Search

English

مونا محمودنژاد؛ معلم بهایی که در ۱۷‌‌سالگی اعدام شد

mona mahmudnizhad
مونا محمودنژاد

۲۸ خرداد ۱۳۶۲ «مونا محمودنژاد» به همراه ۹ زن بهائی دیگر در پادگان عبدالله مسگر (میدان چوگان شیراز) اعدام شد، در حالی که تنها ۱۷ سال داشت. مونا هنگام اعدام، دانش‌‌آموز دبیرستان و معلم کلاس اخلاق و تعلیمات دینی کودکان بهائی بود. او در ۱۸ شهریور ۱۳۴۴ متولد شد.

مونا در ۲۱ آبان ۱۳۶۱ به همراه پدرش در منزلشان بازداشت شد و به مرکز سپاه پاسداران منتقل شد و پس از مدتی به زندان عادل‌آباد شیراز فرستاده شد، در حالی که پدرش نیز در بازداشت به سر می‌برد. طی مدت بازداشت، تحت بازجویی و فشار‌های بسیاری برای بازگشت از باور دینی‌اش قرار گرفت؛ باوری که در پایان به خاطر عدم پذیرش فشارها و خواسته‌های بازجویان، به محکومیت اعدام وی منجر شد. مونا در روز اعدام تنها نبود، گرچه جوان‌ترین عضو این اعدام گروهی بود. در آن روز ۹ زن جوان و میانسال به خاطر اعتقادشان به آیین بهائیت بالای دار فرستاده شدند. رویا اشراقی (۲۳ ساله)، سیمین صابری (۲۴ ساله)، اختر ثابت (۲۵ ساله)، شیرین دالوند (۲۷ ساله)، مهشید نیرومند (۲۸ ساله)، زرین مقیمی‌ابیانه (۲۹ ساله)، نصرت غفرانی (۵۶ ساله)، طاهره ارجمند و عزت اشراقی همگی در گروهی بودند که همراه مونا اعدام شدند. پدر مونا محمودنژاد هم سه ماه پیش در اسفند ماه ۱۳۶۱ به دار آویخته شده بود.

پدرش، «یدالله محمودنژاد» در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۱ اعدام شد

مونا در روز اعدام تنها نبود، گرچه جوان‌ترین عضو این اعدام گروهی بود. در آن روز ۹ زن جوان و میانسال به خاطر اعتقادشان به آیین بهاییت بالای دار فرستاده شدند. رویا اشراقی (۲۳ ساله)، سیمین صابری (۲۴ ساله)، اختر ثابت (۲۵ ساله)، شیرین دالوند( ۲۷ ساله)،  مهشید  نیرومند (۲۸ ساله)، زرین مقیمی‌ابیانه (۲۹ ساله)، نصرت غفرانی (۵۶ ساله)، طاهره ارجمند و عزت اشراقی همگی در گروهی بودند که همراه مونا اعدام شدند . پدر مونا محمود نژاد هم سه ماه پیش در اسفندماه ۱۳۶۱ به دار آویخته شده بود.

مونا محمودنژاد که امروز یکی از نماد‌های مظلومیت و بی‌گناهی بهائیان است، طبق گفته‌های خواهرش قلمی بسیار شیوا و روان داشت و نوشته‌های تاثیرگذار و زیبایی در درس انشا می‌نوشت؛ اما عقاید و صحبت درباره اعتقادش عموما مورد پذیرش معلمان نبود. مونا چند روز پیش از بازداشتش انشایی با موضوع «اسلام درختی است که ثمره‌اش آزادی است» نوشته بود که مورد اعتراض مسئولان دبیرستان قرار گرفت و از او خواسته شده بود که اعتقادش را تغییر دهد. مونا در این یادداشت از آزار و اذیت هم‌کیشانش نوشت و ظلمی که بر آن‌ها می‌رفت را بیان کرد: «چرا در کشور من هم‌کیشانم از خانه‌هایشان ربوده می‌شوند؟ شبانه و با لباس خواب به مساجد برده می‌شوند و شلاق می‌خورند؟ همان‌گونه که اخیرا در شیراز دیده‌ایم، خانه‌هایشان غارت و آتش زده می‌شوند؟ صدها نفر با ترس خانه‌هایشان را ترک می‌کنند. چرا؟ به‌ دلیل نعمت آزادی‌ای که اسلام آورده است؟ چرا من آزاد نیستم تا عقایدم را در این جامعه بیان کنم؟ چرا آزادی بیان نداشته‌ام به طوری که در نشریات بنویسم و در رادیو و تلویزیون درباره عقایدم حرف بزنم؟

مادر مونا در دی ماه سال ۱۳۶۱، طی پیگیر‌ی‌هایش برای بازداشت همسر و دخترش به اتهام عضویت در گروه «عقد و الفت» یا همان «انجمن دوستی بهاییان» بازداشت می‌شود. تنها دختر او که بیرون از زندان بود، نامش‌ «ترانه» است و آن زمان ۲۲ سال سن داشت.

مادر مونا در دی‌ماه سال ۱۳۶۱، طی پیگیر‌ی‌هایش برای بازداشت همسر و دخترش به اتهام عضویت در گروه «عقد و الفت» یا همان «انجمن دوستی بهائیان» بازداشت می‌شود. تنها دختر او که بیرون از زندان بود، نامش‌ «ترانه» بود و آن زمان ۲۲ سال داشت.

