Search

English

میدان میلیونی؛ راهی به رهایی

«مطالعه تجربه‌های دهه‌های اخیر در براندازی رژیم‌های دیکتاتوری یا تمامیت‌خواه به ما می‌گوید که سقوط این رژیم‌ها بدون برپایی تحصن‌های میلیونی در میدان‌های اصلی‌شان ممکن نبوده است. در همه این کشورها، میدان‌های میلیونی درواقع محل تحقق شعار معروف “نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم” و چیره شدن “قدرت مردم” بر “اراده سرکوب” بوده‌اند.

اما چگونه می‌توان میدانی را به یک میدان میلیونی تبدیل کرد؟»

این یکی از بندهای آغازین بیانیه کمپین «میدان میلیونی» بود که تشکل تازه تاسیس فرشگرد به عنوان یکی از جدی ترین کمپین های خود آن را معرفی کرده است. بیانیه ای که با عنوان «برای روز موعود آماده شویم» ارائه شده است و سعی کرده است به این پرسش بپردازد که چگونه می توان یک میدان میلیونی برپا کرد؟

برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید این نکته را در نظر گرفت که اساسا این بیانیه از یک خاستگاه انتقادی به طرح این پرسش می پردازد. درواقع این بیانیه و تنظیم کنندگان أن  بر این باور هستند که ایده آن ها نسبتی با یک فراخوان ساده و معمول اعتراضی برای یک تظاهرات ندارد. به اعتقاد آنان تجربه چندماه گذشته (از دی ماه ۹۶ به این سو) نشان داده است که فراخوان های اعتراضی کانال های تلگرامی در برپایی تظاهرات های بزرگ موفق نبوده است و و اتفاقا تظاهرات بزرگ همچون تظاهرات دی ماه ۹۶ یا مرداد ۹۷ تظاهرات هایی بدون فراخوان بودند و صورتی خودجوش داشتند.

Image may contain: car and outdoor

ایده میدان میلیونی به داخل کشور نفوذ کرده است؛ تصویر مربوط به مشهد است

بر اساس چنین توضیحی آنان «آماده سازی فضای ذهنی جامعه» را از پیش نیازهای اساسی خلق میدان میلیونی می دانند و در بخشی از بیانیه خود با اشاره به این موضوع می گویند: «اگرچه سطح نارضایتی‌ها در ایران بسیار بالا است، اما این نارضایتی‌ها بدون آماده‌سازی فضای ذهنی جامعه، به عمل اعتراضی موثر منجر نمی‌شود. به بیان دیگر، ایده یک اعتراض بزرگ و میلیونی تنها زمانی قابلیت اجرایی پیدا خواهد کرد که این ایده در سطح جامعه فراگیر شود و به خانه‌های بخش بزرگی از مردم ایران راه پیدا کند».

خلق میدانی از جنس میدان وِنسِسلاس

در بیانیه میدان میلیونی و به عنوان یکی از تجارب موفق، به میدان وِنسِسلاس در پراگ اشاره شده است. میدانی که رویدادهای تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرده است. فرجام تلخ بهار پراگ و حمله نیروهای شوروی برای سرکوب اصلاحاتی که «الکساندر دوبچک» به عنوان رهبر حزب کمونیست این کشور آغاز کرده بود در ذهن این میدان ثبت شده است. نوامبر ۱۹۸۹ و سقوط رژیم کمونیستی چکسلواکی متعاقب تظاهرات مردمی در همین میدان نیز از دیگر خاطرات ماندگاری ست که با نام میدان وِنسِسلاس پیوند خورده است.

رهبر جنبش ضد کمونیستی چکسلواکی یک نمایشنامه نویس مخالف بود؛ واتسلاو هاول. مردی که به علت اعتراض به رژیم کمونیستی حاکم زندانی بود، در جریان اعتراضات پاییز ۱۹۸۹ انقلاب مخملی چکسلواکی را رهبری کرد و در دسامبر همان سال به عنوان رییس جمهور چکسلواکی برگزیده شد. مردی که از تن دادن به «محیط اخلاقی آلوده» تن می زد و به خوگیری به نظام تمامیت خواه هشدار می داد. او از اینکه یک نظام توتالیتر به عنوان «واقعیتی تغییرناپذیر» شناخته شود، شکوه می کرد و صراحتا می گفت: «آزادی مستلزم آن است که هر فردی در آن مشارکت کند».

یکی از شاخصه های انقلاب مخملی چکسلواکی «راهپیمایی های عظیم» مردم معترض بود. خود هاول به « قابلیت عظیم انسانی، اخلاقی و معنوی» انقلاب مخملی چکسلواکی می نازید و با اشاره تلویحی به تظاهرات گسترده مردم کشورش گفت: «مردم اطراف جهان حیران بودند که چطور این مردمان بی رمق، حقیر شده و تلخ و طعنه گوی چکسلواکی که به نظر می رسید به هیچ چیزی باور ندارند، این قدرت را پیدا کردند که نظام تمامیت خواه را ظرف چند هفته براندازند و این را هم نجیبانه و با مسالمت انجام دهند».

میدان ونسسلاس در پراگ در جریان حمله نیروهای شوروی در ۱۹۶۸

اما آیا ایرانیان نیز می توانند تجربه ای مانند چکسلواکی و بعضی از دیگر کشورها را از سر بگذرانند و طی یک روند مسالمت آمیز از نظام تمامیت خواه فعلی گذر کنند؟ پرسشی که پاسخ به آن سخت می نماید و قطعا شرایط ویژه هر کشوری مانع از آن می شود که بخواهیم دست به قیاس نعل به نعل بزنیم و انتظار داشته باشیم شرایط یک کشور بر یک کشور دیگر نیز مطابقت پیدا کند.

