این روزها زمزمههایی از چراغسبزدادن مقامات به ظاهر میانهرو جمهوری اسلامی برای بازگشت نصرالله معین به گوش میرسد؛ خواننده پاپ که همزمان با انقلاب ۵۷، ایران را ترک کرد و تا کنون ساکن آمریکا ست؛ در عین حال کسی هم حاضر نیست ضمانتی بدهد که نهادها یا مسئولان بهاصطلاح امنیتی یا قضائی جمهوری اسلامی، این دعوتشدگان را پس از ورود به ایران به حال خودشان بگذارند و خطری تهدیدشان نکند.
جمهوری اسلامی بارها ثابت کرده است که به قول و قرارش وفادار نیست و نمیشود به او اعتماد کرد.
محسن برهانی، وکیل پایه یک دادگستری، در واکنش به این اخبار گفته است که امکان دارد جمهوری اسلامی معین را در بدو ورود به ایران بازداشت کند و نه تنها از فعالیتهای هنری منع کند، بلکه تا ٢٨سال هم به زندان هم محکوم کند.
مشابه کاری که با حبیب، خواننده فقید، کرد و عملا با ندادن مجوز کار، او را به کنج عزلت کشاند. یا همینطور سرنوشت محمد خردادیان، که از خاطرات فراموش نمیشود.
درِ باغِ سبز نشاندادنِ وسوسهانگیز جمهوری اسلامی در حالی است که طبق آمار رسمی، چندین شهروند ایرانیِ دوتابعیتی در زندانهای جمهوری اسلامی بسر میبرند و البته دولتهای اروپایی و آمریکا، آمار زندانیان دوتابعیتی را بسیار بیشتر از موارد خبریشده و اعلامشده میدانند.
- ناهید تقوی، معمار ٦٩ ساله ایرانی ساکن آلمان، سال ١٣٩٩ هنگام سفر به ایران بازداشت شد و تا کنون علیرغم مشکلات جسمی در زندان اوین به سر میبرد. هر بار هم که برای مرخصی درمانی با پابند به خارج از زندان میآید، با فشار مقامات زندان دوباره به زندان احضار میشود. سازمان عفو بینالملل بارها با صدور بیانیه، شرایط نگهداری تقوی را غیر انسانی توصیف کرده است.
- احمدرضا جلالی، پزشک ۵٢ساله ایرانی و تبعه سوئد که سال ١٣٩۵ به دعوت دانشگاهای تهران و شیراز به ایران آمد، به جرم «جاسوسی برای اسرائیل و ارتباط با دول متخاصم» بازداشت و به اعدام محکوم شد.
از همان سال بارها از او اعترافات تلویزیونی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شده که بهوضوح میشد دید که کاملا تحت فشار است. به گفته هلاله موسویان، یکی از وکلای احمدرضا جلالی، سال ١٣٩٩ او را برای اجرای حکم اعدام، به زندان رجاییشهر منتقل کردند اما با فشار دولت سوئد این حکم به تعویق افتاد. گرچه جعفری دولتآبادی، دادستان عمومی و انقلاب سابق تهران، از اجرای حکم جلالی تا اردیبهشت ماه ١٤٠٣ خبر داده بود، اما گمانهزنیهایی مبنی بر مبادله جلالی با حمید نوری، که به دلیل دستداشتن در کشتار ١٣٦٧ در سوئد محاکمه شد، وجود دارد.
- مهران رئوف، فعال کارگری و شهروند ۶۴ساله ایرانی-بریتانیایی، مهرماه ۱۳۹۹ به اتهام جاسوسی بازداشت و به ١٠ سال زندان محکوم شد. وضعیت رئوف، زمان بازداشت به قدری وخیم بود که به اعتراض، اعتصاب غذا کرد.
رئوف در نامهای از زندان نوشت: جمهوری اسلامی از شهروندان دوتابعیتی «بهعنوان یک کالای با ارزش در بده-بستانهای خود» با دیگر دولتها استفاده میکند.
او همچنین به اتهامات بیاساس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به زندانیان دوتابعیتی اشاره کرد و نوشت: «من و بسیاری از زندانیان سیاسی، فعالان حقوق زنان، فعالان محیط زیست و فعالان کارگری، بهاتهام داشتن عقیده و باور متفاوت و به جرم اعتراض به سیاستها و قوانین غلط و مستبدانه در زندان هستیم.»
- مراد طاهباز، شهروند ایرانی، که همزمان تبعه بریتانیا و آمریکا هم هست در بهمن ۱۳۹۶ در جریان پرونده امنیتی معروف فعالان محیط زیست دستگیر، به ده سال زندان محکوم شد و به زندان اوین منتقل شده است. طاهباز عضو هیئت مدیره و از بنیانگذاران موسسه حیات وحش میراث پارسیان بود که هدفش فقط جلوگیری از نابودی گونههای در معرض انقراض در ایران بود.
او البته در شهریور ۱۴۰۲ و در ازای آزادسازی ۶ میلیارد دلار از پولهای بلوکهشده ایران، به همراه شماری از گروگانهای خارجی و دوتابعیتی از جمله رضا بهروزی، فخرالسادات معینی، عماد شرقی، سیامک نمازی، آزاد شد و به آمریکا بازگشت.
- مسعود مُصاحِب،بازرگان و مهندس مکانیک ۷۴ساله ایرانی-اتریشی، است که دیماه سال ۱۳۹۷ به اتهام واهی «جاسوسی در ایران» بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد. مصاحب رییس انجمنی به نام «انجمن دوستی ایران و اتریش» بود و در حالی که به عنوان مشاور یک شرکت پرتودرمانی همراه هیئتی در زمینه درمان سرطان به ایران رفته بود دستگیر شد.
مصاحب هم در خرداد ۱۴۰۲ به همراه یک ایرانی دوتابعیتی دیگر به نام کامران قادری و یک شهروند دانمارکی آزاد شد و به اروپا برگشت؛ در ازای آزادی اسدالله اسدی که متهم به تلاش برای اجرای نقشه بمبگذاری در خاک اروپا شده بود.
به این لیست افراد بسیار بیشتری را باید اضافه کرد. کسانی مثل سعید عزیزی، شهروند ایرانی-سوئدی مبتلا به سرطان. یا شهاب دلیلی، جمشید شارمهد و بسیاری دیگر.
این سرگذشتها فقط بخش کوچکی از سرنوشت شهروندان دو تابعیتی است که بعد از بازگشت به ایران یا جانشان را از دست دادهاند یا برای سالها محبوس شدهاند، از خانوادههایشان جدا شدند و زندگیشان از هم پاشیده است. قانون و مقررات خاصی هم برای اجتناب از این وضعیت وجود ندارد، فقط بستگی به قرعهای دارد که سیستم بهاصطلاح امنیتی جمهوری اسلامی بنا به مصلحت نظام – در لحظه – از آستیناش بیرون میکشد.
روالی که طی سالها باعث شده است، ایرانیان مهاجر- چه مشهور چه غیر مشهور- تا حد ممکن قید دیدار وطن و خانوادهشان را بزنند و تن به تله جمهوری اسلامی و قسم حضرت عباساش ندهند!