ترانه طی سال‌های گذشته تلاش بسیاری برای زنده نگه‌داشتن یاد پدر و تنها خواهرش انجام داده است. او در مصاحبه‌ای می‌گوید که مادرش پنج ماه در بازداشت و بازجویی به سر برد تا این‌که چند روز پیش از اعدام مونا آزاد شد. مدتی که مادر مونا در زندان به سر می‌برد، همسرش «یدالله محمودنژاد» در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۱ اعدام می‌شود. پدر مونا معلم و یکی از اداره‌کنندگان جمعیت بهائیان بود. او پیش از گرایش به بهائیت، به دین اسلام اعتقاد داشت و همین موضوع سبب صدور حکم ارتداد برای او شد. طبق شنیده‌ها و منابع موثق، بسیاری از بهائیان اعدام‌شده در آن زمان، یک روز پیش از اجرای حکم امکان ملاقات داشتند در حالی که خود و خانواده‌هایشان از این موضوع که فردا اعدام می‌شوند، بی‌‌خبر بودند.

اتهام مونا در مدت بازداشت باور به آیین بهاییت بود و بازجویان به او چهار جلسه فرصت داده بودند تا از عقیده‌اش بازگردد. آن‌ها همچنین به مونا و دیگر بازداشت‌شدگان فشار آورده بودند که بیانیه‌ای را در رد آیین بهاییت امضا کنند تا از اعدامشان جلوگیری شود. طبق نوشته‌ها و اسناد موجود، جزئیات چندانی از دادگاه و اتهامات مونا در دست نیست. گرچه به نظر می‌رسد که دوبار حکم آزادی مشروط با قرار ۵۰۰ هزار تومانی برای مونا صادرشد ولی با وجود مراجعه مادرش خبری از اجرای آن نشد.

فضای بازداشت‌ها و دستگیری و اجرای حکم در دهه ۶۰ بسیار تاریک و مخفیانه بوده است و بسیاری از خانواده‌ها و بستگان زندانیان پس از مصاحبه‌های مسئولان یا قاضی داد‌گاه‌ها از شرایط و وضعیت عزیزانشان باخبر می‌شدند. حاکم شرع و مسئول پرونده و رئیس دادگاه انقلاب اسلامی شیراز در همان زمان مصاحبه‌ای با روزنامه «خبر جنوب» انجام می‌دهد و بیان می‌کند که متهمان بهائی به دلیل فعال‌بودن در تشکیلات بهائیان بازداشت شده‌اند و رابطه مستقیم یا غیر مستقیم با بیت‌العدل دارند که محل استقرار آن در اسرائیل است.

مونا همراه با ۹ زن بهائی دیگر به دار آویخته شد

حکم صادرشده برای بهائیانی که در بازداشت به سر می‌بردند نیز توسط رئیس دادگاه انقلاب اسلامی شیراز در مصاحبه‌ای با روزنامه خبر جنوب این‌گونه اعلام می‌شود:‌ «این افراد که محکوم به اعدام شده‌اند از اعضای فعال بهائیت بودند که از شر آن‌ها افراد ساده‌لوح امان نداشتند و وابستگیشان به شیاطین داخل و خارج، محرز و عنادشان نسبت به اسلام و مسلمین در حد زیادی آشکار بود.»

پس از این مصاحبه، خانواده‌های بازداشت‌شدگان تلاش بسیاری برای آزادی بستگا‌‌نشان انجام می‌دهند اما نتیجه‌ای در پی ندارد و پس از چند روز طی اتفاقات و اخبار رسیده، اطلاع می‌یابند که آن‌ها اعدام شده‌اند. مونا کوچک‌ترین عضو در این گروه بود و در آخر کار به او مهلت می‌دهند که از باور مذهبی‌اش بازگردد. دستوری که مونا آن را رد می‌کند و در نهایت حلق‌آویز می‌شود.

اتاق مونا

جسد وی به خانواده‌اش تحویل داده نمی‌شود و مخفیانه همراه دیگر کشته‌شدگان بدون برگزاری مراسم و آیینی در قبرستان بهائیان شیراز دفن می‌شود؛ قبرستانی که در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ خبر رسید که توسط سپاه پاسداران تخریب شده است. این قبرستان تنها یادمانی است که از اعدام‌شدگان بهائی در آن سال‌ها به جای مانده بود و گفته می‌شود که نزدیک به ۹۰۰ نفر از کشته‌شدگان و اعضای این اقلیت مذهبی در آن‌جا به خاک سپرده شده‌اند.

مونا در وصیت‌نامه‌ای که از خود به جای گذاشته است، از باورش به مشیت الهی و سرنوشت می‌گوید. اعدام او که در سنین نوجوانی واقعه‌ای تکان‌دهنده برای خانواده و دوستان و جمعیت بهاییان بود، امروزه به یکی از نماد‌های مظلومیت این گروه دینی تبدیل شده است.

متن وصیت‌نامه مونا محمودنژاد از این قرار است:

«الهی به امید تو

مادر عزیزتر از جانم و خواهر مهربانم چه بگویم، چه بنویسم از فضل حق که بسیار است و در جمیع احوال شامل حال بندگانش می‌شود، حتی بنده عاجز و ناتوانی چون من که لایق و سزاوار بندگی درگاهش را ندارم.

عزیزان، از دل و جان برایمان دعا بخوانید که در هر صورت راضی به رضای الهی باشیم دل به قضا دربندیم و چشم از غیر دوست درپوشیم و تا جای امکان از عهده شکر الطافش بر‌آییم.

فدایتان شوم، فراموش نکنید که آن‌چه کند، او کند؛ ما چه توانیم کرد؟ پس باید سر تسلیم در برابر حق فرود آوریم و توکل بر رب رحیم نماییم؛ پس جا داریم که غم و حزن را به خود راه ندهید و برایمان دعا کنید که محتاج دعاییم.

مونا محمود‌نژاد»

انتشارات بیشتر ...