بینش و انگیزه
شهر کایبرا نه تنها بزرگترین منطقه زاغهنشین نایروبی در کشور کنیا است بلکه بزرگترین در نوع خود در تمام قاره آفریقا محسوب میشود. با جمعیتی در حدود ٢٣٠ هزار نفر[1]، میتوان انتظار داشت که نیازهای هنگفت اهالی این زاغهنشین در صدر اولویّتهای دولت کنیا قرار داشته باشند. شاخص امید به زندگی در کایبرا تنها در حدود ٣٠ سال بوده، زاغهنشینان این محل از کمبود شدید آب سالم شهری یا آب شیر و دستشویی تمیز در رنجاند؛ شیوع گرسنگی در کایبرا به حدّی است که ٦٦ درصد دختران آن پیش از رسیدن به ١٦ سالگی، برای تبادل بدن با غذا مرتب به تنفروشی روی میآورند[2]. با این حال، کایبرا از سوی آنهایی که در مجاورت آن زندگی نمیکنند، تا حدود زیادی نادیده گرفته میشود. در واقع، و تا همین اواخر، روی تقریباً هر یک از نقشههای موجود جغرافیایی، زاغهنشین کایبرا عملاً ناپیدا بوده و تنها به عنوان نقطهای خالی و جنگلی تهی از سکنه از آن نام برده میشد[3].
واقعیت تناقضآمیز کایبرا در این است که، با وجود آنکه در هیچ نقشه جغرافیایی نشانی از این محل به چشم نمیخورد، انواع و اقسام سازمانهای غیرانتفاعی و غیردولتی، مذهبی یا علمی و پژوهشی را میتوان در آن یافت. و با اینکه حضور قابل توجه این گونه سازمانها در کایبرا منجر به بوجود آمدن خیل عظیمی از دادههای اطلاعاتی و علمی در باره آن شده است، ولی هیچ دگرگونی عینی و قابل ملاحظهای را برای این منطقه و ساکنین آن در پی نداشته است. علت آن از جمله این بوده است که میان آنهایی که در این محل زندگی کرده و از مشکلات آن آگاهی کامل دارند از یک سو، و آنهایی که ابزار و امکانات کمکرسانی و اقدام عملی در راستای دگرگون ساختن شرایط را در دست دارند، عملاً هیچ گونه ارتباط و اتصالی وجود نداشته است[4].
در این میان، در ماه نوامبر ٢٠٠٩ میلادی، مایکل مارون[5] و اِریکا هِیگِن[6]، با آن که هرگز پا به این ناحیه نگذاشته و حتی به کنیا نیز تا آن زمان سفر نکرده بودند، با راهاندازی طرح Map Kibera و با توانمندسازی ساکنین این زاغهنشین، به تشویق آنان به “ثبت دادهها و اطلاعات مربوط به خود، نقشهبرداری از رویدادها و اخبار اهالی محل و استفاده از آن برای اقدامات عملی” پرداختند[7]. همچنان که هیگن خود در این زمینه میگوید، “طرح Map Kibera بر این فرض بنا شد که عصر اطلاعات دور زدن محتکران اطلاعات را ممکن ساخته… به شهروندان این امکان را میدهد تا رأساً اقدام به راهاندازی سامانههای جمعآوری دادههای اطلاعاتی کرده و از آن استفاده کنند.”[8] بدین ترتیب، گروهی از ساکنین کایبرا در چارچوب طرح فوق و در رابطه با استفاده از سامانه موقعیتیاب جهانی (Global Positioning System) آموزشهای لازم را دیده و دست بکار گردآوری دادههای اطلاعاتی برای نقشهبرداری از این محل و مشکلات آن میشود. یکی از این افراد در این رابطه میگوید: “حال که چنین نقشهای موجود است، میتوان بطور مشخص به هر یک از مشکلات محل و ٢٠٠ هزار ساکن آن روی نقشه اشاره کرده و مسئولین امور را در برابر آن پاسخگو قرار داد که تا کنون چه کاری در این زمینه انجام دادهاید؟.”[9]
اهداف و مقاصد
نقشهبرداری از کایبرا و مشکلات آن، نیازهای ساکنین این محل را نمایان میسازد. با توجه به اینکه دادههایی که توسط ساکنین کایبرا گردآوری شدهاند از دقّت زیادی برخوردار بوده و مستقیماً با مسائل و مشکلات روزمره آنان در ارتباط میباشند، طرح معروف به Map Kibera با رویکردی بسیار محلی به پیگیری اهداف خود میپردازد؛ این طرح به ساکنین محل آموزش میدهد تا چگونه با استفاده بردن از سامانه موقعیتیاب جهانی به گردآوری دادههای موضعی اقدام ورزند؛ سپس، با اتکاء به همین دادهها و با تأکید بر نیازهای محلی خود، اقدام به تأثیرگذاری بر سیاستهای مسئولین و طرحهای عمرانی در دست اجرا نمایند[10].
