«مانند اینکه بوی خون و طعمه رسیده باشد کمکم به تعداد چماق به دستان افزوده میشد.افرادی با پیراهن سفید و انداخته بر روی شلوار و ریش انبوه و چماقی یک ونیم الی دو متری در دست. نیروی انتظامی تا فلکه دانشگاه عقب کشید و من توانستم داخل دانشگاه برگردم. با رفتن نیروی انتظامی میدان برای بسیجی ها و لباس شخصیها باز شد و هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشد و شروع کرده بودند به طرف سنگاندازی شدید به طرف دانشجویان و چون تراکم بچهها مخصوصا در جلو و داخل در زیاد بود هر سنگی که از طرف مقابل میامد لااقل سروروی یکی از دانشجویان را میشکافت».
این روایتیست که «نادر ضامن» ارائه میدهد؛ از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۸ و اتفاقات ۲۰ تیر آن سال. شنبه ۱۹ تیر بود که خبرهای تهران به تبریز رسید. خبر حمله گسترده نیروی انتظامی و انصار حزبالله به کوی دانشگاه تهران و به خاکوخون کشیدهشدن کوی و مجروح و کشتهشدن دانشجویان. انجمناسلامی دانشگاه تبریز تصمیم گرفت تجمعی جهت محکومیت فاجعه کویدانشگاه ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر تعیین شد؛ در محوطه ساختمان ریاست دانشگاه تبریز. به روایت دانشجویان در صبح ۲۰ تیر در محوطه دانشگاه، جمعیتی چند صد نفری گرد آمده بودند.
تصویری از حمله به کوی دانشگاه تهران
به روایت «علیرضا رایگانی» اگرچه انجمناسلامی سعی میکرد، شعارها در حمایت از خاتمی و دانشجویان تهران باشد اما بسیاری از دانشجویان خشمی فراتر از این مسائل داشتند. رایگانی که در آن مقطع دانشجو بود و در این تجمع حضور داشت میگوید: «خورشیدی، فرماندار تبریز به میان دانشجویان آمد تا آنان را به آرامش دعوت کند. اما سخنان او دانشجویان را جریتر کرد. دانشجویان به سمت در ورودی رفتند تا به خیابان بزنند. انجمنیها دم در ورودی ایستادند و اجازه خروج نمیدادند. آنها به دانشجویان معترض میگفتند نیروهای حزبالله و لباسشخصی بیرون در ایستادهاند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباسشخصیها، طلبهها هم آمده بودند. مدرسه طلاب با در اصلی دانشگاه تبریز فاصله ۷۰۰ متری دارد. آنها نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند».
اما دانشجویان معترض توجهی نکردند. در را شکستند. به خیابان ۲۹ بهمن رفتند. لباسشخصیها با چماق و زنجیر بهسمت دانشجویان هجوم آوردند. دانشجویان نیز در دفاع از خود به سمت آنان سنگپرانی کردند. سنگپرانی دو طرف شروع شد. دانشجویان دختر نیز به دانشجویان پسر سنگ و آجر میرساندند. این اتفاقات حول ظهر ۲۰ تیر رخ داد. «وای اگر خاتمی حکم جهادم دهد» از جمله شعارهایی بود که دانشجویان سر میدادند. در این شرایط بخشی از مردم تبریز نیز در فلکه دانشگاه تجمع کرده بودند اما دو دیوار نیروی انتظامی و نیز نیروهای حزباللهی و بسیجی مانع از پیوستن مردم به دانشجویان میشد.
نادر ضامن میگوید: «حدود ساعت دو بعدازظهر بود که صدای تیراندازی از طرف بسیجیها اوج گرفت و در ابتدا همه وحشت کردند». در اینیان «جواد فرهنگی» – از طلابی که برای مقابله با دانشجویان آمد – در جریان درگیریها کشته شد. علیرغم بهرهبرداری حکومتی از مرگ جواد فرهنگی، هیچگاه قاتل فرهنگی نیز شناسایی نشد. خود نادر ضامن که در جریان تیراندازیها، تیری به پایش اصابت کرده بود، بعدا متهم به قتل جواد فرهنگی شد که البته از این اتهام تبرئه شد. برخی روایتهای دانشجویان از کشتهشدن تصادقی او توسط نیروهای بسیجی میگوید. روایتی که ظاهرا از سوی نهادهای اطلاعاتی نیز تایید شده است.
