Search

English

خوبها، بدها و تماشاگرها؟ برانگیختن عموم برای مبارزه با اپیدمی جهانی قلدری

 

“من خیلی زود متوجه شدم که خلق و خوی قلدرمآب در هر کسی چیزی پیدا می‌کند که دست بیندازد. به بچه‌های باهوش «بی دست و پا» می‌گویند، به قدبلندها «لنگ دراز» می‌گویند و کوتاه‌قدها هم «خوکچه» می‌شوند. اگر آدم کامل بتواند پیدا شود هم قلدرها احتمالاً دست‌اش می‌اندازند که دیگر آدم اینقدر هم کمالات به‌هم نمی‌زند!”

نیک وویچیچ (Nick Vujicic)[1]، سخنران انگیزه‌بخش و کنشگر ضد قلدری

خیلی دور نیست، فقط چند بلوک فاصله است اما او می‌لرزد و سریع قدم برمی‌دارد. سرش پایین است و امیدوار است یک بار هم شده نامریی شود. می‌ایستد. خیره می‌شود. نفس‌اش سریع و کوتاه می‌شود. در مقابل‌اش دعوایی بین بچه‌ها. «فکر نگاه کردن را هم نکن!» صدایی با تهدید می‌گوید: «یا می‌زنم می‌اندازمت روی زمین و با لگد حسابت رو می‌رسم. خرخره‌ات را خرد می‌کنم.» بعد نرم ادامه می‌دهد: «خرخره که می‌دونی خرد شد، مُردی!» هنوز ۸ صبح هم نشده. زنگ مدرسه را نزده‌اند اما قلدری بی امان برای آلکس لِبی (Alex Libby) ۱۲ ساله شروع شده است.[2]

از زمانی که آلکس مدرسه متوسطه را در حومه آیووا (Iowa) شروع کرده، اتوبوس مدرسه به رینگ بوکس تبدیل شده است. مادرش با یدآوری آن دوره می‌گوید: «من فقط گریه می‌کردم و می‌گفتم اگر آلکس نخواهد که دیگر در این مدرسه باشد چه باید بکنم. هیچ دوستی نداشت. داشت آب می‌شد و ما نمی‌توانستیم او را سرحال بیاوریم.» مداخله مدرسه هم بی‌ثمر بود. مدیر مدرسه سعی کرده بود به والدین آلکس اطمینان دهد: «من هم با اتوبوس ۵۴ (مدرسه) رفته‌ام. بچه‌ها مثل دسته گل‌اند.» لی هرش (Lee Hirsch)، مستندسازی که در همین زمینه کار کرده مخالف است: «اتوبوس‌های مدرسه واقعا جای بدی برای بچه‌ها ست.» نفس عمیقی می‌کشد و بزرگوارانه می‌گوید: «می‌دانید، آرزو داشتم می‌توانستم جلو این قلدری را بگیرم اما دروغ نمی‌توانم بگویم. نمی‌شود.»[3]

خانم هرش در طول چندین ماه هر روز با رنج و عذاب از زندگی آلکس فیلم گرفته است و هم قلدری‌ها را نشان داده و هم بی‌تفاوتی مدرسه را با جزئیات دردناکی که حتی برای والدین آلکس هم تکان‌دهنده است. هرش که داستان آلکس را با داستان دیگر نوجوانان عادی کنار هم گذاشته است، مستند جانداری ساخته به نام قلدری (BULLY) که چهره آزاردهنده قلدری را که مشکل مزمن مدارس آمریکا شده تصویر می‌کند. او مصمم است که با این فیلم انقلابی راه بیندازد. هرش با شوق می‌گوید: «ما ایده‌مان این بود که اگر یک میلیون نفر از نوجوانان این فیلم را ببینند موجی راه می‌اندازد که دیگر نمی‌شود انکارش کرد و مثل یک نقطه عطف در کشور ما خواهد بود.»[4]

با گذشت پنج سال از ساخت این مستند حال بیش از یک میلیون نفر از نوجوانان در ۱۷ کشور آن را تماشا کرده‌اند. حتی کاخ سفید هم یک بار میزبان نمایش این مستند بوده است. اما هرش هدف بالاتری را انتخاب کرده است: رسیدن به ۱۰ میلیون تماشاگر.[5] تاثیر این مستند در زندگی آلکس برق‌آسا بود و او را از قربانی بی‌صدای قلدری به ترویجگر ضدقلدری تبدیل کرده است. با حرارت می‌گوید: «کمک کردن به مردم را دوست دارم. من به دیگران کمک می‌کنم تا بفهمند تنها نیستند. تا زیبایی درون خودشان را ببینند. فقط باید بگذارند این زیبایی بدرخشد.» آلکس را دوستانش دوره کرده‌اند و او سالن مدرسه را که پر از دانش‌آموز است خطاب قرار می‌دهد. همه آن علایم نوجوانی افسرده حال و نگران ناپدید شده است. «بیشتر بچه‌هایی که محجوب‌اند از این می‌ترسند که اگر خود واقعی‌شان را نشان دهند مسخره شوند.» به جمعیت می‌گوید: «می‌خواستم خودم باشم. اما متوجه شدم که این من نیستم. آنها شده‌ام.»[6]

