گرچه در زمان انقلاب آمریکا مدارا با گروههای دینیِ مخالف در کولونیهای آمریکا بیشتر از هر جای دیگر در دنیا بود، این مدارا چندان برآمده از اصل آزادی مذهبی نبود و بیشتر وامدار ضرورتی عملی بود. مهاجران از پسزمینههای بسیار متنوع مذهبی به آمریکای شمالی، که زیر نظر بریتانیا بود، میآمدند و دولتهای مسئول کولونیها معمولا ضعیفتر از آن بودند که مهاجران را مجبور کنند تا به مذهب اکثریت بپیوندند– هر چند که کولونیهای پروتستان در نیوانگلند چنین کاری را با موفقیت نسبی در بیشتر قرن هفدهم انجام داده بودند.
تحمیل یک مذهب معین میتوانست به دفع باشندگان کولونیها بینجامد که قرار بود به رشد و رفاه آبادی خود کمک کنند. مدیران «کمپانی هلندی هند غربی» (Dutch West India Company) که بر هلند نو (که بعدا نیویورک شد) حکومت میکردند در 1663 با این موضوع مقابله کردند و دستور دادند که یهودیان و کواکرها (فرقهای تازهتاسیس از مسیحیان) به این کولونی پذیرفته شوند.
آنها از روی ناچاری میگفتند: «هر چند که ما قلبا علاقهمندیم که این افراد و دیگر اصحاب فرق از اینجا دور باشند، تردید جدی داریم که بتوان به قوت در مقابل آنها ایستاد بدون اینکه جمعیت کاهش یابد یا مهاجرت متوقف گردد.»
برای توماس جفرسون، که فرزند روشنگری بود، آزادی مذهبی و جستجوی حقیقت امری مثبت بود و صرفا یک ضرورت ناخوشایند عملی نبود. با این همه، باید توجه کرد که ظاهرا او تمایل داشت که شهادت همسایهاش که به «بیست خدا یا هیچ خدای واحدی» اعتقاد نداشت در دادگاه ممنوع شود. جلوگیری از شهادت شاهدانی که سوگند آنها به انجیل از نظر مذهبی مشکوک بود تا مدتها بعد هم در شماری از ایالتها رعایت میشد.
«نکاتی در مورد ایالت ویرجینیا (دین)» را با ترجمه آموزشکده توانا به فارسی، به رایگان دانلود کنید و بخوانید!