زندخت شیرازی از جمله زنان شاعر پيشرو ايران و مبلغ آزادي و مدافع حقوق زنان بود. فخرالملوک متخلص به «زنددخت» (زندخت) در ۱۲۸۸ خورشیدی در خانوادهای مرفه و مشهور در شیراز به دنیا آمد. پدرش تحصیلکرده و از بازماندگان زند بود و مادرش با آنکه تحصیلات کمی داشت؛ اما به دخترش در فعالیتهایش کمک میکرد. زندخت ابتدا در خانه آموزش دید، دوره ابتدایی را در مدرسه تربیت شیراز سپری کرد و بعد از آن دوباره در منزل، تحصیلاتش را دنبال کرد. در ۱۰ سالگی به ازدواج اجباری تن داد که منجر به طلاق شد.
زمانی که ۱۸ ساله بود، «مجمع انقلابی نسوان» را بنیان نهاد. از این جمعیت جز مرامنامهای که در آن «کوشش در ترقی نسوان و طرفداری از حقوق نسویت» جز اهداف جمعیت تعیین شده بود اطلاع دیگری در دست نیست.
نشریه «دختران ایران» را در سال ۱۳۰۹ با هدف آگاهیدادن به زنان در شیراز منتشر کرد
او سپس نشریهای به نام «دختران ایران» را در سال ۱۳۰۹ با هدف آگاهیدادن به زنان در شیراز منتشر کرد. در این نشریه اخباری از فعالیتهای زنان در سایر کشورهای دنیا، مطالب ادبی و سرمقالههایی از زندخت چاپ میشد. او در مقالاتش زنان را تشویق میکرد خواستهها و حقوق خود را بیان و پیگیری کنند. این نشریه پس از ۷ ماه توقیف شد و حملات زیادی متوجه او شد. سیروس رومی در کتابش شرحی تاریخی و مستند از آن ارائه کرده است. او در فصل نخست کتابش مینویسد: «زنددخت شیرازی در اواخر سال ۱۳۰۹ خورشیدی پس از تلاشی سه ساله موفق میشود مجوز انتشار نخستین نشریه مخصوص زنان به نام دختران ایران را از وزارت معارف آن سالها بگیرد. آنگونه که در عنوان این نشریه آمده است، دختران ایران مجلهای است علمی، ادبی، اجتماعی و اخلاقی، در ۴۰ صفحه ۲۰ در ۱۳ سانتیمتر و با قیمت «داخله ۳ تومان، خارجه ۴ تومان». هرچند روزنامه دختران ایران در نیمههای زمامداری و سلطنت رضاشاه منتشر شد، اما با توجه به کُند بودن حرکتهای اجتماعی و حتی با وجود دگرگونیهای متعدد، هنوز جامعه در فرهنگی نشأت گرفته از دوره قاجار نفس میکشید. بهویژه که زنددخت زاده اواخر دوره قاجار بود.»
او مدتی هم در وزارت فرهنگ استخدام شد
زندخت به دلیل نامناسببودن شرایط مجبور شد از شیراز به تهران برود. بدون داشتن امکانات مادی کافی در میدان فردوسی اتاقی اجاره کرد و انتشار نشریه دختران ایران را از سر گرفت. او مدتی هم در وزارت فرهنگ استخدام شد و علاوه بر تدریس در مدرسه عصمتیه شیراز، اشعار و نوشتههایش را در نشریاتی مانند حبلالمتین، ایران لیگ بمبئی، چهرهنمای مصر و در نشریات محلی فارس منتشر میکرد.
مهمترين مضمون اشعار زندخت را ميهندوستي و دفاع از حقوق زنان تشكيل ميدهد. بارها زن و زنان در شعر وي مخاطب قرار ميگيرند يا مورد بحث شعر وی هستند. متاسفانه تعداد ابيات بازمانده از او كم است. انتقادات شدیدی که علیه او میشد منجر به ناامیدی طولانی مدت او شد. از سال ۱۳۱۶ او در کنار مسائل جسمی و مالی، به حواسپرتی شدید و افسردگی دچار شد که در نهایت منجر به مرگ او شد. زندخت شیرازی در سال ۱۳۳۱ در ۴۳ سالگی درگذشت.
مهمترين مضمون اشعار زندخت را ميهندوستي و دفاع از حقوق زنان تشكيل ميدهد
شعری از او را بخوانید:
زن در این ملک بدینگونه پریشـان تا چند؟
دست و پا بسته و لب بسته به زندان تا چند
هـمه دور از هنر و علـم و کمالیم به ملک
بـا چنیـن حـال نـداریـم دبسـتـان تا چند
زن مـگـــــر نیسـت مـیـان بشـریت انسـان
راسـتـی زنـدگی اوسـت چـو حیـوان تا چند
در هـمه ملک جـهان جـملـه زنان بـاهـنرند
ایـن لیـاقـت نـبـود در زن ایـران تا چند
شـرف و عـزت هـر کس بـود از علـم و کمـال
تـاج عــزت نـبـود بـر سـر نسـوان تا چند
روح بـیـمـار بـود در تـن مـردم تـا کـی؟
انـدرایـن ملـک خدا را تـن بیجان تا چند
زن کـه بـاشـد گـل ارزنـدهٔ بسـتـان وجـود
در بـر هـموطنان خـوار بدیـنسـان تا چند
هر کسی بـرد برون گوهـر علـم از این بحـر
مـا زنانیـم چنیـن غـرقـه ز توفان تا چند
دیگـران گـوی هنـر بـرده ز میـدان تا کی؟
ما بمانیـم در ایـن کلبـه احـزان تا چند؟
بهـرهمنـد آنکـه بـود از زر و زور و منصب
نـظـری هیـچ نـدارد بـه فـقـیـران تا چند