الکس اصلاً تنها نمونه نیست چرا که هزاران دانش‌آموز از هند[7] تا کنیا[8] معمولاً برای فرار کردن از قلدری هم‌مدرسه‌ای‌های خود تظاهر به بیماری می‌کنند. در سراسر دنیا، بچه‌های بسیاری به خاطر قلدری دیگران خود را از طناب یا تسمه سگ‌ها و حتی از پیژامه‌شان می‌آویزند و اغلب یادداشت‌هایی تلخ و دردناک از خود باقی می‌گذارند که حاکی از رنج فراوانی است که کشیده‌اند. آنها قربانی قلدری می‌شوند.[9] در ژاپن، خودکشی نوجوانان هر ساله در روز ۱ سپتامبر بالا می‌رود و این اولین روز سال جدید تحصیلی است.[10] حال کنشگران می‌خواهند که این روند متوقف شود. آنها کمپین می‌گذارند و با کمک معلمان و دانش‌آموزان و محله‌های مربوط به هر مدرسه در سراسر دنیا تلاش می‌کنند با کمک قوانین و آموزش و عزم جزم با قلدری مبارزه کنند.

 

قربانیان علیه قلدری: آیا دادگاه‌ها می‌توانند قلدری را از بین ببرند؟

یک عصر ملال‌آور اکتبر، مگان می‌یر (Megan Meier)، دختری که سه هفته دیگر ۱۴ ساله می‌شد، با عصبانیت در اتاق خواب‌اش را محکم به هم زد و بست. بیست دقیقه بعد مرده بود. خودش را در کمد اتاق‌اش آویخته بود. یکی از کسانی که در مای-اسپیس (MySpace) می‌شناخت با رفتار برخورنده‌اش او را به خودکشی سوق داده بود. مگان هرگز نخواهد فهمید که آنچه باعث آزار او شده بود چیزی ساختگی بود که یکی از والدین دوست سابق‌اش برای انتقامجویی سر هم کرده بود.[11] پنج ایالت دورتر در مرکز کالیفرنیا، سث والش (Seth Walsh) پسری ۱۳ ساله، از اینکه مرتب به خاطر نحوه رفتار و لباس پوشیدن‌اش دست انداخته می‌شد به ستوه آمده بود. او هم خود را از درخت خانه‌شان در سپتامبر ۲۰۱۰ آویخت.[12] خانواده‌های آنها که به این مصیبت خانمانسوز گرفتار شده بودند، با هم برای تصویب قوانین سختگیرانه‌تری در حمایت از نوجوانان همکاری کردند. ساکرامنتو (مرکز ایالت کالیفرنیا) قانونی به نام «قانون سث» ـ به یاد آن نوجوان ـ تصویب کرد تا سیاست‌های ضدقلدری در مدارس را برای حمایت قوی‌تر از افراد زیر سن ۱۸ سال تقویت کند و ایالت میسوری قانونی به نام «قانون مگان» ـ قربانی دیگرـ تصویب کرد که هدف‌اش مبارزه با قلدری و آزار سایبری بود.[13] تراژدی‌های مشابهی در سیر قانون‌های فدرالی که به تصویب رسیده منعکس شده است. همه ۵۰ ایالت آمریکا قوانین ضدقلدری را به تصویب رسانده‌اند.[14] با اینهمه، بسیاری در مورد موثر بودن این قوانین تردید دارند.

