انتخابات در نظام جمهوری اسلامی ایران – که رهبران آن از نظر ایدئولوژیک با فلسفه انتخابات مخالفند و آن را مغایر روش پیغمبر اسلام میدانند – از همان ابتدا به عنوان تاکتیک (و نه استراتژی) به کار گرفته شد و هنوز هم همان نقش را دارد.
انتخابات از بدو پیدایش جمهوری اسلامی از همان اوایل (که هنوز نظام کاملا مستقر نشده بود ولی اکثر مردم در تظاهرات نشان داده بودند موافق نظام جمهوری اسلامی هستند) از یک طرف حربهای بود برای جلب حمایت باقی مردم که طرفداران نظام پادشاهی در راس آنان بودند و از طرف دیگر برای به رسمیت شناخته شدن از سوی کشورهای جهان و ایجاد روابط دیپلماتیک با آنان به کار رفت؛ از جمله آمریکا که بیشترین نفوذ را در ایران و جهان داشت.
پس از آنکه نظام جمهوری اسلامی مستقر گردید و دیگر نیازی به حمایت آمریکا نداشت، انتخابات که سنت گردیده بود وسیلهای شد برای غلبه بر مخالفان خارج از نظام که عمدهترینشان مجاهدین و فدائیان خلق بودند.
پس از تجاوز صدام به ایران بهترین فرصت برای نظام جمهوری اسلامی ایجاد شد که تمام مخالفان خارج از نظام را به کلی از میان بردارد و از آن پس انتخابات وسیلهای شد برای غلبه جناحهای مخالف داخل نظام بر یکدیگر. هر جناحی که به راس قدرت نزدیکتر بود انتخابات برایش مفیدتر بود ولی به مرور که راس قدرت اعتبارش را از دست داد و از چشم مردم افتاد، مردمی که از موافقت به مخالفت گرویده بودند به حمایت از جناحی پرداختند که منتقد نظام بود و اوج آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بروز کرد. مخالفان نظام در آن انتخابات، تنها به دلیل مشکلاتی که نزدیکان رهبری (که به ذوب شدگان در ولایت معروفند) در طول تبلیغات انتخاباتی برای آقای خاتمی ایجاد کردند، پذیرفتند که خاتمی نیز از خودشان است (یعنی مخالف نظام است) و بهطور بی سابقهای در انتخابات شرکت کردند.
از آن پس انتخابات باعث دردسر نظام شد زیرا هر چه مخالفان بیشتری در انتخابات شرکت میکردند کاندیداهای منتقد نظام بیشتر رای میآوردند و نظام نیز برای خنثی سازی این مساله، تاکتیک های دیگری در پیش گرفت که مهمترین آن عدم تایید صلاحیت کاندیداهای متعلق به جناح های منتقد نظام بود، و یا کاندیداهایی که احتمال میرفت به نقد نظام کشیده شوند. دیگر تاکتیک نیز ابداع تئوری مشروعیت بود که در سال ۸۴ بسیار موفق از کار درآمد و نتیجه دلخواهشان را داد. یعنی موجب تحریم انتخابات توسط مخالفان شد و آقای احمدی نژاد به مدت هشت سال بر کرسی ریاست جمهوری (که واقعا حق اصلاح طلبان بود) تکیه زد.
ملاک نظام برای تشخیص موافقین خودش از همان ابتدای استقرار نظام عمدتا بر اساس نوع سوابق آنها در تعهد به نظام یا به قول خودشان التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه و همچنین اظهارات آنها هنگام ثبت نام بود. این نحوه نگرش برای تایید صلاحیت ها مانع از آن بود که اشخاص تحول خواه صادق بتوانند وارد کارزار انتخاباتی شوند. در نتیجه اگر هم فرد تحول خواهی در بین آنان پیدا میشد یا مجبور بود اندیشههای تحول خواهیاش را کتمان کند و یا اگر پنهان نمیکرد لاجرم به سرنوشت آقای بنی صدر و یا آقای خاتمی و یا عده زیادی از نمایندگان مجلس دچار میشد؛ یعنی از گردونه نظام جمهوری ی اسلامی کنار گذاشته میشد.
قاسم شعله سعدی از جمله داوطلبان دگراندیش ریاست جمهوری بود که بارها از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شد
بزرگترین آسیب این روش نظام جمهوری اسلامی، رسوخ افراد متظاهر و نان به نرخ روز خور تا بالاترین سطوح مدیریت کشور بود که امروز عوارض آن بر هیچ کس پوشیده نیست؛ زیرا به یمن تسلط فضای مجازی بر زندگی بشر دیگر هیچ چیز را نمیشود برای طولانی مدت مخفی نگاه داشت و این موجب بی اعتباری نظام جمهوری اسلامی گردیده است؛ زیرا غالب مردم پی بردهاند که بین ادعاهای نظام که خودش را متکی بر اخلاقیات و پیروی از سنت پیغمبر و سیرت امامان معرفی میکند و اعمال مسئولان نظام هیچگونه تشابهی وجود ندارد؛ یعنی رفتارشان متکی بر تظاهر است که خودشان هم به آن اذعان دارند و همین موجب شده است که اختلافات در بین خودشان بالا گیرد یعنی کسی که از دیگری کمتر فاسد است خودش را برای احراز پست های نان و آب دار واجد صلاحیت بیشتری بداند.
نظام جمهوری اسلامی تنها چیزی که برایش اهمیت ندارد، همان مشروعیت است. یعنی برایش هیچ اهمیتی ندارد که مردم یا دولت های دیگر راجع به این نظام چه فکر میکنند و تنها فایدهای که رای مردم برایش دارد کشیدن مخالفان نظام پای صندوق رای به واسطه رقابت جناح های مختلف نظام در انتخابات است.
یکی وعده آزادی بیان میدهد، دیگری نوید رهایی زندانیان سیاسی را پیش میکشد، دیگری قول مبارزه با رانت خواری را مطرح میکند، دیگری مژده ارزانی ارزاق عمومی را میدهد، دیگری از مبارزه با بیکاری صحبت میکند، دیگری هم که رابطه نزدیکتری با جامعه دارد و میداند سیلی نقد به از حلوای نسیه است نقدا پلو میدهد تا کسی انتظار وعده سر خرمن نداشته باشد.
سال گذشته در انتخابات مجلس شورای اسلامی، نیشابور دو نماینده لازم داشت که سی نفر تایید صلاحیت شده بودند و ۲۹ نفرشان برای کشاندن مخالفان به پای صندوق پلو دادند. بعضی از کاندیداها نه یک وعده بلکه چند وعده پلو دادند. تنها کاندیدایی که مورد حمایت اصلاح طلبان بود و پلو که جای خود دارد ته دیگ هم نداد، با رای بالا نماینده اول نیشابور شد.
تا کنون هیچ نظام توتالیتری در جهان براساس شرکت نکردن مخالفان در انتخابات و نداشتن مشروعیت سرنگون نشده است. از شوروی و آلمان شرقی و چکسلواکی گرفته تا کره شمالی و کوبا و چین. در شوروی با اینکه معنی نام کشورشان یعنی شورایی مترادف با انتخابات بود تا زمان گورباچف مردم معنی انتخابات را که به زبان روسی به آن ویبر میگفتند نمیدانستند.
بیشترین فایده انتخابات در ایران نصیب مخالفان نظام میگردد؛ زیرا باعث میشود جناح هایی که به تعبیر خود با راس قدرت زاویه دارند تقویت شوند و تا حد توان خود آزادی بیان را که لازمه ایجاد تغییر در کشور است و آرزوی مخالفان نیز هست، تامین نمایند.