تمرکز این طرح در ابتدا تنها بر آموزش دادن به جوانان کایبریایی در نحوه استفاده از فنآوری در گردآوری دادههای اطلاعاتی و سپس کاربرد آنها در نقشهبرداری بود. به عنوان نمونه، با این که خدمات مختلفی در کایبرا موجود بوده است ولی ساکنین این محل از نشانی آنها و نحوه دسترسی به این خدمات بیاطلاع بودهاند. ولی فنآوری نقشهبرداری به آنان این امکان را داده است تا از محل مراکز خدماتی تجاری، درمانی، آموزشی، مذهبی، دارویی، آبی، نظافتی و غیره اطلاع حاصل نمایند[11]. در ظرف تنها سه هفته، این طرح موفق میگردد تا نقشهای دقیق و قابلدسترسی در اختیار عموم قرار دهد[12].
ولی، و پس از تجربه عینی زندگی در کایبرا، بنیانگذاران این طرح، مارون و هیگن، به این نتیجه میرسند که برای فائق آمدن بر مشکلات این زاغهنشین، نقشهبرداری تنها کافی نبوده و طرح مذکور باید به اقداماتی فراتر از آن متوسل گردد. مارون خود در این رابطه میگوید: “نخست با این فکر آغاز کردیم که بگذار از این محل و مشکلات آن نقشهبرداری کنیم ولی خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که نقشه به جای خود، حال بگذار از این محل یک جامعه بسازیم.”[13] بدین ترتیب بود که در قالب این طرح اقدام به برپا ساختن آن دسته از خدماتی میگردد که نهایتاً تأثیر ماندگاری در بطن اجتماع محلی و زندگی روزمره از خود بجا میگذارند. به عنوان مثال، نقشهبرداری از مشکلات مشخص زنان و دختران جوان کایبرا به منظور ارتقای ایمنی آنها به مرحله اجرا گذارده شد. در قالب فوق بود که ساکنین به گردآوری دادههای مربوط به نقاط ناامن کایبرا و محلهایی که از روشنایی کافی برخوردار نیستند، مشغول شدند. بدین ترتیب، نقاطی که تجاوزخیز بودند در نقشه جغرافیای ایمنی زنان کایبرا تحت عنوان “نقاط سیاه” (black spots) نشانهگذاری شدند. یکی از مشارکتکنندگان در طرح فوق، در این رابطه میگوید: “اگر زنی در جایی مورد تجاوز جنسی قرار بگیرد، امروزه دیگر ساکت ننشسته و زبان به افشاگری باز میکند[14]. شش ماهی از آغاز طرح ایمنی زنان نگذشته بود که نیروهای انتظامی کایبرا اقدام به برپاسازی پاسگاهی در یکی از نقاطی که سابقاً به “نقطه سیاه” شهرت داشت کردند. یکی دیگر از مشارکتکنندگان در این زمینه میگوید: “با این کار خود نه تنها از مشکلات محل آگاهی زیادی کسب کردیم که با مشّوق مردمی قابل ملاحظهای که با آن برخورد کردیم متوجه استقبال و مشارکت عمومی از طرح مذکور شدیم. و برای من این دستآوردی است که یک عمر ارزش دارد.”[15]