حتی تعریف قانونی «قلدری» خودش چالش مهمی است چرا که دو ایالت در آمریکا هم برای تعریف آن از اصطلاحات واحدی استفاده نکرده‌اند.[15] منتقدان این قوانین را «تنها پاره کاغذی»[16] می‌دانند و بنابرین بیشتر ایالت‌ها از خود مدارس می‌خواهند که سیاست خاصی برای جلوگیری از قلدری اتخاذ کنند،[17] اما اقدامات سختگیرانه‌تر از طرف دیگر به جنجال‌هایی هم ختم شده است. طرح‌هایی که براساس آن قرار بوده هیچ نوع مدارایی با قلدری صورت نگیرد، در زمان اجرا، به اخراج دانش‌آموزی انجامیده که صرفاً لیستی از دشمنان خودش تهیه کرده بوده، یا دانش‌آموز دیگری که وظیفه درس نگارش انگلیسی‌اش را در باره افکارش در خصوص انتقام از کسانی که با او قلدری کرده‌اند نوشته بود.[18] از این بدتر، تلاش برای تکمیل سیاست‌های میانه‌روتر که نیازمند دوره‌های آموزشی برای معلمان است با کاهش بودجه‌های ایالتی اغلب ضعیف انجام شده است. جای تعجب ندارد که میزان قلدری بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ تغییری نکرده گرچه در همین سال‌ها ردیفی از قوانین جدید تصویب شده است.[19]

در استرالیا و بریتانیا طرح‌هایی آزمایشی اجرا می‌شود که در آن به رویکردی آلترناتیو می‌پردازند؛ قدرت به جای دولت و ایالت به دانش‌آموزان داده می‌شود تا از طریق «دادگاه‌های رسیدگی به قلدری» در این زمینه قضاوت کنند. در این دادگاه‌ها کسانی که متهم به قلدری و زورگویی هستند در حضور هیات منصفه‌ای از هم‌مدرسه‌ای‌های خود محاکمه می‌شوند. ریاست این دادگاه‌ها با معلمان است اما دانش‌آموزان آن را اداره می‌کنند. این دادگاه‌ها صحت هر ادعا را بررسی می‌کنند و در صورت لزوم محدودیت‌هایی اعمال می‌کنند. اما برای اتهامات بی‌پایه هم به دلیل اتلاف وقت دادگاه جریمه‌هایی در نظر می‌گیرند. در جریان این دادگاه‌ها یکی از سرکرده‌های قلدری در مدرسه موافقت کرده است تا (به عنوان تنبیه) نقش محافظ یکی از قربانیان پیشین خود را برعهده بگیرد. شماری دیگر کتباً تعهد داده‌اند تا رفتار قلدرمآب خود را تکرار نکنند.[20] گرچه این دادگاه‌ها تا حدودی موفق بوده‌اند اما منطق قانونی آنها با چالش وسیعی روبه‌رو بوده است. «واقعیت این است که نمی‌توان دنیا را کاملاً به دو عالم مهاجمان و قربانیان تقسیم کرد.» این حرف باربارا کلوروسو (Barbara Coloroso) از کنشگران ضدقلدری است. «بسیاری از کودکان این ظرفیت را دارند که قلدر مدرسه شوند. قلدرها از رحم مادر قلدر به دنیا نمی‌آیند.»[21]

وقتی تای اسمالی (Ty Smalley) ۱۱ ساله به تازه‌ترین نمونه از قربانیان خودکشی به خاطر قلدری تبدیل شد، پدرش که پریشان و غصه‌دار بود برای ایجاد قانون تازه‌ای تلاش نکرد اما با خود عهدی بست. «روز پدر» یک ماه بعد از مرگ پسرش می‌رسید. کرک اسمالی (Kirk Smalley) می‌خواست هر طور شده کاری انجام دهد. روز پرملال پدر به پایان می‌رسید و او بی‌خواب بود تا وقتی به این تصمیم رسید که به پسرش تای قول دهد تا برای پایان دادن قلدری در جهان فعالیت کند. چند هفته‌ای پس از آن بود که کمپین قدرتمندی به نام «در کنار خاموشان بایستیم» (Stand for the Silent) متولد شد. کرک با روحیه مصمم می‌گوید: «من قول‌ام را زیر پا نمی‌گذارم.»[22] سازمان او با عضویت ۶۸ دانش‌آموز دبیرستان از ماجرای تای استفاده می‌کند تا به دیگران از هزینه‌ها و پیامدهای قلدری بگوید. نتیجه کار چشمگیر است. «آقای اسمالی عزیز، خیلی برای از دست دادن پسرتان متاسف‌ام. ما به شما کمک می‌کنیم تا قلدرمآبی را متوقف کنیم.» این را نویسنده نامه‌ای نوشته است: «…چند وقت پیش من با کسی قلدری کرده‌ام و البته نمی‌دانستم که این کار قلدری است. اما قلدری بود. و حالا به لطف شما آن رویه را تغییر داده‌ام.»[23]

