ساختار قدرت در کشورهایی که از اصول حاکمیت قانون و آزادی پیروی نمیکنند، به گونهای است که نه تنها شهروندان عادی تحت فشار سران رژیم برای تبعیت از خواستههای آنان و سکوت در برابر فشارهای تحمیلی هستند بلکه این فشار به کارمندان ردههای متفاوت از دستگاههای حکومتی نیز وارد میشود.
بهندرت پیش میآید که تمامی ماموران اجرای دستورهای قانونی حتی در دموکراتیکترین کشورها، با تمامی سیاستهای حکومت موافق باشند. اما تفاوت اصلی این جاست که در حکومتهای استبدادی امید واقعی به تغییر معنادار سیاستها از طرق متعارف و امن قانونی، بسیار محدود و کمرنگ است.
در این نوع سیستمها مدیران حکومتی ممکن است حتی در بیان نظرات حوزه کاری خود به سران بالادستی رژیم نیز دچار تردید باشند، چه برسد به بیان نقد و انتقادهای جدی. انتظار حاکمان اقتدارگرا برای مشاهده اطاعت مطلق از کارمندان خود باعث میشود که اعتماد به ماموران و مدیران بر مبنای میزان تبعیت بیقید و شرط تعیین شود. مدیرانی که این رویه را نپذیرند معمولا در زمانی نه چندان طولانی خود را در معرض خطراتی از قبیل ازدستدادن فرصتهای شغلی بهتر، پیشرفت یا حتی بدتر از آن خواهند دید.
عملکرد بر اساس اصول اخلاقی یا «مامور و معذور»؟
مسئولان زندان برای مثال، در صف مقدم برخورد و ارتباط با زندانیان قرار دارند و میتوانند نقشی مهم در سرنوشت آنان ایفا کنند. یکی از جنبههای این نقش تضمین فرآیندهای قانونی عادلانه و شفاف در رفتار با زندانیان است. آنها هستند که تا حدودی میتوانند تصمیم بگیرند که زندانیان سیاسی دستکم از حق تماس با وکیل برخوردار باشند یا خیر یا شرایط نگهداری آنان در زندان به گونهای باشد که امنیت و سلامت آنان حفظ شود یا خیر. به علاوه اساسا بخش مهمی از تجربه یک زندانی را نوع رفتار مسئولان زندان با زندانیان تشکیل میدهد. مسئولان زندانها باید اطمینان حاصل کنند که زندانی در معرض شکنجه، رفتار غیرانسانی، یا سایر موارد نقض حقوق بشر قرار نمیگیرد و به علاوه رفتار با زندانی توام با احترام به کرامت انسانی و عزت نفس او است. با این حال زندانیان سیاسی در کشورهای متعددی از جمله ایران از این گفتهاند که رفتار با آنان در زندان شامل ممانعت از دسترسی آنان به آب آشامیدنی تمیز، امکانات بهداشتی مناسب و مراقبتهای پزشکی کافی بوده است.
زندانهای کشورهای غیردموکراتیک احتمال زیادی دارد که از استانداردهای سرانه زندانی نسبت به فضای زندان نیز پیروی نکنند. بسیاری از زندانیان سیاسی در زمانهای اعتراضهای گسترده دستگیر میشوند؛ یعنی زمانهایی که ازدحام زندانی به دلیل بازداشتهای گسترده حتی بیش از شرایط عادی است. در این شرایط دسترسی زندانیان سیاسی به خانوادههای خود ممکن است از سوی مقامات زندان قطع شود یا امکان شکایت از وضعیت از آنان گرفته شود. در تمامی این موارد مسئولان زندان نقشی موثر بر روند رفتار با زندانی دارند.
اینگونه نیست که دست مسئولان زندان برای ایجاد تغییرات بزرگ و معنادار بسته باشد. همچنین تحتامربودن مقامات زندان از آنان سلب مسئولیت اخلاقی نمیکند. آنان کسانی هستند که اطلاعات مهمی در زمینه محیط زندان و اثرات آن بر زندانیان دارند و در صورت خواست خود، میتوانند پلی میان بخش مهمی از مردم و تصمیمگیرندگان رده بالاتر باشند. چنین ارتباطی نه فقط برای زندانیان سیاسی بلکه برای همه زندانیان میتواند مفید باشد. مسئولان زندان میتوانند از اصلاحات قانونی که منجر به کاهش تعداد زندانیان سیاسی خواهد شد حمایت کنند و به علاوه به کمپینهای خبررسانی در زمینه زندانیان سیاسی نیز کمک کنند.
