والدین با هم متفاوتاند و این تفاوت، در سبک تربیتی فرزندان خود را نشان میدهد. اگر چه در هر خانوادهای قواعد و شیوههای رفتاری مختلفی برای تربیت کودکان وجود دارد، شباهتهایی هم وجود دارد که روشهای تربیتی موفق را شکل میدهد.
تربیت موفق
محققان حوزه تربیتی همواره به دنبال سنگ بنای روش تربیتی موفق هستند و به این منظور بسیاری از جنبههای مختلف زندگی خانوادگی را بررسی میکنند. نتایج این بررسیها نشان میدهد که درآمد خانواده یا شکل باهمبودن آنها نیست که برای رشد مثبت کودکان ضروری است؛ بلکه کیفیت زندگی مشترک روزمره اهمیت و نقش فراوانی در این زمینه دارد.
یک روش تربیتی موفق پنج مولفه اساسی دارد: عشق، احترام، تعهد، آموزش و همکاری
چگونه این مولفهها را در زندگی روزمره بهکار ببریم؟
– به کودک عشق و امنیت عاطفی بدهید: کودکان نیاز به اطمینانخاطر دارند. کودکان باید بدانند که والدین آنها را پذیرفتهاند و دوستشان دارند. مشاجره و اختلاف اگر چه بخشی از زندگی هستند؛ اما نباید پایههای اعتماد اساسی کودک را بلرزانند. هر چه کودک کمسنتر باشد، اختلاف باید زودتر حلوفصل شود. کودکان در مقطع ابتدایی نباید حتی یک شب را با این نگرانی که والدین آنها را دوست دارند یا نه، به حال خود رها شوند.
مثال: فرهاد ۹ ساله، نمره خود را از والدیناش مخفی کرده و نامه معلم را از طرف خانواده امضا کرده است. والدیناش نامه معلم را پیدا کردند و بسیار دلخور شدند. هنگام صرف شام مشاجره رخ میدهد و فرهاد هنگام خواب گریهکنان قول میدهد که دیگر این کار را انجام ندهد.
واکنش اشتباه: با وجود عذرخواهی کودک، والدین همچنان به گفتگو راجع به موضوع ادامه میدهند و او را با عصبانیت به رختخواب میفرستند. بعد از اینکه فرهاد به رختخواب میرود پدر دوباره او را صدا میکند و میگوید هیچکس در این خانواده تا به حال چنین رفتاری نداشته است.
واکنش صحیح: قبل از اینکه فرهاد به رختخواب برود، پدر و مادر او را در آغوش میگیرند و با اطمینان میگویند: «تو مرتکب اشتباه شدی؛ اما این اشتباه ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. دوباره این اشتباه را تکرار نکن و ما برای همیشه آن را فراموش میکنیم.»
– به شخصیت کودک احترام بگذارید: کودک نه بزرگسال کوچک است و نه تصویر والدین. او ویژگیهای شخصیتی و تصورات فردی خود از زندگی را توسعه میدهد. والدین باید از این رشد شخصی حمایت کنند تا کودک بتواند به خودشکوفایی برسد.
مثال: لیلا ۱۱ ساله خانواده ورزشدوستی دارد که سالها او را در ورزشهای خود سهیم کردهاند. اعضای خانواده در رشتههای مختلف ورزش میکنند و به مسابقات ورزشی علاقه دارند. او هم به باشگاه ایروبیک میرود؛ اما از ورزش لذت نمیبرد. او به تئاتر علاقه دارد و دلاش میخواهد نقاشی بکشد.
واکنش غلط: پدر و مادر لیلا اصرار دارند که او تا ۱۸ سالگی و زمانی که خودش بتواند تصمیم بگیرد به ورزش در باشگاه ادامه بدهد. برای آنها ورزش بسیار مهم است و باور نمیکنند که لیلا از ورزشکردن لذت نمیبرد.