در مرحله بعدی، طرح Map Kibera بر آن شد تا با توانمندسازی شهروندان و با توسّل به مهارتهای روزنامهنگاری شهروندی “به ساکنین کایبرا این امکان را بدهد تا از زبان خود از مشکلات محل سکونت خود و اجتماع آن سخن گفته، اقدام به برپاسازی جامعهای مجازی مبتنی بر اطلاعات محلی نمایند.” صدای کایبرا، تارنمایی خبری که انواع رویدادها را تحت پوشش قرار میدهد، و شبکه خبری کایبرا که به شهروندان امکان بارگذاری فیلم گزارشهای خبری را میدهد، زاده همین طرح میباشند. همچنان که فردریک بَری، یکی از کارکنان صدای کایبرا در این زمینه یادآور میگردد، “مردم دنیا اغلب به کایبرا به عنوان محلی خشونتخیز و با دیدی منفی نگاه میکنند، ولی به لطف برپایی تارنمای صدای کایبرا که بازگوکننده نه تنها اعتراضهای ساکنین این منطقه که نمایانگر دیدگاههای مختلف آنان نیز میباشد، تصویر واقعی کایبرا از این پس به دنیا مخابره میشود. و سهمی هر چند ناچیز در این کار داشتن، برای من افتخارآمیز است.”[16] اهالی کایبرا از طریق تارنمای فوق این امکان را نیز دارند تا با دادن نظرات خویش در مورد کارآیی سازمانهای غیردولتی مختلف، دیگران را از نشانی و کیفیّت بهترین مراکز خدماتی شهر آگاه سازند. مثلاً در مورد مراکز درمانی، روزنامهنگاری شهروندی و نقشهبردارانی که در این رابطه کار میکنند میتوانند با فیلمبرداری از این مراکز و کیفیّت خدمات آن، تعداد و کارآمدی خدمه و یا میزان نظافت آنها، دیگر شهروندان را از این مسائل آگاه سازند. یکی از همین نقشهبرداران در این رابطه میگوید که “هر چه که ما انجام دادهایم، اثبات این نکته است که جوانان هر کاری میتوانند بکنند. با گرد هم آمدن و دست بکار شدن، ما کاری کردهایم که همه دنیا میتواند ببیند و اهمیّت آن را برآورد کند. پس بگذار آستینها را بالا بزنیم و نگذاریم که کاری را که از عهده خود ما ساخته است، دیگران برای ما انجام دهند.”[17]
رهبری
بنیانگذاران طرح نقشه کایبرا، مایکل مارون و اریکا هیگن، از دو پیشینه متفاوت میآیند. مارون یکی از متخصصین شناختهشده نقشهبرداری دیجیتال است که با طرح موسوم به OpenStreetMap که نقشهای جهانی، آزاد و قابل ویراست، همکاری نزدیک داشته است. پس از کار کردن در همین زمینه در فلسطین و در هند بود که مارون از “طرح دیوانهوار مشابهی در زاغهنشین کایبرا مطلع میشود. این ایده چالشی باورنکردنی ولی بالقوه واقعاً مفید به نظر میرسید.”[18] ولی هیگن از سوی دیگر تنها اندکی پیش از شروع طرح کایبرا بود که با نقشهبرداری به شیوه بُنبالشی و با استفاده از دادههای مردمی، آشنا شده بود. وی از این جهت که اشتیاق شخصی فراوانی نسبت به دگرگون کردن ذات توسعه بینالمللی از طریق توانمند ساختن اجتماعات به حاشیه رانده شده برای دفاع از خواستهای خویش داشت، به طرح کایبرا پیوست. هیچیک از این دو نفر تا آن زمان حتی پا به کشور کنیا هم نگذارده بود و اصلاً قصد هم نداشت که بیش از دو ماه در ٢٠٠٩ صرف این طرح در آن کشور بکند.
