Search

English

محمد نظری؛ جوانی تباه‌شده در زندان

محمد نظری، از زندانیان سیاسی قدیمی ایران، از سال ۱۳۷۳ در زندان بسر می برد و حتی یک روز به مرخصی نیامده است. آقای نظری، که سال ۱۳۷۳ بازداشت شد، عملا بیش‌تر زندگی خود را در زندان گذرانده است. او یک بار در پاسخ به سوال مسیح علی‌نژاد درباره آشنایی‌اش با تغییراتی که در جامعه رخ داده است، گفته بود که از دنیای بیرون و اینترنت و موبایل هیچ اطلاعی ندارد: «مثل اين است که شما از يکی از اصحاب کهف که از غار بيرون آمده در مورد ماشين بپرسيد. … من حتی موبايل هم نديده بودم و تمام دانسته‌های من از اينترنت فقط چيزهايی است که از ديگران شنيده‌ام. … اولين بار اسم اينترنت را از يک مهندس در داخل زندان شنيدم. … وقتی او درباره اینترنت حرف زد واقعا من شوکه شدم. یعنی من این‌جا بنشینم از طریق تلویزیون یا همان مانیتور با آمریکا و کل جهان ارتباط تصویری برقرار کنم. واقعا شوکه شدم.»

 در زندان رجایی‌شهر

محمد نظری کیست؟

محمد نظری سال ۱۳۵۰ خورشیدی در شهرستان شاهین‌دژ، از توابع آذربایجان‌غربی، به دنیا آمد. فقط ۳ ماه از ۲۳سالگی‌اش گذشته بود که در بهار سال ۱۳۷۳ در خانه خواهرش در شهرستان بوکان دستگیر شد؛ بهاری که آغاز خزان زندگی‌اش شد. اتهام او هواداری از حزب دموکرات کردستان ایران بود. قاضی جلیلی‌زاده او را به اعدام محکوم کرد؛ در دادگاهی یک‌ساعته و محروم از حق داشتن وکیل. قاضی گفته بود: «وکیل تسخیری آمد از شما دفاع کرد و رفت.» بعدها در سال ۱۳۷۸ این حکم به حبس ابد تقلیل یافت.

خانواده آقای نظری نیز بیرون از زندان برای نجات جان فرزندشان به دادگاه‌های مهاباد، ارومیه، کرج و تهران مراجعه کردند اما حاصلی جز «هیچ» نیافتند. محمد نظری امیدواری خانواده‌اش را «واقعا واهی» توصیف کرده بود. آن‌ها حتی برای دفتر رهبر جمهوری اسلامی نامه‌ای نوشتند که پاسخ گرفتند: «او می‌­بایست ١٩ سال پیش اعدام می‌­شد.»

نظری در این سال‌ها به هر دری زد تا نادرست‌بودن اتهاماتش را ثابت کند و از بند رها شود؛ به مسئولان مختلف از جمله محمد یزدی، هاشمی‌شاهرودی و لاریجانی، سه رئیس قوه قضائیه، که در دو دهه حبسش بر مسند قاضی القضاتی تکیه زده بودند، بارها نامه نوشت و خواهان اعاده دادرسی شد اما هرگز پاسخی دریافت نکرد.

اعتصاب غذای اول و دوم و لب‌های دوخته

او تا سال ۱۳۹۶ دو بار دست به اعتصاب غذای طولانی‌مدت زد که هر دو بار با قول مساعد مسئولان قضائی اعتصابش را شکست اما وضعیت پرونده‌اش تغییری نکرد. یکی از این اعتصاب‌ها در شهریور ۱۳۹۱ با دوختن لب‌هایش همراه بود. گاهی به دلیل عطسه‌کردن یا خمیازه‌کشیدن گوشه لب‌هایش پاره می‌شد که دوباره آن را می‌دوخت. لب‌های محمد برای ۴۹ روز دوخته ماند.

این زندانی سیاسی قدیمی در همان ایام در مصاحبه‌ای که یکی از هم‌بندانش ترتیب داده بود جوانی تباه‌شده‌اش را چنین توصیف کرده بود: «زمانی که وارد زندان شدم بسیار جوان بودم ولی حالا تمام موی سر و ریشم سفید شده است. احساس می‌کنم که خیلی پیر شده‌ام چون شکسته شده‌ام.» روایت دیگران نیز با توصیف خودش هم‌خوانی داشت؛ بهمن احمدی‌امویی در نامه‌ای که از زندان رجایی‌شهر کرج برای همسرش نوشته بود، ضمن توصیف شرایط زندان از محمد نظری سخن گفته و او را چهل‌ساله‌ای که «انگار شصت‌ساله است» معرفی کرده بود.