ران مکاندرو: افسر زندانی که مخالف اعدام بود
در ایالات متحده آمریکا ران مکاندرو (Ron McAndrew) به عنوان سرپرست در زندانهای ایالت فلوریدا خدمت میکرد. پس از بازنشستگی، او به یکی از منتقدان سرسخت مجازات اعدام و شرایط درون زندانها تبدیل شد. او فعالانه از اصلاحات عدالت کیفری دفاع کرد و در مورد آسیبهای روانی که مشارکت در اجرای اعدامها بر او وارد آورده بود، صحبت کرد. این یک نمونه از اطلاعات و دیدگاههای دست اولی است که یک مسئول زندان میتواند در اختیار مردم و سیاستگذاران بگذارد. «ریک رامیش» پا را از این نیز فراتر گذاشت. او رئیس سابق دایره اصلاح رفتار در ایالت ویسکانسین بود و اصلاحات قابل توجهی را برای کاهش استفاده از سلول انفرادی در زندانهای این ایالت انجام داد. او پس از گذراندن ۲۴ ساعت داوطلبانه در سلول انفرادی، تجربیات خود را در مقالهای پرخواننده به اشتراک گذاشت و بر تاثیرات مخرب آن بر سلامت روان تأکید کرد.
مکاندرو به عنوان افسر اصلاح و تربیت پایینرده در زندانهای فلوریدا استخدام شده بود و حدود ۱۰ سال در سمتهای متفاوتی در این زندان حضور داشت. انتقال وی به بخش نظارت بر موارد مجازات اعدام، تاثیر شدیدی بر او گذاشت. علیرغم پیشینه محافظهکارانه او در قبال اجرای قانون، او تا اواخر زندگی حرفهای خود با موردی از مجازات اعدام مواجه نشد. این رو در رو شدن دیرهنگام با اعدام احتمالا به رشد دیدگاههای او در مورد مجازات اعدام کمک کرد، زیرا او تجربهای عملی را به دست آورد و با پیچیدگیهای مرتبط با اعدام مواجه شد.
در زندان ایالتی فلوریدا مکاندرو برای اولین بار شاهد اعدام – یا به عبارتی دیگر کشتن از پیش برنامهریزیشده – یک انسان دیگر بود. مکاندرو نمیتوانست وضعیتی که شاهد آن بود را تحمل کند. از دید او افراد دیگری که به حکم قانون دستاندرکار اجرای حکم اعدام بودند اگرچه به این پروسه تن داده بودند اما از این کار رضایت نداشتند. مکاندرو همچنین موظف بود که حکم اعدام را برای محکوم قرائت کند و از او بپرسد آیا میخواهد مطلبی را به اشتراک بگذارد یا خیر. نقش مکاندرو در طول اعدامها، بهویژه آنهایی که از طریق صندلی الکتریکی انجام میشد، گسترده بود. جلسات تمرین کامل، شامل تمرین افسران داوطلب برای شبیهسازی فرآیند اجرا، نشاندادن تعهد به دقت و حرفهایبودن بود.
تمام این موارد فشاری بزرگ بر روان مکاندرو وارد میکرد. او میگفت که از نقطهای به بعد جستجوی اصلی روح او برای یافتن پاسخ این پرسش است که چرا ما مردم را میکشیم. او به یاد میآورد که قبل از رسیدن به زندان ایالتی فلوریدا چقدر از مجازات اعدام حمایت کرده بود. تجارب آسیبزای امثال او در طول اعدامها بود که باعث شد تا روشهای مورد استفاده بهویژه استفاده از صندلی الکتریکی، مجددا مورد ارزیابی قرار گیرد. مکاندرو تاکید داشت که تاثیر منفی و شدید مشارکت در اعدام منحصر به او نیست. او همچنین در مورد تغییر دیدگاه محافظهکارانه در زمینه اعدام تاکید میکرد.