برخلاف انتظار، نخستین چالشی که این دو با آن روبرو شدند از سوی همانهایی بود که طرح کایبرا برای کمک به ایشان تدوین شده بود: شهروندان کایبرا. این طرح در آغاز با تردید زیادی از سوی تودههایی روبرو گردید که با تجربهای که پیش از آن با سازمانهای غیردولتی ناکارآمد و مسئولین فاسد پیدا کرده بودند، با احتیاط برخورد میکردند. ساکنین محل از خود میپرسیدند که اصلاً به چه منظور افرادی میخواهند از کایبرا نقشهبرداری کنند – آیا برای به دست آوردن اطلاعاتی برای مسئولین دولتی است که چنین کاری انجام میدهند؟ آیا از دادههای به دست آمده برای اخراج ساکنین محل از آشیانههای خود استفاده خواهد شد؟ در پاسخ به پرسشهای فوق، مسئولین طرح نه تنها مقاصد آن را با اهالی محل به بحث آزاد گذاشتند که آنها را از همان آغاز در فرآیند نقشهبرداری سهیم کرده و نقشی فعال و توانمندکننده برای آنها در نظر گرفتند. گروههای نقشهبردار تقریباً تماماً از اهالی محل تشکیل میشدند و بدین طریق حسّ مالکیّت طرح در هر یک از آنها تقویت میشد. همانطور که یکی از همین نقشهبرداران کایبریایی میگوید، “وقتی برای اولین بار نقشه را دیدم، احساس غرور کردم. این کار را کس دیگری انجام نداده بود. این کار را خود من انجام داده بودم.”
هنگامی که مرحله اولیه طرح به انجام رسید، مسئولین آن متوجه شدند که نقشه تدوین شده تنها قدم نخست در راه ساختن منبعی است که به کار اهالی محل بیآید؛ و بدین ترتیب بود که مارون و هیگن در ٢٠١٠ و این بار برای ٩ ماه راهی کنیا شدند تا یک طرح جامع تعهّد اجتماعی از طریق روزنامهنگاری شهروندی و دفاع از خواستهای خود را به مرحله اجرا بگذارند. از این مرحله له بعد بود که بنیانگذاران طرح پیشبرد آن را عمدتاً بر عهده اعضای محلی آن گذاردند؛ همانطور که هیگن خود در این رابطه یادآور میگردد، “ما بر این باور بودیم که اگر از مدیریّت روزمره طرح عقب نشسته و آن را بر عهده اعضای محلی آن بسپریم، به همان اندازه بر توانایی و استحکام طرح نیز خواهیم افزود.”
محیط مدنی
واپس ماندگی کایبرا در زیمنه اینترنت همگانی، این منطقه را از بقیه دنیا تا حدود زیادی منزوی کرده است. این شکاف دیجیتال (digital divide) بدین معنا بود که به همان اندازه که دنیا از کایبرا در بیاطلاعی کامل به سر میبرد، کایبرا نیز هیچ نوع آگاهی از بقیه دنیا نداشت. و اگر هم دست بر قضا روزنامهنگاری راهاش به کایبرا میخورد، تنها برای گردآوری مشتی اخبار آشغال (muckraking) در رابطه با خشونت در این منطقه بود و کاری به کار مردم محل و طرز فکر و زندگی آنها نداشت.[19] بنابراین برای دنیای بیرونی درک مشکلات کایبرا و اینکه چگونه میتوان در رفع آنها کمک کرد نیز مشکل بوده است. از این گذشته و تا پیش از راهاندازی طرح نقشه کایبرا، آن دسته از اهالی محل که در کافینتها به شبکه جهانی اینترنت دسترسی داشتهاند از این وسیله، نه به عنوان “ابزاری مشارکتمحور برای ایجاد تغییر” (participatory tool for change)، که تنها برای گپ زدن و جستجوی اطلاعات استفاده میبردهاند.
