وائل عباس به عنوان یک وبلاگنویس، از اینترنت برای آگاهیرسانی در مورد نقض حقوق بشر و قساوت پلیس در مصر استفاده میکند. او به خاطر عرضه فیلمهای مستند مربوط به شکنجه در ایستگاههای پلیس، شهرت یافته است. عرضه یکی از این ویدیوها به محاکمه بیسابقه و محکومیت و احکام زندان برای متهمان منجر شد.
بینش و انگیزه
حسنی مبارک از هنگامی که در سال ۱۹۸۱، در مصر قدرت را به دست گرفت، کنترل سختی بر این کشور اعمال کرد. بنا به گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر، با گذشت زمان، مبارک به «نماد یک حاکم اقتدارگرای عرب تبدیل شده و بر نظامی حکومت میکند که مخالفان در آن محدود و زندانی میشوند و شکنجه در آن شایع است.»1 در این شرایط، اینترنت یکی از معدود وسایلی بود که مصریان برای بیان نظرات خویش در اختیار داشتند.
نارضایتی از رژیم مبارک در اواخر سال ۲۰۰۴، به اوج خود رسید؛ حکومت برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آماده میشد اما همه میدانستند که مبارک دوره ریاست جمهوری دیگری را نیز از آن خویش خواهد کرد. جنبشهای مدنی ریشهدار مثل کفایه یا جنبش مصر برای تغییر شکل گرفت و اعتراضات خویش علیه مبارک را آغاز کردند. رسانههای مصر جرات پوشش خبری این رخدادها را نداشتند و به این دلیل، مردم تا حد زیادی از این بسیج رو به رشد مدنی، بیاطلاع نگاه داشته شدند.
بنا به گفته وائل عباس، «این زمانی بود که ما وبلاگنویسها تصمیم گرفتیم امور را به دست خودمان بگیریم. ما به حق مردم برای دانستن، باور داشتیم.»2 او با نارضایتی از وضعیت انفعالی مطبوعات در گزارش مسائل سیاسی و اجتماعی مورد توجه در مصر، وبلاگی به نام بیداری مصر پایهگذاری کرد و آن را با عکسها و ویدیوهای خود از اعتراضها انباشت. او برخلاف اکثر وبلاگنویسان مصر، تفاسیر خود را به توضیح کوتاهی در مورد عکسها محدود کرد چون بر این باور بود که «میتوان کتابی پر از دروغ نوشت اما یک عکس، کل داستان را با صداقت بیان میکند.»3
قصد عباس اطلاعرسانی به مصریان بود، بدون تلاش برای هدایت آنان به یک جهتگیری ایدئولوژیک خاص. او با رد جنبشهای سیاسی موجود در کشور و تلاش آنان برای دستکاری مصریان، بر این باور بود که «شهروند به آگاهی نیاز دارد؛ او نیاز دارد که همه چیز را در مورد همگان بداند، چون در نهایت او کسی است که باید در مورد خوبی و بدی افراد تصمیم بگیرد.»4
اهداف و مقاصد
عباس در دوران وبلاگنویسی، اهداف خود را فراموش نکرد: «ماموریت من ارتباطگیری با مردم [و] تحرکبخشی به آنهاست. هدف، آشنا کردن مردم با حقوق خود است. من میخواهم مصریان تحصیلنکرده بدانند که زدن [پس گردنی، کاری که پلیس با مظنونان میکند] پذیرفته نیست. اگر بتوانم این کار را انجام دهم، همین کافی است.»5
عباس در وبلاگ خود به سرکوب اعتراضات سیاسی توسط حکومت، آزار جنسی در قاهره، تقلب در انتخابات، شکنجه و حمله به مخالفان سیاسی و حوادث وحشتناک ناشی از قساوت پلیس پرداخت. او میگوید: با این کارها «آنچه را که دنبال میکنم تغییر کشور به سمت و سوی دموکراسی و به رسمیت شناختن حقوق اساسی شهروندان است. بدین ترتیب تمرکز من بر آگاهی دادن به مردم در مورد آنچه میگذرد و کمک به آنها برای درک حقوق خود است.»6
