Search

English

«خشم خدا» در مدارس ایران

«آموزش مذهبی و ترسوندن بچه‌ها از شش-هفت سالگی از “آتیش جهنم” و “خشم خدا” و “اجبار به حجاب” و “چادر” و “انجام امور دینی” – مخصوصا در مدارس دخترانه – مصداق بارز کودک‌آزاری ست. به عنوان یک دهه‌هفتادی عرض می‌کنم که واقعا روح و روانم از این آموزش‌ها آسیب دیده بود.»
سخن بالا پیامی است که پیش از این یکی از مخاطبان آموزشکده توانا در صفحه اینستاگرام این آموزشکده نگاشته بود و به کوتاهی و سادگی احساس خود را از محتوای کتب درسی آموزشی کودکان و نوجوانان در ایران بیان کرده بود و از آن به عنوان کودک‌آزاری یاد کرده بود. این احساس بین بسیاری از ایرانیانی که در مدارس تحت تسلط جمهوری اسلامی دوره‌های آموزشی گذرانده‌اند وجود دارد و کافی‌ست به این گزارش نگاهی بیندازیم به عنوان مشت نمونه خروار. نقل قول بالا نیز از همین گزارش برداشته شده است تا بتواند درآمدی باشد پیرامون یک تامل پراهمیت.
در واقع نکته‌ای که در این مجال کوتاه تلاش می‌شود بر آن نوری تابانده شود بحث مکرر ولی مهم نسبت ایدئولوژی و محتوای آموزشی در ایرانی است که زیر سیطره جمهوری اسلامی روزگار می‌گذراند. آنچه در این بحث نباید ناگفته بماند این است که این مسئله چنان آزاردهنده شده است که حتی نهادهای رسمی در جمهوری اسلامی نیز پیرامون آن کنفرانس و همایش برگزار می‌کنند و برخی از سخنرانانی که به این همایش‌ها دعوت می‌شوند و باورمند به تمامیت جمهوری اسلامی نیز هستند به صراحت زبان به انتقاد می‌گشایند.
از جمله می‌توان به همایشی اشاره کرد که سال گذشته – آبان ۱۳۹۹ – از سوی «پژوهشگاه مطالعات آموزش‌وپرورش» با همکاری «انجمن مطالعات برنامه درسی ایران» و «انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران» در «سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی» برگزار شد. عنوان این نشست سرراست و آشکار بود: «ایدئولوژی و برنامه درسی». سخنرانان موافق و مخالف در این جمع به سخنرانی پرداختند و نظرات خود را بیان کردند. صراحت برخی سخنرانان در انتقاد از وضعیت موجود در حضور نهادهای رسمی و چهره‌های حکومتی جالب توجه بود.
از جمله «دکتر نعمت‌الله فاضلی» – استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی – با رویکردی انتقادی به وضعیت موجود، در آغاز این نکته را تایید کرد که همه نظام‌ها ایدئولوژیک هستند. به گفته او اساسا نظام‌های آموزشی در هر جای دنیا نمی‌توانند ایدئولوژیک نباشند ولی تفاوت را در «دیدگاه هنجاری» دانست که آن «نظام ایدئولوژیک» عرضه می‌کند.