با وجود شروع تقریباً عادی و بی سروصدا، این کمپین توانسته است نظر بیش از یک میلیون دانش‌آموز را در سراسر جهان به خود جلب کند. «اینجا جایی است که سازمان جهانی ما شکل می‌گیرد.» کرک این را با لبخند و در اشاره به لپ‌تاپ‌اش می‌گوید که روی مبل است. او در منطقه‌ای روستایی در اوکلاهما خانه دارد. «برای آدمی مثل من که تازه شش هفته است روی اینترنت موضوع را مطرح کرده چنین استقبالی واقعا شگفت‌آور است.»[24] او مدرسه‌ها را ترغیب می‌کند که فصل روایت خود را از «در کنار خاموشان بایستیم» بنویسند تا به دانش‌آموزان مجال دهند که خودشان «مسیر خود را تغییر دهند و در محله‌شان هم تغییر ایجاد کنند». حال با داشتن ۳۶۵ فصل از مدارسی در هند تا ایسلند، این جنبش به سرعت در حال رشد است. کرک می‌گوید: «ما فقط می‌رویم جرقه کوچکی را می‌زنیم. آنها هستند که این جرقه را به خرمنی از آتش تبدیل می‌کنند و این کار را گروه‌های مخاطب، مرتب و پشت سر هم انجام می‌دهند.»[25]

برای مبارزه با قلدرمآبی به عقیده کرک نباید صرفاً به قباحت قلدری بسنده کنیم، بلکه باید خودشناسی را تقویت کنیم و مردم هر محله و باهمستانی با هم کار کنند. او با صدای بلند خطاب به یکی از گردهمایی‌ها می‌گوید: «چند نفر از شما که اینجا حاضرید از جماعت قلدرها هستید؟» بعد ادامه می‌دهد: «من شما را دوست دارم. شما هر کدام برای خودتان کسی هستید. بیایید واقع‌بین باشیم. مدرسه شما نمی‌تواند قلدری را متوقف کند. این کار از آنها بر نمی‌آید. آنها می‌توانند به شما کمک کنند. می‌توانند از شما حمایت کنند. ولی نمی‌توانند برای توقف‌اش کار کنند. تنها شما می‌توانید.» چطور؟ توضیح می‌دهد: «مساله اصلی در پیام ما این است که خاموش نمانید و نظاره‌گر آنچه می‌بینید نباشید.»[26] روانشناسان موافق‌اند که باید از کنشگران خواست فراتر از قلدرها و قربانیان قلدری نگاه کنند یعنی به تماشاگرهای ماجرا توجه کنند.

 

چالش با کلیشه‌ها: تماشاگر بودن به معنای بیگناه بودن نیست 

تو را زبینده نیست که خاموش و برکنار ایستی (کتاب مقدس، ۱۹:۱۶). متضاد عشق، نفرت نیست. بی‌تفاوتی است. بی‌تفاوتی است که اهریمن می‌سازد. نفرت خود اهریمن است. بی‌تفاوتی چیزی است که به اهریمن اجازه می‌دهد تا قوی‌تر شود. چیزی است که به آن قدرت می‌بخشد.”

الی ویزل (Elie Wiesel)، نویسنده و از جان به در بردگان هولوکاست[27]

«محکوم است!» این تیتر درشت نیویورک پست در یک بامداد نه چندان سرد در دسامبر ۲۰۱۲ است. «لحظات آخر زندگی مردی که به روی ریل قطار هل داده شد.» هیچ اغراقی در کار نیست. عکس تمام صفحه‌ای از صحنه با جزئیات هولناک آخرین تلاش ناموفق مرد را برای فرار از قطاری که نزدیک می‌شود ثبت کرده است. از همه هولناک‌تر در آن دقایق آخر سقوط و مرگ او آن است که هیچ‌کسی از جمله عکاس آن صحنه دخالتی نکرده‌اند.[28] توضیح ماجرا: این همان پیامد تماشاگری است.

این پدیدار که در روانشناسی اجتماعی به‌خوبی بحث و مستندسازی شده است، موجب می‌شود که «جمعیت» در کمک به کسانی که در خطر هستد ناکام بماند. اگر همین افراد حاضر در جمعیت «تنها» باشند به ابتکار خود ممکن است برای کمک به کسی که چاقو می‌خورد یا کودکی که دارد غرق می‌شود به کمک برخیزند. اما به صورت گروهی به‌نحو عجیبی منفعل می‌شوند. به نظر می‌رسد که مسئولیت آنقدر بین آحاد یک جمعیت به نازکی توزیع می‌شود که چه بسا به‌سادگی هم بخار شود و ناپدید شود و بی‌عملی را توجیه کند. در مواردی که قلدری اتفاق می‌افتد مطالعه نشان می‌دهد که تنها در ۱۳ درصد موارد همکلاسی‌ها دخالت می‌کنند و در ۸۰ درصد موارد آن را تقویت می‌کنند.[29]

