Search

English

جلسه دهم: گفتمان، راهبرد، ابزارها و تاکتیک‌های نوین

در این جلسه موضوعاتی مانند ساختار سازمانی در تشکل های دانشجویی، گفتمان، راهبرد و استراتژی، بهره گیری از شبکه های اجتماعی و … بررسی می شود. همچنین در این جلسه به مرور مباحث مطرح شده در این درس می پردازیم.

در طول دوره ای که گذشت تلاش شد تا نگاهی دقیق به جنبش دانشجویی ایران داشته باشیم. ابتدا با مفهوم جنبش اجتماعی به طور کلی آشنا شدیم و سپس در جلسات مختلف تجربیات دوره های مختلف فعالیت دانشجویی در تاریخ معاصر ایران را بررسی کردیم. در این میان جلسه ای را هم به جنبش های دانشجویی در کشورهای دیگر مانند فرانسه، چین و صربستان اختصاص دادیم. دو جلسه اخیر نیز به موضوعات سالهای اخیر جنبش دانشجویی نگاه دقیق تری داشتیم. به ارتباط جنبش دانشجویی با سایر جنبش های اجتماعی پرداختیم و چالش های روز مانند مساله استقلال دانشگاه و آزادی های آکادمیک را بررسی کردیم. در جلسه پایانی تلاش داریم تا نگاهی عملگرایانه به تجربیات و درس های دوره های مختلف جنبش دانشجویی داشته باشیم. هرچند که این وظیفه هر نسل دانشجویی است تا خود به تنهایی برای شرایط روز خود تصمیم بگیرد و شیوه عمل مناسب را برگزیند؛ با این حال داشتن درسهایی از گذشته بی فایده نیست. در ادامه مروری سریع خواهیم داشت به برخی نکاتی که در جلسات قبلی به آنها اشاره شد.

نکته اول. یکی از مسائل همیشگی پیش روی فعالان دانشجویی تعیین حوزه های فعالیت بوده است. در بیشتر دوره ها کسانی تمرکز صرف بر کار سیاسی را اولویت می دانسته اند و کسان دیگری رویکرد سیاست گریز و تمرکز بر مسائل صنفی و فرهنگی را راهگشا می دانسته اند. همانگونه که در جلسه دوم دیدیم جدال صنفی یا سیاسی بودن حرکت ها از دهه ۲۰ و تجربه سازمان دانشجویان دانشگاه تهران وجود داشته است. به نظر می رسد جنبش دانشجویی برای موثر بودن نیازمند جامع نگری است. دانشجویان معمولا به طور همزمان دغدغه های صنفی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارند. شاید حتی تفکیک کامل این موضوعات از یکدیگر شدنی نباشد. مساله استقلال و آزادی های آکادمیک یک مساله صنفی برای دانشجویان است اما از نگاه حکومت چنین مطالبه ای وجه سیاسی پیدا می کند. احتمالا بهترین راه این است که در جنبش دانشجویی به طور متوازن به همه حوزه ها نگاه شود. طبیعی است که برخی دانشجویان تمایل بیشتری به یک حوزه دارند و برخی نهادها مانند شورای صنفی کارویژه ای محدود به مسائل صنفی دارند. با این حال یک حرکت دانشجویی موفق باید سعی کند در همه حوزه ها حضور جدی داشته باشد و از همه ظرفیت ها بهره ببرد.

نکته دوم. اردو، گردش دسته جمعی و برنامه های ورزشی مانند کوهنوردی همیشه از بهترین بسترها برای عضوگیری، کادرسازی و افزایش حس همبستگی دانشجویان بوده اند. در دوره جوانی پیوندهای عاطفی قوی بین دانشجویان شکل می گیرد و رفاقت هایی ساخته می شود که شاید دیگر مانند آن تکرار نشود. هرقدر این پیوندها میان فعالان یک گروه دانشجویی قوی تر باشد در هنگام سختی ها بیشتر و بهتر در کنار هم می ایستند. علاوه بر دوستی هایی که میان همکلاسی ها و یا همخوابگاهی ها ایجاد می شود؛ معمولا برنامه های جمعی مانند اردو و کوهنوردی فرصت مناسبی برای تقویت این پیوندهای عاطفی است. در کتاب خاطرات دکتر یزدی دیدیم که ایشان و دوستانشان از چنین برنامه هایی به دفعات استفاده می کردند. در دوره های دیگر نیز چنین بوده و به ویژه کوهها در آخر هفته میعادگاه فعالان دانشجویی زیادی بوده که دسته جمعی به کوه می رفتند و در میان راه بحث و گفتگو می کردند و گاهی سرودهای جمعی را زمزمه می کردند.

نکته سوم. استفاده از مناسبت های خاص برای فعالیت و گردهم آمدن معمولا فرصت مناسبی برای فعالان دانشجویی بوده است. دانشجویان بر اساس دیدگاههای خود معمولا مناسبت های خاصی را گرامی می دارند. مثلا دیدیم که دانشجویان مذهبی در زمان حکومت سابق فرصت اعیاد و یا عزاداری های مذهبی را برای گردهمایی استفاده می کردند. این معمولا خود پتانسیلی هم برای شناسایی چهره های علاقمند به مسائل مذهبی و جذب اعضای جدید بوده است. دانشجویان دیگر هم می توانند از مناسبت های دیگر استفاده کنند. برخی دانشجویان در سالهای گذشته روز ۱۴ اسفند روز درگذشت دکتر مصدق را به آرامگاه وی در احمدآباد می رفتند و فرصتی برای دیدار چهره های سیاسی ملی پیدا می کردند. شاید بتوان حتی از مناسبت هایی چون روز درختکاری برای گردهم آوردن دانشجویان علاقمند استفاده نمود.