شاید از این هم مهمتر، فقدان حسّ تکلیف مدنی در میان اهالی کایبرا بوده باشد. اعضای گروه تدارکاتی طرح نقشه کایبرا با این امید پا به میدان گذاشتند که زاغهنشینان منطقه با آغوش باز به پیشواز ابتکاری خواهند رفت که هدفی جز بهبود شرایط زندگی آنها دنبال نمیکرد. بجای آن، اعضای گروه تدارکاتی با “مردمی روبرو شدند که پس از سالها عادت به مداخله سازمانها و نهادهای بیرونی، درگیر یک اقتصاد زیرزمینی به تمام معنی شده و به آن خو گرفته بودند.”[20] پول دادن به اهالی محل از سوی سازمانهای مختلف غیردولتی برای جلب مشارکت آنها در طرحهای جورواجور، به یک رویه جاری برای این گونه نهادها تبدیل شده بود. و به دلیل همین عادت نیز، جلب مشارکت داوطلبانه مردم در طرح نقشه کایبرا برای تدارکدهندگان آن به یک مشکل اصلی تبدیل شده بود. از اینرو، از همان آغاز کار، اعضای گروه به داوطلبان مشارکت توضیح دادند که پولی در کار نخواهد بود و اگر چه همکاران کمتری را به خود جلب کردند ولی آن دسته از اهالی محل که به عنوان نقشهبردار از این طرح استقبال کردند، با اشتیاق و انگیزه بالایی در آن مشارکت ورزیدند.
با به انجام رسیدن این طرح، “به این نتیجه رسیدیم که حالا باید کاری کرد که طرح فوق به تلاشی که برای آن شده است بیارزد و یک دگرگونی ملموس با خود در پی داشته باشد.” بنابراین، دورههای آموزشی در زمینه فنآوری نقشهبرداری، فیلمبرداری و ویراستاری تدارک دیده شد، دورههایی که میرفت تا در ورای طرح نقشهبرداری کایبرا، یک رشته فرصتهای دائم شغلی نیز در زمینههای فوق در این منطقه بوجود بیآورد. همانطور که هیگن در این رابطه میگوید: “هدف ما کاهش شکاف دیجیتال و متصل کردن جوانان کایبرا به جامعه اینترنتی نایروبی بود تا از طریق شبکهسازی بین این دو، فرصتهای شغلی در زمینه تکنولوژی برای آنها نمایان و احتمالاً فراهم شود.” بنابراین، فرصت ایجاد شده برای آموزش دیدن و پرورش مهارتهای فنی لازم در زمینه تکنولوژی، انگیزه لازم را نیز در میان جوانان کایبرا برای پیوستن به طرحی که در تدارک و در دست اجرا داشتیم، فراهم آورد. یکی از کارآموزان رشته روزنامهنگاری در این رابطه میگوید: “شناختی که من در این زمینه کسب کردم از کتاب و از مربّی نیآمد، بلکه نتیجه انگیزه، علاقه و پشتکاری بود که من در رابطه با فرآگیری فنّ فیلمبرداری از خود نشان دادم.”[21]
پیام و مخاطب
تلاش طرح Map Kibera بر این بوده است تا با توانمند ساختن ساکنین این محل در زمینه گردآوری و ثبت، توزیع و دسترسی دادههای اطلاعاتی، این امکان را برای آنها فراهم آورد تا خودشان توسعه منطقه خود را به دست بگیرند. از آنجا که بسیاری از اهالی محل به اینترنت دسترسی ندارند، دستاندرکاران طرح، با چاپ نقشههای کایبرا و توزیع آن در مدارس، کلیساها، درمانگاهها و دیگر مراکز تجمع عمومی، دادههای این طرح را در اختیار مردم منطقه قرار دهند. نسخههای چاپی این نقشه در گردهمآییهای عمومی نیز به مردم ارائه شد تا مشارکتکنندگان بتوانند نظرات خویش را در این باره به گفتگو گذاشته و پیشنهادات خود را بدهند. به موازات این اقدامات، نسخه دیجیتالی مبایل نقشه کایبرا نیز، توسط تارنمای صدای کایبرا که پیشتر از آن سخن به میان رفت، در اختیار علاقمندان قرار گرفته است؛ با استفاده از رسانههای سنتی نیز تارنمای صدای کایبرا موفق شده است تا آگاهیرسانی در این زمینه و دسترسی به نقشه را برای تعداد بیشتری از اهالی محل مهیا سازد. از این طریق، همه اهالی محل به این نقشه و دادههای دسترسی پیدا کردهاند.
