اتفاقات سال ۸۸ و جنبش سبز، ماههایی پر از حادثه را برای ایرانیان رقم زد. مهاجرت اجباری یا زندان و محرومیت تحصیلی، سهم بسیاری از معترضان بود. اما جدای از آن افرادی که جان خود را از دست دادند، بسیاری از معترضان نیز رنج بزرگتری را متحمل شدند. آنها عملا جانباز جنبش سبز شدند. گلوله ستم بر تن و جانشان نشست و چند سالی با این زخم زندگی کردند؛ ذره ذره کاهیده شدند تا جان خود را از دست دادند. «حسن میرزاخان» یکی از این دست افراد بود؛ جوانی که در ۲۶ سالگی و پس از تحمل چهار سال رنج، جان خود را از دست داد.
او در ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ در خیابان گاندی تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت. گلولهای که بر کمرش نشست و بر اثر آن، در محل ستون فقرات دچار قطع نخاع شد. خانواده او با «عبدالفتاح سلطانی» گفتگو کردند تا او وکالت حسن را بر عهده بگیرد؛ اما چه سود که خود سلطانی نیز مدتی بعد بازداشت شده بود و راهی زندان اوین شد.
اما در این میان آنچه دردناکتر بود رفتاری بود که حکومت جمهوری اسلامی در پیش گرفت و در ترفندی مشمئزکننده سعی کرد، حسن میرزاخان را فردی از اردوگاه خود جا بزنند. او را «جانباز فتنه ۸۸» نامیدند و سعی کردند او را به عنوان «بسیجی» معرفی کنند. حتی بنیاد شهید، او را جانباز ۷۰ درصد معرفی کرد و او از طرف نهادهای حکومتی رسما به عنوان یک جانباز مورد شناسایی قرار گرفت. پس از درگذشت نیز، با حضور ماموران امنیتی او را در «قطعه شهدا» دفن کردند.
پس از درگذشت حسن میرزاخان، نهادهای حکومتی سعی کردند او را به خود منتسب کنند و از تعابیری مانند «جانباز بصیرت» استفاده کردند
حسن میرزاخان پس از ۴ سال رنج در ۱۹ فروردین ۱۳۹۲ درگذشت. «مسیح علینژاد» درباره روزها و یا شاید ماههای آخر حسن و روز درگذشت او میگوید: «حسن میرزاخان نیز همانند علیرضا صبوری از اینکه نمیتوانست در مورد تیر خوردن و زخمی شدنش با مردم سخن بگوید ناراحت بود. بیشتر روزها در فکر بود و دیگر از روحیه با نشاط همیشگی نشانى در صورتش نبود. در گوشهای از خانه حالش خراب میشود چشمهایش سیاهی میرود و دیگر رمقی برای حرکت دادن ویلچر ندارد. دلهره تمام خانه را فرا می گیرد حسن را به سرعت به بیمارستان طالقانی منتقل میکنند، اما حسن دیگر نمیتواند نفس بکشد. او در همان بیمارستان چشمانش را براى هميشه مىبندد».
در واقع افرادی چون حسن میرزاخان مظلومیت مضاعف دارند؛ جدای از ظلمی که از طرف حکومت به آنان وارد شده است، فضایی هم که خود حکومت پس از آن ایجاد میکند، برای آنان مظلومیت مضاعف میآورد. اجبار خانوادهها به سکوت و حرف نزدن از دردی که خود و فرزندشان میکشد، رنجیست که نیروهای امنیتی بر خانوادهها تحمیل میکنند؛ چنانکه «پروین فهیمی» – مادر سهراب اعرابی – در گفتگویی در سال ۹۱ در این باره اتفاقا به نامهایی از قبیل حسن میرزاخان اشاره کرده بود و از اینکه خانواده این افراد «آزادی صحبت کردن» ندارند، انتقاد کرده بود.
خانم فهیمی با اشاره به تعدادی از آسیبدیدگان سال ۸۸ گفته بود: «تعدادی از بچههایی هستند که مجروح شدند، گلوله خوردند، قطع نخاع شدند، صدمه دیدند و الان خانواده آنها مشکلات و سختیهای زیادی دارند. نمونهاش امید عزیزی، بهزاد یزدان پناه، حسن میرزاخانی، وحید ایرانی مقدم و امثال اینها، که به خاطر فشارها سکوت کردند. خب اگر آزادی صحبتکردن به آنها بدهند، معلوم است که میگویند چه اتفاقی برایشان افتاده است».
آموزشکده توانا یاد حسن میرزاخان را گرامی میدارد.