واکنش صحیح: لیلا آشکارا به والدین خود نشان میدهد که نه به ورزش علاقه و نه در آن استعداد دارد. بعد از چندین بار تلاش، والدین باید درک کنند و اجازه بدهند که یک سرگرمی را انتخاب کند که او را به هیجان میآورد. پذیرش علایق شخصی کودک و شناخت استعدادهای فردی او بخشی از فرآیند طبیعی رشد کودک است.
– قانون تعیین کنید و به آنها پایبند باشید: کودکان برای پیداکردن راهشان نیاز به قوانین واضح دارند. این قوانین ممکن است از خانوادهای به خانواده دیگر متفاوت باشد. همچنین قوانین باید قابل تغییر و بررسی مجدد باشند.
مثال: مینا شش ساله و میلاد ۹ ساله به شهربازی میروند.
واکنش غلط: هر کدام از بچهها میخواهد بازی مورد علاقه خود را انجام دهد و هیچکدام حاضر نیستند از خواسته خود صرفنظر کنند. آنها تمام مدت در حال بحث و فشارآوردن به والدین هستند. بعد از مدتی در حالی که هیچکدام رضایت ندارند تنبیه میشوند و به خانه باز میگردند.
واکنش صحیح: قبل از رفتن به شهربازی والدین با بچهها راجع به انتخابهایشان و ترتیب انجام بازیها صحبت میکنند. آنها از قبل به توافق میرسند و در شهربازی ساعات لذتبخشی را میگذرانند.
– پیشنهاد بدهید و کودک را به چالش بکشید: کودکان، بسیاری از جنبههای زندگی را با کمک والدینشان میشناسند. از طریق گردش و پیکنیک، باهمخواندن، کاردستی درستکردن، گفتگوکردن و مسافرترفتن علایق آنها بیدار میشود. اگر والدین به آنها چنین فعالیتهایی را پیشنهاد نکنند کودکان بدون تجربیات روشنفکرانه، زبانشناختی، حسی و حرکتی لازم رشد میکنند.
مثال: ویدا ۱۲ ساله غالبا تعطیلات را تنها و پای کامپیوتر میگذراند. چون والدیناش هر دو کار میکنند و هیچ وقتی ندارند. او غالبا به مشکل بر میخورد؛ چرا که تمام وقت خود را پای کامپیوتر میگذراند و حتی یک کتاب هم نمیخواند.
واکنش غلط: والدین برنامهای برای زمان تعطیلات ندارند. کودک به تلویزیون و کامپیوتر دسترسی آسان دارد و تمام وقت خود را با آنها میگذراند. نه تحرک دارد و نه ارتباط و انتقال دانش و تجربه در زمینههای اجتماعی.
واکنش صحیح: والدین برای زمان تعطیلات پیشنهادات سرگرمکنندهای به کودک ارائه میکنند. کودک انتخاب میکند که صبحها به باشگاه ژیمناستیک برود و عصرها را با دوستی که مادرش خانهدار است، بگذراند. بدین ترتیب کودک بهندرت در خانه تنها میماند.
– با یکدیگر صحبت کنید و با هماهنگیِ هم به سوالات پاسخ دهید: در یک مکالمه مشترک دیدگاهها واضح و روشن ميشوند. والدین از دیدگاه کودکان به مسائل آگاه میشوند و برعکس.
مثال: موضوع برنامهریزی برای مسافرت است. دیبا ۱۰ ساله دریا را دوست ندارد و هوای شرجی او را آزار میدهد. او پیشنهاد میکند به جای شمال به یزد بروند و کویر را ببینند.
واکنش غلط: نظر دیبا کلا رد میشود. کسی که هزینه سفر را میپردازد تصمیمگیرنده است.
واکنش صحیح: نظر دیبا هم به حساب میآید؛ اما رفتن به کویر مورد علاقه والدین نیست. اما چون شرجی دیبا را آزار میدهد آنها با هم تصمیم میگیرند به شیراز بروند.