با همکاری رسانههای مختلف در سطح ملی و بویژه مشارکتهای سازمانیافته میان نهادهای مختلف، دیری نپایید که نتایج کار طرح فوق به آگاهی بسیاری از مردم رسید. این طرح به موضوع اصلی دو مستند رسانهای در باره کایبرا تبدیل شد. پس آنکه تردیدهای اولیّه در این زمینه برطرف گشت، نه تنها اهالی محل که سازمانهای غیردولتی نیز مفید بودن این طرح را دریافتند، چه آن دسته از ساکنینی که به دنبال اطلاعات مربوط به مراکز درمانی مختلف یا نشانی صندوقهای اخذ رأی بوده و چه آن نهادهایی که میخواستند بدانند از کدام طریق میتوانند به بهترین وجه خدمات خود را در دسترس علاقمندان قرار دهند. یکی از اهالی محل در این رابطه میگوید: “این طرح باعث گردید تا مردم نه تنها از خدمات موجود در کایبرا آگاهی پیدا کنند که راههای بهبود بخشیدن به آنها را نیز دریابند. نقشه کامل و دقیق کایبرا به ما و به مردم کایبرا این امکان را داده است تا به اطلاعات موجود در باره انواع مراکز درمانی، آموزشی، وخدماتی دسترسی داشته و نیز بدانیم که کدام نقطه از شهر از روشنایی کافی برخوردار است و کدام نقطه در خاموشی است.”[22]
فعالیت های فراگستر
این طرح از آغاز با مشارکت سازمانهای مختلفی همراه بوده است. همانطور که هیگن میگوید، “از همان آغاز کار علاقه و اشتیاق زیادی در بین سازمانهای غیردولتی در رابطه با این طرح به چشم میخورد و هر یک از آنها در پی آن بود تا با نمایان ساختن نهاد خود و فعالیّتهای آن روی نقشه کایبرا، نه تنها به آگاهیرسانی جمعی در این زمینه کمک کرده باشد که از فنآوری نقشهبرداری استفاده شده در قالب این طرح در چارچوب حرفهای خود در دیگر نقاط کشور نیز استفاده برده باشد.” در ابتدا، طرح نقشهبرداری از کایبرا با سه سازمانی که پیش از آن نیز در منطقه حضور داشتند، به همکاری و مشارکت میرسد. یکی از این سازمانها موظف شد تا سامانهای را که به مردم امکان میدهد اخبار جمعآوری شده را به تارنمای آن مخابره کنند، بوجود آورد؛ دو سازمان دیگر هم، با استفاده از شبکههای محلی متبوع خویش، دست به کار آموزش جوانان در زمینه نقشهبرداری و فیلمبرداری شدند. و هنگامی که در فوریه سال ٢٠١٠ میلادی، صندوق بینالمللی کودکان سازمان ملل متحد (UNICEF) در رابطه با ارتقای امنیّت دختران کایبرا به مشارکت با طرح نقشه کایبرا روی آورد، طرح فوق از شناسایی جهانی نیز بهرمند گردید.
Map Kibera الگویی شده است برای دیگر ابتکارهای مشابه در سطح جهانی: بازتولید طرح کایبرا در ماتهیر[23]، یکی دیگر از زاغهنشینهای نایروبی در دسامبر ٢٠١٠؛ و، نقشه بحران (crisis map) هائیتی در همان سال و پس از وقوع زمینلرزه در این کشور[24]. در ابتدا، نقشه بحران هائیتی به نقشهبرداری از جادهها و زیرساختهایی که از زلزله جان سالم بدر برده بودند پرداخت؛ پس از آن و با استفاده از مهارتهای به دست آمده در این زمینه، سرگرم آموزش دادن به ساکنین هائیتی برای نقشهبرداری جامع از زیرساختهای ترابری، درمانی، آموزشی و خدماتی شد.