تجربه مکاندرو فراتر از دیوارهای زندان رفت و به تعامل با خانوادههای هر دو طرف – خانواده قربانیان و محکومان – گسترش یافت. او علیرغم مشاهده ناراحتی خانوادههای قربانیان، تاکید کرد که بسیاری از آنها پس از اعدام هیچ گونه احساس آرامش یا رضایتی نداشتند. مکاندرو خود میگفت که در بسیاری موارد تحقیقاتی که منجر به صدور حکم اعدام میشوند تحقیقات مطلقا قدرتمند نیستند. او به مورد پرونده «لئو جونز» اشاره میکرد که به نظر او احتمال بیگناهیاش وجود داشت و او در مورد اعدام او بسیار ناراحت بود.
«اعدام شد»، حالا خوشحال هستید؟
مکاندرو اشاره میکرد که مجازات اعدام در بسیاری موارد به خانواده مقتولین کمک نمیکند حس بهتری داشته باشند. او به موردی اشاره میکرد که در آن خواهر یک مقتول درخواست کرده بود که حتما در جریان اعدام متهم حضور داشته باشد و در ردیف اول بنشیند تا بتواند در لحظه اعدام به چشمان محکوم خیره شود: «گفتم، خوب این امکانپذیر نخواهد بود. [او پرسید:] چرا نه؟ [من گفتم:] چون میدانید، یک ماسک روی صورتش خواهد بود. سپس پس از اعدام، او به همان اندازه عصبانی بود که قبل از اعدام بود. میتوانستم دردش را حس کنم. من مطمئنا عصبانیت او را میفهمم و میخواستم به او بگویم که یک مشاور پیدا کند و این موضوع [خشم] را برطرف کند. البته من اجازه انجام چنین کاری را نداشتم، بنابراین نمیتوانستم این کار را انجام دهم. اما من هرگز کسی را ندیدهام که بگوید الان احساس بهتری دارم یا اکنون عدالت داریم. اینکه کسی در کشتن یک نفر دیگر شرکت کند و بتواند به شما بگوید که میتواند به خانه برود و میتواند بخوابد بدون اینکه به تماشای آخرین نفس این شخص فکر کند… دانستن اینکه تو در آخرین لحظات زندگی یک فرد چنان نقشی ایفا کردی، کسی که قبلا در اسارت بود، کسی که جایی نمیتوانست برود، قرار نبود به کسی صدمه بزند. من فکر میکنم ما خیلی بهتر از این هستیم، خیلی بهتر. ما مجبور نیستیم همنوعان خود را بکشیم تا کسی را راضی کنیم – شاید فقط بتوانیم یک سیاستمدار را راضی کنیم.»
مجازات اعدام در بسیاری موارد به خانواده مقتولین کمک نمیکند حس بهتری داشته باشند
مکاندرو یک نمونه از صدها نفری است که در اجرای حکم اعدام مشارکت داشته و دارند. احتمالا نمیتوان تصور کرد که تمامی افرادی که مامور به اعدام دیگران هستند از این کار به اندازه مکاندرو دچار ناراحتی و پریشانی شوند، اما این احتمال وجود دارد که تعداد بسیاری از آنان نخواهند در ستاندن جان انسانهای دیگر مشارکت داشته باشند. استدلال مکاندرو به نظر بسیار قوی میرسد که با وجود آنکه بعضی جرائم ممکن است سنگین باشند اما اعدام یک فرد زندانی الزاما مشکلی را حتی در سطح عاطفی و روانشناختی برای کمک به قربانیان حل نخواهد کرد. اثر بازدارندگی جرم شاید یکی از تنها استدلالهای مدافعان اعدام برای توجیه آن باشد، اما از سوی دیگر بایستی توجه داشت که در جوامعی که فقر و نابرابری شدید بیداد میکند، مسائل سیاسی و تنشهای اجتماعی دوران کودکی و نوع پرورش کودکان و مسیر تربیتی نوجوانان برای ساخت شخصیتی بالغ و مسئول، از عوامل اصلی رواج خشونت است و امکانات پشتیبانی روانی مناسبی نیز وجود ندارد. در واقع، سخن بر سر این است که زمینههای اجتماعی جرم نباید از نظر دور بماند.
منبع:
– Silverstein, Jason. Ron McAndrew Is Done Killing People – Esquire, Accessed 29 Jan. 2024.