عباس به دنبال یک مصر دموکراتیک است که در آن، آزادیها و حقوق مدنی مورد احترام هستند. او میگوید: «من یک مصری معمولی هستم که میخواهد کشورش بهتر باشد. من میخواهم تحول قدرت، دموکراسی، آزادی و آزادی بیان و عقاید را ببینم.»7 در آن زمان، او به عنوان یکی از مخالفان اخوانالمسلمین، امکان به قدرت رسیدن آنها در یک مصر دموکراتیک را به رسمیت میشناخت. به نظر وی: «به همین دلیل است که به کار در این سطوح باور دارم، یعنی دفاع از دموکراسی در حالی که به مردم برای انتخاب درست در شرایط دموکراتیک واقعی، آگاهی داده شود. به همین دلیل وبلاگم را بیداری مصر نام گذاشتم.»8
رهبری
عباس به یکی از رهبران فضای وبلاگنویسی در مصر تبدیل شده اما همیشه به دنبال اینگونه خواستههای مدنی نبوده است. او در حالی که دوره کارشناسی خود را در دانشگاه عین شمس در رشته زبان انگلیسی در اوایل دهه ۱۹۹۰، به پایان میبرد، هرگز از لحاظ سیاسی در دانشگاه فعال نبود. پس از تولد اینترنت بود که عباس کار خود را به عنوان یک فعال مدنی آغاز کرد. او با نوشتن برای یک وبلاگ گروهی با عنوان «صدای مردم» آغاز کرد. نویسندگان این وبلاگ، از اینترنت برای بحث در مورد مسائل سیاسی، مذهبی و اجتماعی مصر استفاده کردند. او در سال ۲۰۰۴، وبلاگ «بیداری مصر» را با این سر خط راه انداخت: «با خواست دارنده این وبلاگ که برای کسی کار نمیکند.»9
عباس در کار وبلاگنویسی، برای حفظ اعتبار خویش، به سختی کار کرده است. او به همین ترتیب بر استقلال خویش تاکید میکند با این توضیح که «من به هیچ حزب یا ایدئولوژی تعلق ندارم. … من برخی از ایدههای مارکسیستی را خوب میدانم، برخی ایدههای اسلامی نیز خوب هستند، برخی ایدههای لیبرال نیز به نظر من مقبول هستند.»10 عباس تا حد زیادی بر شواهد مستند و خام تکیه دارد و به دیگران توصیه میکند که «همیشه تلاش کنید آنچه را که میگویید با عکس و ویدیو … چندرسانهای مستند سازید. این به شما مشروعیت بیشتری میبخشد.»11
فراتر از آن، بخش عمده اعتبار او، ناشی از استحکام و تعهد روزنامهنگارانۀ وی به شفافیت است؛ به عنوان مثال هنگامی که او به ارتکاب جرم متهم شد، در مقابل، نسخهای از عدم سوءپیشینه خود را در وبلاگش گذاشت تا همه ببینند.12
عباس هرگونه تلاش، جهت ارائه راه حل برای مشکلات روزمرهای را که وی در پی افزایش آگاهی در مورد آنهاست، رد میکند. عباس با توضیح رهیافت خویش، به تحسین چارلز دیکنز میپردازد، چون او به افزایش آگاهی در مورد مشکلات اجتماعی در بریتانیا پرداخت و هیچگاه راه حلی ارائه نکرد، گرچه نوشتههای وی زمینه را برای اصلاح جامعه فراهم کرد.13 عباس میگوید: «من پاسخی ندارم. فقط میتوانم به مشکل اشاره کنم… تا مردم آنها را حل کنند.»14
فضای مدنی
رژیم مصر فضای محدودی برای فعالیت فعالان سیاسی و اجتماعی و مخالفان، باز گذاشته بود که این امر به وبلاگنویسان کشور، امکان ایفای نقش پیشتاز در فضای وبلاگنویسی سیاسی در دنیای عرب را میداد. اما در سال ۲۰۰۹، مصر توسط کمیته حمایت از روزنامهنگاران، به عنوان یکی از ده کشور بالای فهرست کشورهایی معرفی شد که «برای وبلاگنویسان، خطرناکترین فضای کار هستند.»15 مقامات مسئول، بسیاری از وبلاگها را مسدود نمیکردند اما به ارعاب، آزار و بازداشت گسترده وبلاگنویسها میپرداختند. به خاطر این فضای سرکوب (نگاه کنید به گزارش خانه آزادی در مورد آزادی اینترنت در مصر)، عباس میگوید: «خود را همیشه در شرایط تهدید احساس میکنم.»16
بنا به گفته عباس، وبلاگ او مرتبا هک شده و یک بار چنان با شدت مورد حمله قرار گرفت که تا سه روز دسترسی به آن ممکن نبود.17 اما رژیم مصر، پایگاههای اینترنتی را کاملا مسدود نمیکرد؛ به جای آن، بنا به گفته وی «آنها راههای دیگری برای حمله به وبلاگها دارند، [مثل] گزارش آنها به میزبانان سایتها با گفتن اینکه، آنها مطالب نامناسب بسیاری دارند. آنها این کار را با حساب یوتیوب، فیسبوک و پیام الکترونیکی من کردند- آنها چندین بار پیام الکترونیکی من را مسدود کردهاند.»18
