غزاله چلاوی، ۳۲ ساله و اهل آمل، دانشآموخته مدیریت امور بانکی بود. عاشق طبیعتگردی و سفر بود و رمانهای تازه را دنبال میکرد. کوهنورد بود و کوههای اطراف آمل، علَمکوه، دماوند و بسیاری از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود.
در حالی که داشت از اعتراضات فیلمبرداری می:رد، ماموران به سرش شلیک کردند. دوربینش روشن ماند و خودش لحظه تیرخوردن و کشتهشدناش را ضبط کرد. غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود.
قرار بود به خواسته خودش اعضای بدنش اهدا شود اما ماموران اجازه ندادند. خاله غزاله: «ماموران گفتند با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
خانواده او برای تحویلگرفتن پیکر فرزندشان، بهشدت تهدید به سکوت شده بودند. ۱۵ آبان ۱۴۰۱ در روز چهلم او، مردم جمع شدند، رقصیدند و روسری آتش زدند. همنوردانش تصویر او را بر قلهای در سوادکوه مازندران برافراشتند.
خاله غزاله: «در چشمهایش چیزی بود که انگار میخواست شجاعتش را نشان بدهد و تکثیر کند.»