در «سیاستِ» متلون حیاط مدرسه که در آن شخص به آسانی از فردی «محبوب» می‌تواند به آدمی «مطرود» تبدیل شود، مساله کنار ایستادن ]تو دخالت نکن![ خیلی پیچیده‌تر می‌شود چرا که تماشاگران ]به شما مربوط نیست![ نگران‌اند که مبادا مداخله کردن‌شان سبب شود خودشان قربانی شوند. در فضای زیستی مدرسه که محبوب بودن خیلی ستایش می‌شود و مداخله کردن کمتر استقبال می‌شود، دانش‌آموزان مشوق‌های اندکی دارند برای اینکه موقعیت اجتماعی خود را در مدرسه به خطر بیندازند و مهر «مطرود» بخورند. «اگر دست من بود، اگر پادشاه آمریکا بودم، کاری می‌کردم که هیچ کس دنبال محبوب‌القلوب شدن نرود و همه برابر باشند چون که باید اصلاً همینطور باشد.» این را نزدیک‌ترین دوست تای اسمالی می‌گوید.[30]

تردیدی نیست که رقابت‌های ناسالم اغلب به قلدری (و تحقیر رقبا) ختم می‌شود اما یکی از طرح‌های پیشگام بنا دارد که این قدرت محبوبیت را – که سرکرده هر گروه پیدا می‌کند –  برای تغییر فرهنگ مدرسه از طریق آموزش دانش‌آموزان به کار گیرد. یکی از محققان این طرح می‌گوید: «در صحنه قلدری، بچه‌ها به این افراد برای راهنمایی نگاه می‌کنند و نه به مدیر مدرسه یا آن سخنرانی که گهگاه از خارج مدرسه دعوت شود. اینها هستند که به دانش‌آموزان می‌گویند در باهمستان مدرسه چه چیزی قابل پذیرش است یا نیست.»[31]

با تهیه نقشه دقیقی از شبکه روابط اجتماعی در مدرسه از طریق پرسشنامه‌هایی با جزئیات خاص، محققان قادرند که بانفوذترین دانش‌آموزان را شناسایی کنند. آنگاه این دانش‌آموزان همراه با روانشناسان به تهیه طرح منابع مناقشات مدرسه و طراحی پوستر و پرورش روش‌های تشویق رفتار مثبت می‌پردازند. هانا شپرد (Hana Shepherd) استادیار جامعه‌شناسی در این زمینه می‌گوید: «اینکه بتوانیم دانش‌آموزان را تشویق به مداخله کنیم مساله‌ای اساسی است نه فقط به خاطر صمیمیت و اصالت این پیام – که نباید برکنار ایستاد- بلکه از این جهت که محتوای هر برنامه لازم است تا برای هر مدرسه متناسب‌سازی شود و خاص آن باشد.»[32]

 

معلمان و والدین: اولین پاسخ‌دهندگان به قلدری

با توجه به بصیرتی که معلمان از پویایی کلاس درس دارند آنها هم می‌توانند در مبارزه با قلدری فعال باشند. در غرب ایران در مریوان، علی محمدیان، وقتی دید که یک دانش‌آموز ۸ ساله را به خاطر کچلی ناگهانی و ناگزیرش دست می‌اندازند قاطعانه دخالت کرد و موهای سر خود را تراشید. با این رفتار او نه تنها قلدری همکلاسی‌ها با آن دانش‌آموز فوراً متوقف شد بلکه تمام بچه‌های کلاس یک به یک به تراشیدن موهای سر خود پرداختند. رفتار این معلم از طرف ریاست جمهوری و وزیر آموزش و پروش ستایش شد. علی محمدیان می‌گوید: «من خیلی خوشحال‌ام که این کار عواطف بسیاری از مردم را برانگیخته است و بسیاری با واکنش مثبت از آن استقبال کرده‌اند. حالا هر کسی در مدرسه می‌خواهد در همسویی با این حرکت سرش را بتراشد.»[33]

در آمریکا، وقتی پس از قتل عام در دبیرستان کلمباین در ۱۹۹۹، شهروندان به محکومیت سیاست‌های آسانگیر در قبال قلدری و حمل اسلحه مشغول بودند، یک خانم معلم ریاضی از دانش‌آموزان‌اش خواست تا هر هفته لیستی تهیه کنند. بعد از ظهر روزهای جمعه هر هفته – قبل از تعطیل روزهای شنبه و یکشنبه-  دانش‌آموزان بدون ذکر نام لیستی ارائه می‌کردند از چهار دانش‌آموزی که مایل‌اند آنها را بهتر بشناسند و نامزد خود را برای «شهروند هفته در کلاس ما» تعیین می‌کردند.[34]

