زد، چنانکه یک بار در اسفند ۹۴ در نامهای به «حسن روحانی» – رئیس جمهوری اسلامی – به حصر موسوی، رهنورد و کروبی اعتراض کرد و خواستار آزادی آنان شد.
نکته جالب اما آنکه عزتالله انتظامی در طول فعالیت هنری خود در پیش از انقلاب اسلامی چندین بار بازداشت شده بود. بازداشتهایی بسیار کوتاه که معمولا با یک تعهد خاتمه مییافت. بازداشتهایی که ناشی از پیشپردهخوانیهای انتقادی عزتالله انتظامی بود. انتظامی هیچ گاه به صورت مستقیم وارد فعالیت سیاسی نشد. او جایگاه هنرمند را ورای این میدانست که به فعالیت سیاسی بپردازد. او در این باره میگفت:« کار هنرمند این نیست که مستقیما درگیر سیاست و مسائل سیاسی شود. چون آنها کار خودشان را از طریق هنر میکنند و از طریق هنر حرفهایشان را میزنند. خوب شاید عدهای از هنرپیشه سینما انتظار دارند که اکتیو سیاسی باشند و فعالیت سیاسی کنند اما این انتظار درستی نیست».
همراه فرزندش مجید انتظامی
اما شاید یکی از تلخ ترین تصاویر مربوط به عزت الله انتظامی تصویری از او باشد که بهتزده و عصابهدست در میان «اسفندیار رحیم مشایی» و «محمود احمدینژاد» روی یک صندلی نشسته است. در اردیبهشت ۱۳۹۲، محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران بود و سعی داشت دوست و همفکر نزدیکش، اسفندیار رحیم مشایی را پس از خود به ریاست جمهوری برساند. در روز ثبتنام رحیم مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری پیشرو، این دو تصمیم میگیرند از عزتالله انتظامی برای تبلیغات خود بهره ببرند و از آنجا که میدانستند انتظامی چنین چیزی را قبول نمیکند، سعی کردند با یک ترفند این پیرمرد را فریب دهند و او را همراه خود به وزارت کشور ببرند. اما چه ترفندی؟ ماجرا از آن قرار بود که انتظامی ماهها بود برای ثبت بنیاد فرهنگی و هنری عزتالله انتظامی تلاش کرده بود و به نتیجه نرسیده بود. آنها نیز سعی کردند به بهانه اینکه امروز ثبت آن بنیاد فرهنگی، نهایی میشود او را بیرون بکشانند و حتی اتوموبیلی میفرستند تا در کاخ ریاست جمهوری حاضر شود.
خود عزتالله انتظامی در این باره و چند روز پس از این اتفاق نامهای به مردم ایران نوشت که در آن به شرح این مسئله نیز پرداخت. او در بخشی از متن نوشت: «شنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ ساعت ۳ بعدازظهر بود که از دفتر ریاست جمهوری به من اطلاع دادند ” آماده باشید ماشین میآید دنبالتان” خوشحال شدم. ماهها برای ثبت بنیاد دویده بودم. … فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. باسرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بیسیم صحبت میکرد به کسی که آن طرف خط بود گفت: “بله ایشان آمدند.”… نزدیک کاخ ریاست جمهوری با بیسیم شماره، رنگِ ماشین و اسم سرنشینان را گفتند تا برای ورود هماهنگ شود. …
به جلوی ساختمان رسیدیم. … ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد. شیشه ماشین را پایین کشیدم و گفتم مختصر عرضی دارم که به کمک شما احتیاج است. گفت: با ما بیایید همین امروز انجام میدهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم. بالاخره بنیاد داشت ثبت میشد. … دوندگیهایم به نتیجه میرسید و نگرانیهایم رفع میشد. … “بنیاد فرهنگی و هنری عزتالله انتظامی”… ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم. … گلدستههای مسجد نور… ماشین با سرعت جلوی یک درب آهنین ایستاد. تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! همه جا پر از پلیس بود. ماشین آقای مشایی جلوتر رفت. به محوطه که رسیدیم من را از راهروهای طولانی بردند. … به جایی رسیدیم که مملو از جمعیت بود. آقای رئیس جمهور و مشایی و عدهای دیگر، همه آنجا بودند.
مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش به راهروهای تو در توی دیگری برد. واقعا خسته شده بودم. مجبور بودم با عصا پابهپای او بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سهنفره فلزی آبیرنگ دیدم. خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رئیسجمهوری و چند نفر دیگر از روبهرو به طرفم میآیند. آقای مشایی طرف چپ و آقای رئیسجمهوری طرف راستم نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربینهای عکاسی. آقای مشایی گفت چی شده؟! یه خرده شاد باشین! من حرفی نداشتم که بزنم. عکاسها تند و تند عکس میگرفتند. عکسشان را که گرفتند، محل را ترک کردند و من باز همانجا بهتزده وسط آن صندلی سهنفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه، گفتم چه شد؟ گفت امروز که دیگه نمیشه. بعدن انشاالله اوراق رو براتون میآریم».
«من عزتم؛ بچه سنگلج»
روزهای آخر
عزتالله انتظامی چند سال اخیر را درگیر بیماری بود و عملا خانهنشین شده بود. او سال ۹۳ در سالروز تولدش اظهار امیدواری کرده بود همه سلامت باشند و او هم کمردردش بهبود پیدا کند. او در گفتوگویی درباره خانه نشینی اجباری اش گفته بود: «از ناحیه کمر درد زیادی دارم که حرکتکردن برایم مشکل شده است؛ دائم در خانه هستم و پزشک معالجم وضعیتم را زیر نظر دارد. بیشتر وقتم همچنان به مطالعه میگذرد».
مجید انتظامی درباره اتفاقی که منجر به فوت پدرش شد میگوید: «تقریبا دو، سه ماه پیش، شب که تنها در اتاقش بوده، از خواب بلند میشود به خاطر قرصهایی که همه خوابآور بود و برای اعصاب و اینها مصرف میکرد، سرش گیج میرود و با صورت زمین میخورد. از پیشانی و بینیاش خونریزی میکند». به روایت او پس از انتقال به بیمارستان و بی تابی عزتالله انتظامی در بیمارستان، او به خانه انتقال پیدا میکند و قرار میشود با نظارت پزشکان، مداوا در منزل ادامه پیدا کند، اما در خانه نیز مداوا ثمر نمیبخشد: «روز به روز حالش بدتر میشد و بهتر نمیشد. ما با دکتر تماس میگرفتیم و دکتر راهنمایی میکرد یا دکتری میآمد خانه و راهنمایی میکرد. ولی بالاخره از کلیه شروع شد که درست کار نمیکرد و دست و پایش ورم کرد. وقتی میخواستند رگ بگیرند، نمیتوانستند. بعد ریهاش چرک کرد. دیگر آخرش مجبور شدیم که دوباره ببریمش بیمارستان که تو راه بیمارستان تمام شد».
اما در دوره بیماری منجر به فوت نیز، عزت الله انتظامی با وجود آنکه هشیاری زیادی نداشت، ذهن و زبانش درگیر خاطره ها و شخصیت های سینمایی بود. مجید انتظامی می گوید: «خب بیشتر وقتی صحبت میکرد راجع به کارش صحبت میکرد. راجع به حرکتها و میزانسنها، چون من به این نوع صحبت آشنا بودم، میفهمیدم که چه میگویند…داریوش مهرجویی، غلامحسین ساعدی، علی حاتمی. اینها کسانی بودند [از آنها یاد میکرد]. در صحبتهایش من متوجه نمیشدم چه میگوید اما اسم اینها را میآورد. مهرجویی، غلامحسین ساعدی، علی جان، علی جان، علی جان… اینها را میشنیدم».