تجربه عباس با سرکوب حکومتی در سال ۲۰۰۶، در طی موجی از بازداشتهای فعالان اینترنتی مصر آغاز شد؛ عباس را احضار و مدارک دیجیتال وی را جمعآوری کردند. او به اسکندریه گریخت و هفته بعد، وقتی که وکیلش به او گفت اوضاع آرام است، بازگشت.19 وقتی توجه جهانی به او از طریق وبلاگنویسیاش جلب شد، مقامات دولتی مصر نیز به او حساس شدند. رژیم با پخش شایعات دروغ توسط متحدان حکومت، که به نحوی محاسبه شده به مخدوش کردن اعتبار وی در میان مردم مصر مشغول بودند، به ترور شخصیت وی پرداخت. یکی از مقامات بالای دولت در یکی از شبکههای ماهوارهای گفت که عباس دارای سوءسابقه کیفری است؛ یکی از روزنامههای هوادار دولت، او را به نشر دروغ و «تخیلات بیمارگونه» متهم کرد؛ و شایعات اینترنتی مبنی بر تغییر مذهب وی به مسیحیت یا همجنسگرایی منتشر شد.20
نیروهای امنیتی، برای تلفن وی شنود گذاشتند و به طور فزایندهای تماسهای تلفنی آزاردهنده با وی برقرار کرده و او را به تلهگذاری تهدید میکردند، با افزودن اینکه «قانون را فراموش کن. قانون خود ماییم. روزی که به دست ما بیفتی، برای نجات فریاد خواهی کرد و خواهی گریست.»21
دستگاه امنیتی دولت، عباس را مکررا مورد آزار قرار داده است؛ در سال ۲۰۰۹، او دو بار در فرودگاه قاهره بازداشت شد و در رخداد دوم، ده ساعت توسط ماموران نگاه داشته شد و کامپیوتر وی به طور غیر قانونی ضبط شد.22 در آوریل همان سال، یک افسر پلیس و برادرش به زور وارد خانه عباس شدند، به او و مادرش حمله کردند و یکی از دندانهایش را شکستند.23 عباس رسما شکایت کرد اما این امر به دلیل «غیر کافی بودن شواهد» مورد تحقیق واقع نشد، در حالی که اسناد پزشکی و تصاویر مربوط به جراحات عباس وجود داشت.24
بعد از آن در دسامبر، زمانی که عباس خارج از کشور بود، پلیس لباس شخصی، بدون ارائه حکم بازرسی یا کارت هویت، وارد منزل وی شد.25
با افزایش آزار عباس توسط وزارت داخله، این وزارتخانه به تنظیم پرونده اتهامات علیه وی پرداخت. او در نوامبر ۲۰۰۹، به شش ماه زندان و پانصد پوند جریمه به خاطر «تخریب و سوءاستفاده از کابل اینترنتی» محکوم شد.26 در فوریه ۲۰۱۰، دادگاه تجدید نظر، اتهامات وی را رد کرد اما ماه بعد، او همان حکم را دریافت کرد، این بار برای «فراهم کردن خدمات ارتباطی برای مردم، بدون مجوز.»27
عباس، علیرغم آزار همیشگی، در تعهد خویش به افزایش آگاهی مصریان از نقض حقوق بشر، استوار ماند. عباس از وبلاگنویسی به نحو ناشناس برای حفاظت از خود، سر باز زد؛ او از نام خود برای «تشویق مردم به پیوستن به جمع وبلاگنویسان» استفاده میکند. «من میخواهم آنها بدانند ما کی هستیم و اینجا هستیم … در مصر و ما نمیترسیم.»28
پیام و مخاطب
پس از راهاندازی وبلاگ شخصی، عباس میخواست با جوانان مصر ارتباط برقرار کرده و این پیام را به آنها انتقال دهد که نقض حقوق بشر مصریان، پذیرفته نیست. عباس، مخاطبان اصلی خود را «جوانانی میداند که نمیتوانند یک زندگی شرافتمندانه در مصر داشته باشند.»29 او میخواست جوانان مصری با تحصیلات نه چندان زیاد و علاقه اندک به سیاست را جذب کند و از این جهت، نوشتن به زبان عربی روزمره را در مقابل زبان رسمی که در مدارس تدریس میشود، برگزید. این امر، وبلاگ وی را برای مصریان بدون تحصیلات بالا، قابل دسترس ساخت.