تصویر محمد نظری بر در و دیوار شهر

۵میلیون تومان فاصله تا آزادی!

در دهه هشتاد مسئولان به محمد نظری گفتند کافی است فقط «۵میلیون تومان» وثیقه فراهم کند تا با آزادی مشروط او موافقت کنند اما او از تهیه این مبلغ ناچیز عاجز بود و شرط آزادی‌اش محقق نشد. حال آن‌که دو تن از هم‌بندانش که پرونده مشابهی داشتند توانستند با فراهم‌کردن وثیقه به صورت مشروط آزاد شوند ولی محمد نظری در حسرت آزادی ماند. او فقط ۵میلیون تومان با آزادی فاصله داشت تا پس از سال‌ها بتواند آن سوی دیوارهای بلند زندان را ببیند و مادرش را در آغوش بگیرد. باری، درهای زندان همچنان بر روی محمد بسته ماند تا بالاخره مادرش در سال ۱۳۹۰ فوت کرد؛ مادری که آرزوهایش بر باد رفت و پسرش را ندید، مادری که تنها پشتیبان محمد بود. یک سال طول کشید تا خبر فوت مادر از دیوارهای سربه‌فلک‌کشیده زندان عبور کند و به گوش محمد برسد. روز رسیدن این خبر، تلخ‌ترین روز دوران حبس او بوده است.

محمد نظری در دوران حبس دچار بیماری‌های متعددی شده است. او در دی ماه سال ۱۳۹۵ گفته بود: «دست‌ها و پاهای من بعضی وقت‌ها واقعا از کار می‌افتند. متخصصین زندان واقعا نمی‌دانند درد من چیست. یکی می‌گوید قلبت است یکی می‌گوید دیسک گردن.» او همچنین گفته بود فقط دنبال مجوز بیمارستان است تا برای درمان اقدام کند اما مسئولان پرونده‌اش را «یا گم کرده‌اند یا می‌خواهند اذیت کنند.»

نظری در اردیبهشت ۱۳۹۶ در نامه‌ای سرگشاده نوشت که علی‌رغم درخواست پزشکان بهداری همچنان برای اعزام به بیمارستان با مخالفت قوه قضائیه روبه‌رو است. همچنین گفته بود که با پیگیری‌های خانواده‌اش در چند ماه پیش از آن معلوم شده بود در طول این سال‌ها هیچ کدام از نامه‌هایش به مراجع قانونی ارسال نشده است.

سومین اعتصاب؛ تا آخر راه

محمد نظری از ۸ مرداد ۱۳۹۶ در اعتراض به عدم رسیدگی مسئولان قضائی به خواسته‌هایش برای سومین بار دست به اعتصاب غذای تر زد. او که از بیماری قلبی و دیسک کمر رنج می‌برد، خواستار اعاده دادرسی طبق قانون مجازات اسلامی جدید شده بود. این قانون برای محکومانی که پیش‌تر حکمشان صادر شده است نیز اجراشدنی است و بر مبنای موادی از آن حکم آقای نظری باید از حبس ابد به ۱۵ سال حبس کاهش پیدا کند. این زندانی سیاسی به نماینده دادستانی گفته بود که تا آخر راه می‌رود.

بیش از هشتاد روز از اعتصاب غذای تر نظری گذشته بود و او فقط به کمک هم‌بندانش می‌توانست راه برود و به سختی سخن می‌گفت. یکی از بازجویان از او خواسته بود اعتصابش را بشکند و گفته بود: «اعتصاب غذای تو هیچ تاثیری در وضعیت تو ندارد. تو می‌میری و دو سه روز سایت‌ها و رسانه‌ها درباره‌ات حرف می‌زنند و بعد هم تمام می‌شود. پس بهتر است اعتصابت را بشکنی.»