خانم معلم به طور خاص دانش‌آموزانی را زیر نظر داشت که به هر دلیل به حاشیه رانده شده بودند و هرگز نامشان در این لیست‌ها ظاهراً نمی‌شد. دانش‌آموزان ممکن است به دلیل ترس از انتقام‌گیری از گزارش کردن قلدری‌هایی که می‌بینند خودداری کنند، اما «حقیقت از آن برگه‌های کوچک و امن و خصوصی بیرون می‌آید». گلنون دویل ملتون (Glennon Doyle Melton) نویسنده، کنشگر و وبلاگ‌نویس آمریکایی در ستایش این کار می‌گوید: «آنچه آنها در این کلاس انجام می‌دهند بی آنکه بخواهند کسی آنها را ببیند – همین بهتر امید ما ست.»[35]

با اینهمه، تکنولوژی حوزه قلدری را از کلاس به اینترنت کشانده است و والدین هم باید برای مهار این رفتار منفی کمک کنند.

«پرستیژ» در دولت-شهر سنگاپور که خیلی آلامد است یعنی همه‌چیز. کلینیک‌های شیک برای کم کردن وزن و سالن‌های طب سوزنی چینی برای جذب مشتری‌های پولدار با هم رقابت می‌کنند و نوجوانان خوش لباس در مراکز خرید اختصاصی سلفی می‌گیرند تا دوستان فیسبوکی‌شان را مجذوب کنند. تعجبی ندارد اگر این فرهنگ رقابت نفسگیر به امری مسموم تبدیل شود. سنگاپور دارای بالاترین میزان قلدری اینترنتی بعد از چین است و یک چهارم دانش‌آموزان دبیرستانی‌اش در حال نقل شایعات روی شبکه‌های اجتماعی‌اند یا عکس‌های دستکاری شده و از ریخت انداخته دیگران را دست به دست می‌کنند.[36]

ممکن است قلدری سایبری نامریی باشد اما پیامدهایش اینطور نیست: پیامد پیام‌های تحریک‌کننده آنلاین که تمامی ندارد آن است که شماری انبوه از نوجوانان دچار اختلال تغذیه می‌شوند و حتی دست به خودکشی می‌زنند. «روی وب، تحریکات و شایعات ۲۴ ساعته و بی‌وقفه ادامه دارد.» چون ای جی (Chong Ee Jay) دستیار مدیر «رسیدن به سلامت سایبری» (Touch Cyber Wellness) است. او با اشاره به این نکته ادامه می‌دهد: «مخاطب بالقوه این پیام‌ها بسیار وسیع است و بنابرین شرم و شوک عاطفی آن هم بسیار شدیدتر از جراحت فیزیکی است.» به دلیل آنکه آزادی بیان در سنگاپور از طرف «حزب اقدام خلق» -حزب حاکم- کاملاً محدود شده است، هموندان وب اغلب خشم خود را به‌صورت آنلاین خالی می‌کنند. در عین حال، این «شنل ناشناس ماندن» در مورد قلدری سایبری به‌روشنی خطرساز است و «آرام‌ترین افراد را هم به قلدر تبدیل می‌کند زیرا خود را جسور و قدرتمند می‌یابند».[37]

قانون «حمایت از آزار و مزاحمت» مصوب ۲۰۱۴ در سنگاپور آزاررسانی سایبری و قلدری با نوجوانان را جرم‌انگاری کرده است.[38] اما بسیاری عقیده دارند که تغییر واقعی از خانه آغاز می‌شود. «والدین نقشی اساسی در شکل دادن به ارزش‌های فرزندان خود دارند.» این عقیده وانگ سو هونگ (Wong Siew Hoong) معاون آموزش و پروش است و می‌گوید: «این وظیفه شامل راهنمایی آنها برای رفتار آنلاین و نظارت بر نحوه استفاده فرزندان از کامپیوتر هم می‌شود.»[39] سی-کوئست (C-Quest) که یک بازی در قالب اپ است، در وزارت آموزش و پرورش طراحی شده تا به والدین کمک کند به فرزندان خود آداب رفتار آنلاین را آموزش دهند. یکی از مادران که از کاربرد این اپ راضی است می‌گوید: «آموزش بچه‌ها از طریق بازی برای اینکه کاربران مسئول‌تری در شبکه‌های اجتماعی باشند حتماً موثرتر از ارائه درس در مدرسه است.»[40]