دکتر نعمت‌الله فاضلی با اشاره به محتوایی که نظام‌های آموزشی مختلف عرضه می‌کنند، در توضیح بیش‌تر – بدون آن‌که نامی از جمهوری اسلامی ببرد – ادامه داد: «فرق نظام‌های ایدئولوژیک با دیگر نظام‌ها در ایدئولوژیک بودنشان نیست، بلکه در نحوه مواجهه آن‌ها با آن دیدگاه هنجاری است که ایجاد می‌کنند. به دلیل همین فرق است که نظام ایدئولوژی تولید نابرابری می‌کند، فردیت را سرکوب می‌کند، با واقعیت یادگیری ناسازگار است و امکان یادگیری را محدود می‌کند، پویایی‌های اجتماعی را دچار اختلال می‌کند، نظم اجتماعی را سامان نمی‌دهد، انسان توانمند و کارآمد پرورش نمی‌دهد، حافظ منافع گروهی خاص است، گروه مسلط را بازتولید می‌کند. پس در این نظام هر هنجاری، هر شیوه‌ای از هنجاری‌ و هر شیوه‌ای از اعمال قدرت مجاز است و با گفتن اینکه همه جای دنیا همین‌طور است، آسمان همه‌جا همین رنگ است و … ایدئولوژی را موجه می‌سازند.»
در همین نشست بود که «دکتر یحیی قاعدی» نیز به صراحت گفت: «آموزش‌وپرورش ما به تبعیت از “ایدئولوژی” محتوای کتاب‌ها را تغییر می‌دهد.»
در واقع می‌توان گفت برجستگی وجوه ایدئولوژیک در محتوای آموزشی مدارس اساسا نسبت دانش‌آموز را با واقعیت بیرونی و ارزش‌های واقعا ستوده‌شده در جامعه نیز می‌گسلاند و او را نسبت به آنچه در بیرون می‌بیند دچار نوعی غریبگی و ناآشنایی می‌سازد. این نکته بحث را به سمتی فراتر می‌برد و مخاطب هوشمند را به توجه به این نکته کلان‌تر می‌کشاند که اساسا بین محتوای آموزشی مدارس با واقعیت ایران چه اندازه ارتباط وجود دارد؟
این نکته‌ای است که «حسین مددی» – از ناظران مسئله آموزش در ایران – در قالب نوشته‌ای به آن پرداخته است و با اشاره به مورد خاص درس هنر به مصداقی کم‌تر مورد توجه، پرداخته است که می‌تواند مثال خوبی برای بریدگی محتوای آموزش از واقعیت باشد.
حسین مددی در یادداشتی که در وبسایت «صدای معلم» بازتاب داده شده است و با تیتر «هنر؛ درسی که در مدارس اعتبار ندارد» منتشر شده است، اینگونه نوشته است: «بچه‌هایی که در جنوب کشور یا روستاهای بنادر جنوب ایران زندگی می‌کنند تاکنون برف را ندیده و لمس نکرده‌اند و نمی‌توان انتظار داشت که آن‌ها زمستانی برفی با آدم برفی را نقاشی کنند؟ یا از کودکی که تازه به سن دوسالگی رسیده است چگونه می‌توان انتظار داشت خطوطی منظم ترسیم کند؟ کشیدن گربه پشت دیوار خانه (که قاعدتاً پشت دیوار قابل دیدن نیست) یا تصویر پدر خانواده با هیکلی درشت‌تر از بقیه (به خاطر نقش کلیدی‌اش در خانواده) همه حکایت از تعلقات خاطر کودک دارد که در حوزه روانشناختی کودک قابل تأمل و پذیرش است. مربی یا مدرس هنر باید نسبت به این پیش‌زمینه‌ها و پیش تولیدها آگاهی داشته باشد.»
اگر به بحث ایدئولوژی و حضور تحمیلی آن در محتوای درسی مدارس بازگردیم که خود نمادی است از واقعیت بریدگی آموزش از واقعیت در ایران، می‌توانیم دگرباره به نقل‌قولی ارزشمند و تحقیقی از «دکتر سعید پیوندی» – استاد جامعه‌شناسی در فرانسه – اشاره کنیم که پیش از این نیز در آموزشکده توانا منعکس شده بود. دکتر پیوندی درباره این نکته می‌گوید: «در حالی‌‌که در سطح بین‌المللی به طور متوسط حدود هشت درصد زمان آموزشی به مسائل دینی اختصاص دارد در ایران به طور رسمی (کلاس‌های دینی) این رقم نزدیک به ۱۶ درصد و به طور واقعی (مطالب دینی و سیاسی در برنامه درسی و خارج از کلاس) حدود ۲۵ درصد است.»

انتشارات بیشتر ...