پیش از این یک بار بهداری زندان خواستار انتقال آقای نظری به بیمارستان شده بود اما مسئولان اعزام او را ملزم به استفاده از دستبند و پابند کرده بودند. او نیز گفته بود: «من الان حتی توانایی تحمل وزن بدن خودم را ندارم و شما می‌خواهید دستبند و پابند هم به من بزنید؟»

 در اعتصاب غذا

محمد نظری در هشتادویکمین اعتصاب غذا با انتشار نامه‌ای از مردم خواست تنهایش نگذارند و کمک کنند صدایش شنیده شود. آزادی چنان شیرین است که محمد نظری پس از ۲۴ سال حبس و در نبود مادر، برای رسیدن به آن جانش را به خطر انداخته بود.

متن کامل نامه او چنین بود:

«آهای مردم!

بی‌کس‌ترین زندانی این شهرم! شهری که با نام زندانش عجین شده است، با عجایب، شهری که ۸۱ روز از اعتصابم می‌گذرد اما هیچ گوش شنوا و دست یاری‌دهنده‌ای از آن برای من نمانده است.

محمد نظری هستم. ۲۴ سال است که در پشت میله‌های زندان از مهاباد و ارومیه تا همین زندان رجایی‌شهر و هر روز بی‌کس‌تر از روز پیشش و تنهاتر شده‌ام. پدر و مادر و برادرم رهسپار گورستان بوکان شده‌اند و جز شما مردم کسی را ندارم. ۸۱ روز از اعتصابم می‌گذرد. اعتصابی برای خواسته‌ای ساده. خواسته‌ام نه آزادی و نه مرخصی بلکه اجرای قانون است. قانونی که با اجرای آن ۴ سال‌و‌نیم پیش باید آزاد می‌شدم ولی دست‌های نامریی قدرت و امنیت از اجرای این قانون (مواد ۱۰ و ۹۹ و ۱۲۰ و ۷۲۸ از قانون مجازات اسلامی جدید) درباره من جلوگیری می‌کنند. حال پس از ۲۴ سال زندان و در عین تنهایی و بی‌کسی هیچ راه دیگری جز اعتصاب برایم نمانده است.

کجایید مردم؟

مرا به خاطر بی‌کسی‌ام به حال خود مگذارید. فرق من با آرش صادقی که بیش از ۷۰ روز گرسنگی کشید در چیست جز این که او پدر و همسری داشت و شما مردم را، اما من هیچ‌ کسی ندارم. پدر، مادر و برادرم که سال‌هاست در گورستان بوکان خوابیده‌اند و مرا اگر دست یاری‌گری باشد شمایید که تنها تکیه‌گاه و امیدم هستید.

مرا کمک کنید، کمک کنید صدایم شنیده شود که اکنون چیزی جز مرگ برای رهاشدن از این عذاب زندان و اعتصاب برایم نمانده است.

کمکم کنید برای رسیدن به حق قانونی آزادی که از من دریغ کرده‌اند. جز این اگر باشد بر اعتصابم می‌مانم تا با مرگ رهسپار گورستان بوکان شوم که جز آن‌جا هیچ جایی و هیچ کسی برایم نمانده است.

محمد نظری – چهارشنبه، ۲۶ مهر ۱۳۹۶ – زندان رجایی‌شهر»

سرانجام روز یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۶ دو نفر از وکلایی که خانواده و دوستان محمد نظری برای او تعیین کرده بودند موفق شدند تا با او در زندان رجایی‌شهر دیدار کنند و وکالت‌نامه‌ها را به امضای او برسانند. آقای نظری با توجه به درخواست وکلا مبنی بر پایان‌دادن اعتصاب غذا و قول مساعد آن‌ها برای به ‌نتیجه رساندن درخواست قانونی‌اش، پس از ۹۹ روز به اعتصاب غذای خود که از مرداد ۱۳۹۶ آغاز شده بود، پایان داد.

این زندانی با پایان اعتصاب برای رسیدگی به وضعیت پزشکی در بهداری زندان به سر می‌برد که مورد برخورد فیزیکی از سوی ماموری به نام «ملازاده» قرار گرفت. به‌ر‌غم انتظار برای رسیدگی به اقدام غیر قانونی «ملازاده» در مضروب‌کردن محمد نظری، نهایتا پرونده‌ای علیه خالد فریدونی و عمر فقیه‌پور ـ دو زندانی سیاسی معترض بر ماجرا ـ مبنی بر درگیری با مامورین تشکیل شد. در ادامه همین تنش، این سه زندانی سیاسی در ۲۴ آبان ۱۳۹۶ از زندان رجایی‌شهر، به صورت تنبیهی، به زندان ارومیه انتقال یافتند.