معلمان عادی و والدین مصمم و شمار بسیاری از دانش‌آموزان با کمک هم به میلیون‌ها نفری می‌پیوندند که در کمپین برای پایان دادن به اپیدمی جهانی قلدری مبارزه می‌کنند. آلکس لِبی همچنان داستان خود را در گردهمایی‌های دانش‌آموزی در مدارس مطرح می‌کند و کرک اسمالی متعهد است که «با قلدری برای همیشه بجنگد زیرا پسرش برای همیشه ۱۱ ساله خواهد ماند».[41] رسیدن به این اهداف آسان نیست؛ نه فقط به خاطر اینکه نوجوانان بی‌شماری بیهوده می‌میرند بلکه به خاطر آنکه قلدری مرز ندارد و فراتر از دیوارهای کلاس گسترش می‌یابد.

 

برای مطالعه بیشتر

 

کتاب‌ها:

Coloroso, Barbara. The Bully, the Bullied, and the Bystander: From Preschool to High School-How Parents and Teachers Can Help Break the Cycle. William Morrow Paperbacks, 2009.

 

خبر و نظر:

Temkin, Deborah. “All 50 States Now Have a Bullying Law. Now What?” The Huffington Post. 27 Apr. 2015. Web. 16 May 2016. <http://www.huffingtonpost.com/deborah-temkin/all-50-states-now-have-a_b_….

 

Dehoyos, Kathryn. “Kirk Smalley Found A Mission After the Suicide of His Son.” The Good Men Project. 27 Feb. 2013. Web. 16 May 2016.

 

“Want to End Bullying? Get the Popular Students to Help.” Huffington Post. 8 Jan. 2016. Web. 16 May 2016. <http://www.huffingtonpost.com/science-of-us/want-to-end-bullying-get_b_8….

 

Tai, Janice. “1 in 4 Secondary Students ‘admits to Cyber Bullying'” The Straits Times. 14 July 2014. Web. 16 May 2016. <http://www.straitstimes.com/singapore/education/1-in-4-secondary-student….

 

It’s a Short Walk from Bullying to Genocide.” Canada.com. 28 Oct. 2007. Web. 16 May 2016. <http://www.canada.com/story_print.html?id=d42ca921-3aad-40d5-a5b7-788d29….

 

Alexander, Bryan. “The Bullying of Seth Walsh: Requiem for a Small-Town Boy.” TIME. 2 Oct. 2010. Web. 16 May 2016. <http://content.time.com/time/nation/article/0,8599,2023083,00.html>.

 

Henry, Julie. “Bullies to Be Judged by Their Victims and Classmates in School ‘courts'” The Telegraph. 18 May 2003. Web. 16 May 2016. <http://www.telegraph.co.uk/news/uknews/1430414/Bullies-to-be-judged-by-t….

 

ویدیو

Bully. Dir. Lee Hirsch. Perf. Alex Libby and Kirk Smalley. The Weinstein Company.

 

The Bully Effect.” Anderson Cooper 360 Degrees. CNN

 

From School Yard Bullying to Genocide: Barbara Coloroso at TEDxCalgary<http://tedxtalks.ted.com/video/From-School-Yard-Bullying-to-Ge>.

 

 


[1]Vujicic, Nick. Stand Strong: You Can Overcome Bullying (and Other Stuff That Keeps You Down). WaterBrook, 2015. Print. نیک دو دست و دو پا ندارد ولی شخصیتی انگیزه‌بخش است و سخنرانی‌های متعددی ایراد می‌کند به‌خصوص برای دانش‌آموزان مدارس

[2] Bully. Dir. Lee Hirsch. Perf. Alex Libby and Kirk Smalley. The Weinstein Company, 2011.

[3]Ibid.

[4]“The Bully Effect.” Anderson Cooper 360 Degrees. CNN. 28 Feb. 2013. Web. 15 May 2016. Transcript

[5] “The Bully Project.” The Bully Project. Web. 15 May 2016.

[6] The Bully Effect, 4.

[7] Vyas, Hetal. “Breathless: Teens Faking Illness Soar.” Bangalore Mirror. 27 Dec. 2013. Web. 15 May 2016. <http://www.bangaloremirror.com/bangalore/cover-story/Breathless-Teens-fa….

[8]Okoth, Edwin. “Bullying Was Considered a Way of Toughening You up.” Knowledge Bylanes: News from Kenya. 9 Feb. 2015. Web. 15 May 2016. <http://www.knowledgebylanes.co.ke/bullying-was-considered-a-way-of-tough….

