یکی از مخاطبان صفحه اینستاگرام «گفتوشنود» پیامی برای ما فرستاده که توجه ما را جلب کرده. او مینویسد:
«توی محله قصردشت شیراز یه همسایه بهایی داشتیم. یک روز یکی از اقوام از جنوب برای ما خرمایی تازه آورده بود. پدرم تصمیم گرفت یک بسته خرما به همسایه بهائی بده. وقتی رفت و زنگ در خونه همسایه رو زد و زن همسایه درو باز کرد، زن همسایه بهائی هاج و واج مونده بود و بعد از مکثی کوتاه گفت: واقعا برای ما آوردین؟ باورم نمیشه! بابام گفت: چطور مگه؟ زن همسایه گفت: آخه ما بهایی هستیم، حتی همسایهها جواب سلام ما رو هم نمیدن چه برسه که واسه ما چیزی بیارن. حتی نذری هم به ما نمیدن. بابام گفت، من شرمندم از طرف همه همسایهها. ما همه انسانیم و برابر و هیچ چیز دیگهای غیر از این مهم نیست.»
این پیام را بدون تردید میتوان نمودی از مداراجویی ایرانیان دانست که پیش از هر چیز ریشه در این واقعیت دارد که برای ایرانیان بیش از آنکه مذهب مشترک اهمیت داشته باشد، سرنوشت مشترک است که اهمیت دارد.
سرنوشتی که در قالب کشوری به نام ایران تجلی پیدا میکند.
اگر به تحولات سیاسی-اجتماعی در ایران در طول یک قرن گذشته و حتی فراتر از آن، نگاه بیندازیم، به روشنی خواهیم دید این همدلیها ذیل سرنوشت مشترک، شکل گرفته است.
به عنوان نمونه میتوان از انقلاب مشروطه یاد کرد؛ وقتی محمدعلی شاه در تهران مشروطیت را نقض کرد، از تبریز و اصفهان و گیلان و دیگر نقاط ایران همدلانه به سمت تهران رفتند و تهران را فتح کردند و مشروطیت را برقرار کردند.
یا میتوان از جنبشهای اخیر سیاسی در ایران یاد کرد؛ مثلا از خیزش ۱۴۰۱. در این خیزش انقلابی یکی از نقاط کشور که حضور پررنگی در تظاهراتها داشت زاهدان بود که بیشتر ساکنان آن از اهل سنت هستند اما هم اهل سنت زاهدان و استان کردستان و هم شهروندانی در نقاط شیعهی کشور، شعارهای مشترک به نام همدیگر سر میدادند.
یکی از چشمگیرترین شعارها زمانی بود که مشهد، که از مقدسترین شهرهای شیعه است، برای دو شهر زاهدان و سنندج که اکثریت اهل سنت دارد شعار همدلانه سر داد و فریاد زد: «سنندج زاهدان / چشم و چراغ ایران»
به نظر میرسد برای آنکه بتوانیم مسالمتجویی مذهبی را در ایران نهادینه کنیم و به تمامیتخواهان مذهبی اجازه ندهیم بین ایرانیان فاصله بیندازند چارهای نداریم جز اینکه روی سرنوشت مشترکمان تاکید کنیم.
تاکیدی که مردم ایران طی چند سال اخیر و بهویژه در سال ۱۴۰۱ در خیابانها آن را به ما یادآور شدند.