اما مشکلات محمد نظری به انتقال به زندان ارومیه محدود نمی‌شود؛ او بر اثر اعتصاب غذای طولانی‌مدت دچار تومور مشکوک در معده‌اش شده است؛ با این حال اجازه اعزام و بستری‌شدن او در بیمارستان داده نشده است. محمدحسین آقاسی، وکیل مدافع این زندانی، در تاریخ ۱۸ تیر ماه ۹۸ با نوشتن یادداشتی در صفحه شخصی توییترش از وضعیت موکل خود ابراز نگرانی کرد و نوشت: «محمد نظری اطلاع داد که در نتیجه اعتصاب غذای نود‌روزه‌اش تومور مشکوک در معده‌اش دیده شده ولی اجازه بستری‌شدن و معالجه به وی داده نمی‌شود.»

نامه به ابراهیم رئیسی، رئیس جدید قوه‌قضائیه

محمد نظری در تیرماه ۱۳۹۸، از زندان مرکزی ارومیه، طی نامه‌ای خطاب به ابراهیم رئیسی ـ رئیس جدید قوه‌ قضائیه ـ خواستار رسیدگی به وضعیت خود و آزادی بر اساس تغییرات قانون مجازات اسلامی شد: «… آقای رئیسی، آیا بهتر نیست که بعد از ۴۰ سال قاطعانه در برابر گروه‌های فشار ایستادگی کرده و بر شعار خود مبنی بر اجرای عدالت بدون فشار پایبند باشید؟ آیا شما به عنوان عالی‌ترین مقام قضائی کشوری که حکومت خود را بر پایه دین و اسلام بنیان‌گذاری کرده قدرت این را ندارید که شفاف‌سازی کرده و اعلام کنید چرا زندانیانی مثل من که طبق قانون مجازات اسلامی باید آزاد می‌شدیم تاکنون در زندان به سر می‌بریم و اعلام کنید که چه عاملی و عاملیتی مانع از اجرای عدالت هستند و این که چرا قوانینی مانند ماده ۱۰ آئین دادرسی و ماده ۲۸۸ مجازات اسلامی رای به آزادی محکومین سیاسی می‌دهند همچنان مسکوت مانده و به مرحله اجرا در نمی‌آید؟»

«برای زندانی بی‌کس، محمد نظری»، طرحی از شاهرخ حیدری

نامه به سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر

در شهریور ۱۳۹۸ نامه‌ای دیگر از محمد نظری خطاب به سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر منتشر شد که او در آن علاوه بر یادآوری مخالفت دستگاه قضایی با اعاده دادرسی‌ وی، گزارشی از روند حبس و محرومیت‌اش از رسیدگی پزشکی ارائه کرده و از سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری خواستار رسیدگی به حال او و زندانیان مشابه خود شد. او در این نامه نوشت: «… مسئله‌ای که باید به آن توجه کرد این است چرا بعد از گذشت ۲۵ سال مسئولین همچنان مانع آزادی من می‌شوند، در حالی که اینجانب در زمان دستگیری نه مسلح بوده‌ام و نه درگیری مسلحانه‌ای داشته‌ام. … بعد از چند بار درخواست اعاده دادرسی، دیوان عالی کشور با درخواست اینجانب مخالفت نمود و علت آن را اینچنین اعلام کرده است: “با توجه به اینکه محمد نظری طبق ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی مفسد فی‌الارض و محارب شناخته و محکوم شده است، لذا قانون جدید شامل حال وی نمی‌شود.”… حال از تمام وجدان‌های بیدار و سازمان‌های حقوق بشری درخواست می‌کنیم تا به فریاد زندانیانی مثل من برسند، زندانیانی که تنها اتهامشان دفاع از حق تعیین سرنوشت و تلاش برای زندگی مسالمت آمیز در کنار تمام ملت‌هاست.»

مطالب مرتبط:

۲۰ سال در زندان هستم؛ مثل اصحاب کهف شدم

برای محمد نظری، با ۲۴ سال زندان بدون یک روز مرخصی

کیوان صمیمی؛ تصویر ۵۰ سال مبارزه با استبداد

انتشارات بیشتر ...