همانطور که عباس میگوید: «من سعی میکنم بر حسب دانش آنها با ایشان سخن بگویم … و به آنها بگویم که اولا ما آنها را درک میکنیم و دوم آنکه ما به مکالمه با شما علاقهمند هستیم. نگذارید آنها احساس ترس پیدا کنند، نگذارید فکر کنند که شما نخبهگرا هستید.»30 عباس به خاطر سبک غیر رسمی و اغلب عرفی نوشتههایش، شناخته شده است و معتقد است این سبک «حقیقتا همان چیزی است که مردم را به تعامل، درک و جذب آنچه من میگویم، تحریک میکند.»31
اولین موفقیت عمده وبلاگنویسی عباس در ۲۵ مه ۲۰۰۵ رخ داد، روز همهپرسی در مورد قانون اساسی مصر. آن روز صبح، پلیس لباس شخصی و اوباش مزدور، معترضان آرام و یک روزنامهنگار را کتک زدند و به آنها حملات جنسی کردند.32
عباس توانست از این رخدادها عکس بگیرد و حتی با یکی از اوباش مصاحبه کند. این فرد، چگونگی پرداخت پول توسط نیروهای امنیتی به آنها و آوردن آنها با اتوبوس از محلات فقیر، همراه با دیگران جهت بر هم زدن اعتراضات را توصیف کرد.33
عباس پس از توصیف همه چیز در وبلاگ، یک و نیم میلیون دیدار از پایگاه خود، در دو روز دریافت کرد؛ این داستان به رسانههای خبری سنتی گسترش یافت و روزنامههای محلی چندین ماه در مورد این رسوایی، مطالبی منتشر کردند.34
عباس در اواخر ۲۰۰۶، دو داستان منتشر کرد که به سرعت به دو رسوایی بزرگ سال، مبدل شدند. اولین واقعه در اواخر اکتبر، در روز عید فطر یا پایان ماه رمضان رخ داد. دستهای از اوباش، پس از پی بردن به فروش بلیطهای یک فیلم در سالنی در مرکز قاهره، به گیشه آن حمله کردند؛ آنها زنان را در آن محدوده محاصره کرده، روی بدنهای آنها افتاده، لباسهایشان را پاره کردند و کسانی را که تلاش داشتند بگریزند تعقیب کردند.35 در این حال، افراد پلیس ایستاده بودند و تماشا میکردند و حتی جهت مداخله، تلاشی صورت ندادند. وقتی برخی از ناظران از آنها خواستند که کاری انجام دهند، پلیس پاسخ داد، «میخواهید چه کنیم؟ روز عید است. عید شما هم مبارک.»36
عباس در آن زمان، در همان محل بود و عکسهایی از اوباش و پلیس نظارهگر گرفت؛ سپس عکسها را در وبلاگش گذاشت و گزارش شاهدان از آنچه گذشته بود را بیان کرد. وبلاگنویسان دیگری نیز مطالبی در مورد «جنون جنسی» رخداده منتشر کردند. در همین حال، رسانههای سنتی موضوع را نادیده گرفتند و ایستگاههای پلیس از قبول گزارش از زنانی که مورد حمله واقع شده بودند، خود داری کردند.