نوع واکنش به نیروهای نظامی

اما قطعا عواملی هستند که می توان از آن ها به عنوان متغیرهایی فراسرزمینی یاد کرد که ربطی به یک کشور خاص ندارند و می توانند در اکثر جنبش های اعتراضی مسالمت جو در دنیا مورد اعتنا و توجه قرار بگیرند. از جمله این مسائل نوع واکنش معترضان به نیروهای نظامی حامی حکومت مستقر است. در جنبش «آتپور» که برساخته جوانان به تنگ آمده از حکومت میلوسویچ بود، یکی از ترفندهای معترضان جلب توجه نیروهای نظامی به خواست معترضان بود.

یکی از رهبران جنبش آتپور گفته بود:‌ «ما می‌دانستیم که میلوسویچ بدون حمایت پلیس نمی‌تواند مقاومت کند. ما می‌دانستیم که اگر بتوانیم بر روی پلیس و ارتش اطراف او اثر بگذاریم و آنها را وادار به باز‌اندیشی درباره حمایت از او کنیم، او نمی‌تواند نجات پیدا کند». اینگونه بود که آتپور و حامیانش در خلال بازداشت ها تلاش می کردند حقیقت را برای پلیس روشن کنند و به پلیس بقبولانند که مخالفان نفع کشور را مدنظر دارند و «دشمن» نیستند و اینگونه بود که روند ماجرا به جایی رسید که پلیس و ارتش با شهرداری ها به این توافق رسیدند که دیگر دستورهای سرکوب را عملا اجرا نکنند.

این نکته ای ست که شاهزاده رضا پهلوی، به عنوان شخصیت مورد نظر تشکل فرشگرد برای رهبری دوران گذار نیز به آن اشاره داشته است. او در برنامه ای که از طرف تلویزیون «ایران اینترنشنال» پخش شد، و در آن به صورت تفصیلی به بیان مواضع خویش پرداخت، به این نکته پرداخت که یکی از شرایط موفقیت جنبش اعتراضی در ایران این است که نیروهای نظامی کشور آینده خود را در حکومت بعدی مشاهده کنند و حیات و ممات خود را گره خورده با رژیم مستقر نبینند. در اینجا بود که او به صراحت اشاره کرد که نه تنها با ارتش که حتی با نیروهایی از سپاه پاسداران و بسیج نیز در ارتباط است. مساله ای که خشم وبسایت های نزدیک به نیروهای امنیتی در ایران را برانگیخت.

Image result for ‫رضا پهلوی در ایران اینترنشنال‬‎

رضا پهلوی در ایران اینترنشنال به رابطه خود با نیروهای نظامی ایران اشاره کرد

«حامد شیبانی راد» از اعضای تشکل فرشگرد در گفتگویی با کیهان لندن در توضیح پیرامون نسبت آماده سازی ذهنی جامعه برای میدان میلیونی و نسبت این آماده سازی ذهنی با متغیر نیروهای نظامی می گوید: « برای حضور میلیونی آماده‌سازی ذهنی لازم است که شامل همه اقشار می‎شود…. در این بین اقشاری هستند که موقعیت حساسی دارند مثل نظامی‎ها. بسیاری از آنها در شهرک‎های سازمانی زندگی می‎کنند و هرگز امکان استفاده از ماهواره ندارند، حضور آنها در شبکه‎های اجتماعی نیز محدود است، بنابراین بر دوش اطرافیان آنها، اقوام و دوستان و آشنایان آنهاست که اطلاع‌‏رسانی و آگاهی‌بخشی را رو در رو با آنها انجام دهند. از بحث و تبادل نظر گرفته تا خبررسانی».

میدانی مملو از معترضان

به هر ترتیب به نظر می رسد می توان سرسخت ترین نظام ها را پس زد اگر مبارزه خشونت پرهیز اصل قرار داده شود و حضور مردمی سنگین و بالا باشد. درواقع اگر میدان های شهر را هزاران معترض آشتی ناپذیر پر کرده باشند، دست دستگاه سرکوب برای مقابله خواهد لرزید. چنانکه مصر در زمستان ۲۰۱۱ چنین فضایی را تجربه کرده بود. در جریان انقلاب مصر میدان تحریر در این شهر تبدیل به یک «سمبل انقلابی» و مرکز تجمع معترضان شده بود. معترضانی که به فساد، وضعیت بد اقتصادی، دیکتاتوری و نقض حقوق بشر واکنش نشان می داند و خواستار یک زندگی بهتر بودند و در این میدان تجمعاتی میلیونی را ترتیب می دادند.

ایران نیز می تواند چنین شرایطی را تجربه کند. حکایت تلخ دانش آموزانی که در مدارس کپری درس می خوانند و مادرانی که برای تامین معاش فرزندان تن به تن فروشی می دهند و مردانی که گورخواب شده اند و کارگرانی که شغل خود را از دست داده اند و دانشجویانی که به جرم اعتراضی مدنی احکام چندین ساله زندان می خورند و کشاورزانی که به علت بی کفایتی حکومت، زندگی خود را از دست رفته می بینند و شهروندانی که قدرت خریدشان روز بروز کاهش پیدا کرده است، همه و همه یک ضرورت را به میانه فرا می خواند؛ میدان میلیونی! میدانی مملو از شهروندانی معترض که راهی به رهایی می جویند.

 

انتشارات بیشتر ...