تصویری از نادر ضامن؛ دانشجوی وقت دانشگاه تبریز که در جریان حوادث ۲۰ تیر، تیری به پای او اصابت کرد
روایتهایی وجود دارد که پس از پایانیافتن اعتراض خیابانی دانشجویان، نیروهای لباسشخصی دانشگاه را محاصره کردند و حتی وارد خوابگاه دانشجویان دختر شدند و آنان را مضروب کردند. این مسئله را ریاست وقت دانشگاه تبریز نیز تایید میکند. علیرضا رایگانی میگوید: «عصر آن روز وحشتناکترین بخش داستان بود. پس از پایان اعتراض خیابانی در دانشگاه بسته شد و دانشجویان را به شدت کتک زدند و مجروح کردند. در غروب و آستانه شب، بهشدت دانشجویان دختر و پسر مضروب شدند. صدای زنجیر و باتوم بر تن دانشجویان تن آدم را میلرزاند. لباسشخصیها حتی جلوی ماشینهای اورژانس را میگرفتند و دانشجویان مجروح را پیاده میکردند و سوار مینیبوس میکردند و میبردند. حتی به بیمارستان امامخمینی میرفتند و مجروحان را از خود بیمارستان بازداشت میکردند. اساسا خیلی از دانشجویان را بازداشت کردند اما پس از چند روز فلهای آزاد شدند ولی افراد اصلی همچنان در بازداشت ماندند».
چندین سال بعد در سال ۸۴ یکی از دانشجویان عضو انجمناسلامی دانشگاه تبریز پیرامون نوع احکام صادره گفت: «چند روز پس از ۲۰ تیر، دادگاه انقلاب احكامي از قبيل اعدام تا چندین ماه حبس صادر كرد، هر چند كه احكام اعدام در فواصل زماني تقليل پيدا كرد ولي اينك پس از گذشت ۷ سال از ماجرا متاسفانه برخي پروندهها همچنان مفتوح است و هرازگاهي تعدادي از دانشجويان احضار ميشوند. حداقل در مورد كوي دانشگاه تهران، گروه تحقيق و دادگاهي تشكيل شد، هر چند كه حكم غير قابل باوري بود ولي در مورد حادثه ۲۰تير نه تنها دادگاهي برگزار نشد و گزارشي منتشر نشد كه حتي برخي بعد از ۷ سال هنوز تحت پيگردهای قانوني هستند».
«محمدعلی حسینی پورفیض» – رییس وقت دانشگاه تبریز – که به گفته برخی شواهد خود او نیز از نیروهای لباسشخصی کتک خورد، از «غربت» ۲۰ تیر تبریز میگوید. به گفته او: «در تبريز جنايت در روز روشن صورت گرفته است. روز روشن آمدند و زدند و تخريب كردند. مهاجمين در روز روشن وارد خوابگاه دانشجويان دختر شدند. اگر در پي احقاق حق هستيم، نبايد مثلاً به واقعه كوي تهران توجه و دانشگاه تبريز را از ياد ببريم، حادثه ۲۰ تير تبريز از غربت عجيبي برخوردار است و يادش به درشتي و وضوح بايد در كنار واقعه ۱۸ تير تهران ثبت و به آن پرداخته شود».
تصویری از پورفیض؛ ریاست وقت دانشگاه تبریز
یکی از اعضای وقت انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در گفتگویی در سالها بعد، از سکوت نسبی رسانهها پیرامون فاجعه ۲۰ تیر تبریز به شدت انتقاد کرد: «هنوز کسی پاسخ نداده چه کسی و با دستور چه کسانی دختری دانشجو را از خوابگاه دانشجویی به پایین پرت کرد. ما مدتها زندان بودیم و متهم به همه چیز شدیم اما کسی نگفت چه کسی دستور تیراندازی داده بود و چطور دانشجویان مظلومانه هدف گلوله قرار گرفتند… در سکوت کتک خوردیم، گلوله خوردیم و از روی تخت بیمارستان به زندان رفتیم و شکنجه شدیم…».
غربت ۲۰ تیر تبریز را از یاد نخواهیم برد!