[9]Coloroso, Barbara. The Bully, the Bullied, and the Bystander: From Preschool to High School-How Parents and Teachers Can Help Break the Cycle. William Morrow Paperbacks, 2009. Print.

[10] Oi, Mariko. “Tackling the Deadliest Day for Japanese Teenagers.” BBC News. 31 Aug. 2015. Web. 15 May 2016. <http://www.bbc.com/news/world-asia-34105044>.

[11] “Megan’s Story.” Megan Meier Foundation. Web. 15 May 2016. <http://www.meganmeierfoundation.org/megans-story.html>.

[12] Alexander, Bryan. “The Bullying of Seth Walsh: Requiem for a Small-Town Boy.” TIME. 2 Oct. 2010. Web. 16 May 2016. <http://content.time.com/time/nation/article/0,8599,2023083,00.html>.

Gould, Jens Erik. “Seth’s Law: Can a Bullied Boy Leave California a Legal Legacy?” TIME. 5 Aug. 2011. Web. 16 May 2016. <http://content.time.com/time/nation/article/0,8599,2086521,00.html>.

[13] “Megan’s Law.” The Economist. 9 July 2009. Web. 16 May 2016. <http://www.economist.com/node/14002757>.

[14]Temkin, Deborah. “All 50 States Now Have a Bullying Law. Now What?” The Huffington Post. 27 Apr. 2015. Web. 16 May 2016. <http://www.huffingtonpost.com/deborah-temkin/all-50-states-now-have-a_b_….

[15]Ibid.

[16] Crawford, Leslie. “Standing up for His Son.” Great!Kids. Web. 16 May 2016. <http://www.greatschools.org/gk/articles/a-father-fights-bullying/>.

[17]Temkin, 14.

[18]Coloroso, 9.

[19]Temkin, 14.

[20] Henry, Julie. “Bullies to Be Judged by Their Victims and Classmates in School ‘courts'” The Telegraph. 18 May 2003. Web. 16 May 2016. <http://www.telegraph.co.uk/news/uknews/1430414/Bullies-to-be-judged-by-t….

[21]Temkin, 14.

[22]Dehoyos, Kathryn. “Kirk Smalley Found A Mission After the Suicide of His Son.” The Good Men Project. 27 Feb. 2013. Web. 16 May 2016.

[23]The Bully Effect, 4.

[24]Bully, 2.

[25]The Bully Effect, 4.

[26]Ibid.

[27]“How to Help Student Bystanders Become “Upstanders.”” BRIM Anti-bullying Software. Web. 16 May 2016. <https://antibullyingsoftware.com/how-to-encourage-bystanders-to-report-b….

[28]Honan, Daniel. “Would You Save This Man’s Life? The Bystander Effect Revisited.” Big Think. Web. 16 May 2016. <http://bigthink.com/think-tank/would-you-save-this-mans-life-the-trolley….

[29]Coloroso, 9.

[30]Bully, 2.

[31]“Want to End Bullying? Get the Popular Students to Help.” Huffington Post. 8 Jan. 2016. Web. 16 May 2016. <http://www.huffingtonpost.com/science-of-us/want-to-end-bullying-get_b_8….

[32]Ibid.

[33]Dehghan, Saeed Kamali. “Hairless Hero: Iranian Teacher Shaves Head in Solidarity with Bullied Pupil.” The Guardian. 28 Jan. 2014. Web. 16 May 2016. <http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2014/jan/28/iranian-teacher-h….

[34]Melton, Glennon Doyle. “Share This with All the Schools. Please.” Momastery. 30 Jan. 2014. Web. 16 May 2016. <http://momastery.com/blog/2014/01/30/share-schools/>.

[35]Ibid.

[36]Tai, Janice. “1 in 4 Secondary Students ‘admits to Cyber Bullying'” The Straits Times. 14 July 2014. Web. 16 May 2016. <http://www.straitstimes.com/singapore/education/1-in-4-secondary-student….

[37]Ibid.

[38]Palatino, Mong. “Singapore Criminalizes Cyber Bullying and Stalking.” The Diplomat. 24 Mar. 2014. Web. 16 May 2016. <http://thediplomat.com/2014/03/singapore-criminalizes-cyber-bullying-and….

[39]Tan, Emilia. “MOE Launches Cyber-wellness App for Parents and Children.” Today. 20 Sept. 2014. Web. 16 May 2016. <http://www.todayonline.com/singapore/moe-launches-cyber-wellness-app-par….

[40]Ibid.

[41]Bully, 2.

 

انتشارات بیشتر ...