اما سه روز بعد، یک وبلاگنویس در برنامه ساعت ۱۰ شب، در شبکه خصوصی «رویا»، ماجرای حملات جنسی را برای میزبان تعریف کرد و موضوع را به اطلاع عموم رساند. شب بعد، همین برنامه، گزارشی ویژه در مورد این رخداد شامل مصاحبه با یکی از وبلاگنویسان شاهد عینی و عکسهای عباس پخش کرد.
پس از آن، انکار ماجرا ممکن نبود و ماجرا در سراسر مصر و خاورمیانه و بعدا در جهان پخش شد. مصریان آنچه را که رخ داده بود و علت آن را به بحث گذاشتند، منتقدان حکومت، به غفلت پلیس حمله کردند و زنان، تظاهراتی علیه آزار جنسی برگزار کردند. روزنامه مستقل المصریالیوم، در پرداختن به ماجرا نقش پیشگام را بر عهده گرفت و مطبوعات دولتی را مجبور کرد این داستان را پوشش دهند، گرچه همراه با انکارهایی از سوی وزارت داخله. به خاطر تلاش عباس و وبلاگنویسان دیگر، یک گفتگوی ملی در مورد آزار جنسی یعنی موضوعی که همواره در جامعه مصر تابو بوده، به راه افتاد.
جدا از پوشش حملات جنسی عید فطر، عباس برای آثارش در مورد قساوت پلیس و ویدیوهایی که پلیس را در حال کتک زدن و شکنجه مظنونان نشان میدهد، شناخته شده است. بدنامترین این ویدیوها، ویدیویی بود که او در نوامبر ۲۰۰۶، بر روی پایگاه اینترنتی خود گذاشت و جامعه مصر را تکان داد.
عماد الکبیر، یک راننده مینیبوس ۲۱ ساله در ژانویه ۲۰۰۶، در یک ایستگاه پلیس در شهر الجیزه، به اتهام تلاش برای کمک به نجات یکی از بستگان خود از ضرب و شتم پلیسهای لباس شخصی، بازداشت شده بود.37 افراد پلیس در ایستگاه مزبور به شدت وی را شکنجه کرده و به او حملات جنسی کردند، در حالی که این حملات را با تلفن همراه خود ضبط ویدیویی میکردند. پس از آزادی الکبیر از زندان، او دریافت که این ویدیو در میان همکاران رانندهاش توزیع شده است، با این هدف که او را بیش از این تحقیر کرده و رانندگان دیگر را برای پرداخت «جریمه» به پلیس مرعوب سازند. پلیس به طور معمول تحت عنوان جریمه، از رانندگان باجگیری میکرده است.38
عباس پس از دریافت ویدیو از وبلاگنویس مصری به نام محمد خالد، آن را در پایگاه بیداری مصر گذاشت. او ماهها داستان مربوطه را در حالی که در رسانههای مستقل دنبال میشد، پی گرفت؛ پس از دستگیری دو تن از ماموران پلیس، او این عمل را به عنوان «موفقیتی بزرگ برای وبلاگنویسها و مطبوعات عامهپسند» ستایش کرد اما تاکید کرد که «این فقط آغاز ماجراست و بازداشتشدگان، فقط کسانی هستند که کار آنها رو شده است؛ شکنجه [مخالفان] سیاسی و مجرمان ادامه دارد.»39 او محکوم شدن این افراد به سه سال زندان را با «شعف بسیار» خوشآمد گفت و گفته است که این تجربه، نمایانگر رهیافت وی به وبلاگنویسی است.40
عباس میگوید به دلیل آگاهیرسانی در مورد قضیه الکبیر، شکنجه پلیس که پیش از این با بیتفاوتی مورد پذیرش عموم قرار میگرفت، کمتر مقبول واقع شد «چون مردم در مورد آن صحبت میکنند… مشکل کاملا حل نشده اما مردم آگاه شدند… آنان به افشای این نوع شکنجه بیشتر خو کردهاند.»41
نصر امین، وکیل الکبیر میگوید: «هزاران شکایت شکنجه در برابر بازپرسان قرار گرفته است … اما به هیچ جا نرسیدند. وبلاگنویسان شرایط را تغییر دادند.»42
