در اردیبهشت ۹۸ بود که کشور اروپایی اسلواکی نخستین رییسجمهور زن خود را دید. در این کشور رییسجمهور با انتخاب مستقیم مردم برگزیده میشود. سوزاناچاپوتوا بنا به گزارش رسانهها، ۵۹ درصد از رای مردم را به خود اختصاص داد. رقیب او یکی از مردان قدرتمند اسلواکی و از مقامات ارشد اتحادیه اروپا بود؛ اما از این زن شکست خورد.
اما نکته جالبتوجه در این میان، خاستگاه خانم چاپوتوا است. او که ۴۵ ساله است، یک وکیل و فعال مدنی است که اساسا به مبارزه بر ضد فساد در کشورش شهرت یافته بود. او از چنین خاستگاهی و با تکیه بر چنین سرمایهای، توانست به جایگاه رفیع ریاستجمهوری تکیه بزند.
دیگر نکته جالبةوجه این است که انتخابات امسال اسلواکی اساسا زیر سایه قتل یک روزنامهنگار تحقیقی بود. ژورنالیستی که در حال بررسی درباره فساد دولتی در این کشور بود اما سال گذشته با شلیک گلوله افراد ناشناس کشته شد. سوزانا چاپوتوا نیز قتل این ژورنالیست را یکی از انگیزههای خود برای شرکت در انتخابات اعلام کرد.
او که در ۲۵ خرداد ۹۸ سوگند ریاستجمهوری را ادا کرد و به عنوان پنجمین رییسجمهور اسلواکی، فعالیت خود را آغاز کرد، در مراسم تحلیف خود وعده داد که به فعالیت برای فراموششدگان و محرومان ادامه دهد. او که سوابق درخشانی در وکالت و فعالیتمدنی دارد، امیدهای زیادی را برانگیخته است؛ امید برای مبارزه آشتیناپذیر با فساد دولتی در کشور اسلواکی.
خانم چاپوتوا به عنوان رییسجمهور اسلواکی، در ۲۵ خرداد ۹۸ سوگند یاد کرد
اما این انتخاب برای مردم ایران نیز معنی دیگری دارد؛ ایرانیان نیز با وکیلی آشنا هستند که از لحاظ اجتماعی موقعیتی شبیه به سوزانا چاپوتوا دارد؛ نسرین ستوده نیز یک وکیل ایرانیست که به فعالیتهای گسترده مدنی خود مشهور است و چندین جایزه بینالمللی برده است و چندینسال زندان کشیده است و اکنون (خرداد ۹۸) نیز بنا به اتهامات سیاسی – که در واقع نتیجه فعالیتهای مدنی اوست – در زندان اوین بسر میبرد.
این قیاس اگرچه تلخ است اما به خوبی میتواند وضعیت ایران را نشان دهد و ادعای «عادی»بودن وضعیت سیاسی – مدنی در ایران را زیر پرسش ببرد. در اسلواکی یک وکیل و فعالمدنی زن به علت فعالیتهای مدنی و اجتماعی خود قدر میبیند و این فرصت برای او فراهم میشود که در جایگاه ریاستجمهوری بنشیند، اما در ایران یک وکیل و فعالمدنی زن به همان علت، زندان و زندان و زندان میبیند.
نسرین ستوده در نامهای که در مهر ۱۳۹۷ خطاب به پسرش نیما نوشت، به کوتاهی، شرحی شیوا از چرایی فعالیت خود گفت و اینکه چرا حاضر است طعم زندان و دوری از فرزند و همسر را بچشد ولی باز به راه خود ادامه دهد. او در این نامه حرفه وکالت در ایران را به «نفرین ابدی» گرهخورده میبیند. به زعم او جدای از بیعدالتی حکومتی، «بیشهامتی» نیز این حرفه را به این وضعیت فعلی مبتلا کرده است.
نسرین ستوده در بخشی از این نامه نوشته است: «چگونه میتوانستم شاهد اعدام نوجوانان وطنم باشم و سکوت کنم؟ چگونه میتوانستم چشم بر کودک آزاریها ببندم تا شبها را با خیالی آسوده در کنارت بگذرانم؟ تا روز اول مهر کیف مدرسهات را بر پشتات بگذارم و به اتفاق بابا تو را تا مدرسه بدرقه کنم؟ پسرم، من نمیتوانستم…همین. گناهم همین بود و حرفهام که به نفرین ابدی در ایران دچار شده است مرا و این بار پدرت را نیز در این طوفان بیعدالتی و بیشهامتیای که جامعهی وکالت ایران را از کار انداخته است در خود فرو میبرد و من در این روزها بیش از پیش به تو میاندیشم و به تنهایی تو و مهراوه عزیزم که با همهی افتخاری که همواره برایمان ارمغان آورده است حالا باید نقش پدر و مادر را توأمان برایت بازی کند و از تو به شایستگی مراقبت کند».