طرح نقشهبرداری کایبرا از اهداف اولیّه بنیانگذاران خود بسیار فراتر رفته و دستآوردهای بیشماری را با خویش به همراه داشته است. این طرح به مقاصد مختلفی جامه عمل پوشانده است: نشانهگذاری و نظارت بر صندوقهای اخذ رأی در جریان انتخابات سراسری در ماه مارس ٢٠١٣ در کشور کنیا؛ آگاهیرسانی در باره نشانی دقیق مراکز مختلف درمانی، آموزشی و خدماتی؛ هشدار به شهروندان در رابطه با فجایع طبیعی؛ ارتقای سطح آگاهی سازمانهای غیردولتی در ارتباط با نیازهای واقعی مردم… بواسطه این طرح، کایبرا نه تنها دیگر نقطهای ناشناخته و ناپیدا بر روی نقشههای جغرافیایی نیست، که توانسته است اجتماعی از جوانان ماهر و پرانگیزه در رابطه با استفاده از فنآوری اطلاعاتی برای ایجاد تغییر در جامعه بوجود آورد. یکی از نقشهبرداران دستاندرکار طرح در رابطه با تأثیر آن بر زندگی شخصی خودش میگوید: “آموزش و فرآیند نقشهبرداری اصلاً مرا دگرگون کرده است… من پیش از این خیلی خجالتی بودم و از سخن گفتن در مجامع عمومی باک داشتم. ولی به لطف این طرح، حالا دیگر ترسم ریخته و با اطمینان و آگاهی در مباحث عمومی شرکت میکنم… فکر میکنم اگر به امید خدا بتوانم به آرزوهایم برسم، همینجا در کایبرا خواهم ماند و بجای اینکه این شهر را ترک کنم به بهتر کردن زندگی در آن مشغول خواهم شد.”[25]
Footnotes
[1] Maron, Mikel. “Kibera’s Census: Population, Politics, Precision.” Map Kibera Blog. 5 Sept. 2010.
[2] “Facts.” The Kibera Law Center.
[3] WPSU. “Geospatial Revolution: Mapping Power to the People.” 2 May 2011.
[4] Hagen, Erica. “Mapping Change: Community Information Empowerment in Kibera.” Innovations: Technology, Governance, Globalization 6.1 (Winter 2011): 69-70.
[5] Mikel Maron
[6] Erica Hagen
[7] Map Kibera. “Plan Management Meeting.” 28 July 2010.
[8] Hagen 70
[9] Geospatial Revolution/ Episode Four, Chapter Four: Mapping Power to the People.
[10] Data Democracy
[11] Cao, Sandy. “Mapping Kibera’s Slums.” Center for Community Mapping.
[12] Commentary for “Mapping Change” by Erica Hagen
[13] Heacock, Rebekah. “Map Kibera.” Technology for Transparency Network. 18 Feb. 2010.
[14] Map Kibera. “Map Kibera Girls Security.” 14 June 2010.
[15] Awino, Regynnah and Map Kibera. “Map Kibera and Regynnah’s Empowerment.” UNICEF. 2011.
[16] Lundine, Jamie. “Meet the Voice of Kibera Editorial Board!” Map Kibera Blog. 18 July 2010.
[17] Raftree, Linda. “Youth mappers: from Kibera to Kinango.” Wait…What? Blog. 30 July 2010.
[18] Parfitt, Ben. “Putting Yourself on the Map.” Geographical Magazine. April 2012.
[19] Ngito, Kepha. “How slum communities came together to help prevent election violence.” Map Kibera Blog. 21 March 2013.
[20] Hagen, Erica. “Livelihoods and the Kibera Economy, Part 1.” Map Kibera Blog. 29 Jan. 2011.
[21] Lundine, Jamie. “Digital mapping and governance: the stories behind the maps.” Map Kibera Blog. 28 Jan. 2012.
[22] Awino and Map Kibera
[23] Map Kibera Goes to Mathare
[24] Hesse, Monica. “Crisis mapping brings online tool to Haitian disaster relief effort.”
[25] Awino and Map Kibera