عباس در ابتدا بر ارتباطگیری با جوانان متمرکز بود، اما با گذشت زمان مخاطب بیشتری را جذب کرد. عباس با افتخار در این مورد میگوید: «من پی بردم که مردم در همه سنین به وبلاگ من سر میزنند و با آن تعامل دارند.»43 امروز بیداری مصر، ماهانه بیش از یک میلیون خواننده دارد، که ۶۲ درصد آنها مصری هستند.44
عباس همراه با وبلاگش از پایگاههای اینترنتی اجتماعی مثل یوتیوب، توییتر و فیسبوک برای ایجاد ارتباط با حامیانش استفاده میکند. پس از مورد حمله واقع شدن وی و مادرش در سال ۲۰۰۹، او از تلفن همراه، برای به روز کردن توییترش در مورد وضعیت خود در جاهای مختلف استفاده کرد، حتی از ایستگاه پلیسی که وی برای گزارش جنایت به آنجا رفته بود. هواداران وی، این اخبار را به وبلاگها و سپس به رسانههای سنتی محلی و بینالمللی نشر دادند تا حمله دولت به عباس در این اخبار به اطلاع عموم برسد.45
فعالیتهای فراگستر
عباس از طریق وبلاگنویسی به پیروزیهایی دست یافته که در آغاز کار، حتی نمیتوانست آنها را تصور کند؛ او جایزه هلمن همت ۲۰۰۸، را از دیدهبان حقوق بشر دریافت کرد؛ سیانان وی را فرد سال ۲۰۰۷ در خاورمیانه اعلام کرد؛ او اولین وبلاگنویسی است که جایزه شوالیه بینالمللی را از سوی کمیته بینالمللی روزنامهنگاران در سال ۲۰۰۷، دریافت کرد.
عباس با نفوذترین وبلاگنویس سیاسی مصر شناخته میشود و به همین دلیل تاثیر زیادی بر پوشش اخبار داخل کشور در برابر آنچه بسیاری تصور میکنند، دارد.46 درست است که فقط درصد اندکی از مصریان به اینترنت دسترسی دارند اما تاثیر عباس فقط به آنها که وبلاگش را میخوانند محدود نمیشود. نوشتههای وی تاثیرات با واسطه نیز دارند و تلویزیونهای ماهوارهای و مطبوعات از مطالبی که وی گزارش میدهد، تاثیر میپذیرند.
عباس بدون توجه به دشواریهایی که داشته، هیچ افسوسی برای ورود به عرصه وبلاگنویسی نمیخورد: «حداقل مردم به من احترام میگذارند و میدانند من کار خوبی انجام میدهم… که ممکن است در نهایت به تحول منجر شود.»47
Learn More
News & Analysis
Abbas, Wael. “Big Brothers.” Slate 14 May 2007.
Abbas, Wael. “Help Our Fight For Real Democracy.” The Washington Post 27 May 2007.
Abbas, Wael. “Home Page.” Egyptian Awareness blog (Arabic).
Abbas, Wael. Twitter account (mostly in Arabic).
Abbas, Wael. YouTube account (mostly in Arabic).
Arya, Sarika and Meredith Morrison. “(Actually) In Conversation with: Wael Abbas.” The Yale Journal of Human Rights blog, 23 July 2009.
El-Jesri, Manal. “Free For All.” Egypt Today 28:2 (Feb. 2007).
El-Katatney, Ethar. “Wael Abbas Interview.” Egypt Today 29:7 (July 2008).
Isherwood, Tom. “A new direction or more of the same?” Arab Media & Society 6 (Fall 2008).
Petrou, Michael. “The Interview: Wael Abbas.” MacLeans 13 Oct. 2009.
Multimedia
“Egyptian Blogger Wael Abbas.” BBC HardTalk. 13 Jan. 2010.
“Listening Post: Egyptian Blogosphere – Wael Abbas.” Al Jazeera English. 9 Oct. 2009.
“Report on User-Generated Content in the Middle East.” CNN. 3 Nov. 2007.
Footnotes
[1] Malinowski, Tom. “The Mubarak Test.” Human Rights Watch, 13 May 2009.
[2] Abbas, Wael. “Help Our Fight For Real Democracy.” The Washington Post 27 May 2007.
[3] Ibid.
[4] El-Katatney, Ethar. “Wael Abbas Interview.” Egypt Today 29:7 (July 2008).
[5] El-Jesri, Manal. “Free For All.” Egypt Today 28:2 (Feb. 2007).
[6] Abbas, Wael. “Acceptance speech at ICFJ award dinner.” YouTube, 19 Dec. 2007.
[7] El-Jesri.
[8] Abbas. “Help Our Fight For Real Democracy.”
[9] El-Katetney.
[10] El-Jesri.
[11] Arya, Sarika and Meredith Morrison. “(Actually) In Conversation with: Wael Abbas.” The Yale Journal of Human Rights blog, 23 July 2009.
[12] El-Katatney.
[13] Arya and Morrison.
[14] Ibid.
[15] Committee to Protect Journalists. “10 Worst Countries to be a Blogger.” 30 April 2009.
[16] “NOW Transcript – Show 314.” PBS. 6 April 2007.
[17] El-Katatney.
[18] Arya and Morrison.
[19] Shadid, Anthony. “Egypt shuts door on dissent as U.S. officials back away.” The Washington Post 19 March 2007.
[20] Abbas, Wael. “Big Brothers.” Slate 14 May 2007.
IRIN. “Egypt: Sexual harassment laws weak, say activists.” Reuters AlertNet 9 Nov. 2006.
[21] Sherif, Ahmad. “Egyptian police intimidation of Wael Abbas (video).” Ahmad Sherif Project blog, 2 July 2007.
[22] Abdel Dayem, Mohamed. “Middle East Bloggers: The Street Leads Online.” Committee to Protect Journalists, 14 Oct. 2009.
[23] Atef, Noha. “Egypt: A Blogger Attacked in His House.” Global Voices Advocacy, 9 April 2009.
[24] Atef, Noha. “Egypt: Blogger Wael Abbas Sentenced to Jail. Another Still in Prison Despite Judicial Release Order.” Global Voices Advocacy, 23 Jan. 2010.
[25] Amer, Pakinam. “Police raid home of prominent blogger.” Al Masry Al Youm English 13 Dec. 2009.
[26] “Protests over case against Egyptian blogger Wael Abbas.” BBC News 12 March 2010.
[27] Ibid.
[28] “Listening Post: Egyptian Blogosphere – Wael Abbas.” Al Jazeera English. 9 Oct. 2009.
[29] Al Tamimi, Jumana. “Egyptian blogger first to win award.” Gulfnews 30 Aug. 2007.
[30] Arya and Morrison.
[31] Ibid.
[32] McGrath, Cam. “Rights-Egypt: Bloggers Name and Shame Torturers.” Inter-Press Service 21 Dec. 2009.
[33] Abbas. “Help Our Fight For Real Democracy.”
[34] Ibid.
[35] Abdelhadi, Magdi. “Cairo street crowds target women.” BBC News 1 Nov. 2006.
[36] “The Eid sexual harassment incident.” Rantings of a Sandmonkey blog, 30 Oct. 2006.
[37] El-Hamalawy, Hossam. “Victim of police rape video identified.” Arabist blog, 9 Dec. 2006.
[38] Nkrumah, Gamal. “El-Kebir vindicated.” Al-Ahram Weekly 870 (8-14 Nov. 2007).
[39] Abbas, Wael. “El Qabd Ala Dubbat El Taazib.” El Wa’i El Masry, 25 Nov. 2006.
[40] Abbas, Wael. “Ya Reitni Kunt Maahom Fi Natq El Hokm Ala Islam Nabih.” El Wa’i El Masry, 7 Nov. 2007.
[41] Arya and Morrison.
[42] Witness. “Egyptian Internet Torture Video Shakes Police Sense of Impunity.” The Hub, 7 Nov. 2007.
[43] Al Tamimi.
[44] El-Katatney.
[45] PeaceWork. “Egyptian Activist Twitters to Freedom: Wael Abbas Used Cell Phone from Custody to Mobilize Support.” PeaceWork Magazine 395 (May 2009).
[46] Isherwood, Tom. “A new direction or more of the same?” Arab Media & Society 6 (Fall 2008).
[47] “Egyptian Blogger Wael Abbas.” BBC HardTalk. 13 Jan. 2010.