نکته چهارم. بزرگداشت روزهای مهم در تاریخ جنبش دانشجویی و یادآوری دانشجویان زندانی و شهید شاید یکی از اولویت های جریان های دانشجویی است. برخی روزها مانند ۱۶ آذر و یا ۱۸ تیر در تاریخ جنبش دانشجویی ایران ماندگار شده اند. وحشت از یادآوری روز ۱۸ تیر تا جایی است که حتی معمولا برنامه های امتحانات را به گونه ای تنظیم می کنند که در این تاریخ دانشگاهها به حالت تعطیل باشد. با این حال از یادآوری این دو واقعه و وقایع مشابه نباید غفلت کرد. در بررسی جنبش دانشجویی چین دیدیم که در کمتر از ۲۰ سال بعد از فاجعه میدان تیان آن من و کشتار چند هزار دانشجو، دانشجویان دانشگاه پکن حتی عکس مرد تانکی را نمی شناختند. این نشان می دهد که حکومت چین در به فراموشی سپردن این حادثه موفق بوده است. داشتن برنامه برای زنده نگه داشتن مناسبت های تاریخی جنبش دانشجویی می تواند در دستور کار فعالان دانشجویی باشد.

نکته پنجم. زنده نگه داشتن نام دانشجویان شهید و زندانی موضوع دیگری است که از اهمیت بالایی برخوردار است. همین چند روز پیش در تجمع دانشجویی دانشگاه علم و صنعت عکس های کیانوش آسا دانشجوی این دانشگاه که از کشته شدگان اعتراضات بعد از انتخابات ۸۸ است در دست دانشجویان بود و حتی به شکل غیررسمی پارک این دانشگاه به نام پارک شهید کیانوش آسا از سوی دانشجویان نامگذاری شده است. از سوی دیگر دانشجویان زندانی مانند بهاره هدایت، مجید توکلی، ضیا نبوی و … که هنوز به دلیل فعالیت های دانشجویی هزینه می دهند را نباید فراموش کرد. دیدار با خانواده های دانشجویان زندانی، برگزاری جشن تولد برای آنها و استقبال از آنها به هنگام مرخصی می تواند روحیه آنها و خانواده هایشان را دوچندان کند.

نکته ششم. حضور به نسبت کمرنگ دختران دانشجو در فعالیت های دانشجویی نقطه ضعفی بوده و باید راهی پیدا کرد تا این حضور تقویت شود. می دانیم که حدود ۶۰ درصد دانشجویان دانشگاههای ایران را دختران تشکیل می دهند. با این حال حضور دختران دانشجو در فعالیت ها و گروههای دانشجویی به این نسبت رشد نکرده است. شاید در دور جدید فعالیت های دانشجویی باید جدی تر به دلایل این حضور کمرنگ اندیشید و موانع فعالیت دختران دانشجو را تا حد امکان از میان برداشت. به نظر می رسد آنگونه که خانم نسیم سرابندی دبیر سابق کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت در یکی از جلسات گفت تبعیض مثبت می تواند یکی از راههای کوتاه مدت برای حل این مساله باشد. منظور از تبعیض مثبت این است که در شوراهای دانشجویی تعدادی کرسی را الزاما به دختران دانشجو اختصاص داد و در هر جمعی تلاش کرد توازن جنسیتی را تا حد امکان برقرار نمود. از سوی دیگر پرداختن به مطالبات زنان و در دستور کار قرار دادن مطالبات اختصاصی دانشجویان دختر می تواند انگیزه آنها را برای فعالیت دانشجویی افزایش دهد.

نکته هفتم. دیدیم که دانشجویان در دوره های مختلف هزینه های زیادی بابت فعالیت های دانشجویی خود پرداخته اند. مساله هزینه دادن یا ندادن همواره یکی از سوالاتی است که هر فعال دانشجویی در طول دوره فعالیت خود با آن روبرو می شود. حکومت ها هم همیشه تلاش کرده اند تا با بالا بردن هزینه فعالیت منتقدانه انگیزه دانشجویان را برای ورود به این حوزه کاهش دهند. زندان و محرومیت از تحصیل معمولا دو ابزاری است که حکومت از آن بهره می برد. تجربه دوره های مختلف نشان می دهد که ورود به عرصه فعالیت دانشجویی از زاویه انتقادی بدون هزینه ممکن نیست؛ با این حال باید به مدیریت این هزینه ها دست زد.

برای این کار دانشجویان باید سعی کنند در گام اول کلیه نکات امنیتی را رعایت کنند تا اگر قرار است بخشی از فعالیت آنها دور از چشم نهادهای سرکوبگر باشد در این زمینه موفق باشند. به ویژه در مورد ارتباطات تلفنی و اینترنتی باید دقت زیادی داشت و اجازه نداد تا ناظری غریبه به سادگی به درون خصوصی ترین حوزه های شما پا بگذارد. پس اگر در این زمینه نیاز به آموزش یا نرم افزار خاصی است نباید درنگ کرد. گام دوم این است که برای هر برنامه دانشجویی باید هزینه های احتمالی را پیش بینی کرد و خود را برای آن آماده نمود. مثلا در تحصن شورای مرکزی دفترتحکیم وحدت در سال ۸۶ اعضای این شورا پیش بینی می کردند که بازداشت شده و زندانی می شوند. به همین دلیل از مدتی قبل با وکلای مجرب صحبت کرده بودند و ضمن سپردن وکالت خود به آنها با حقوق متهمین و شیوه های بازجویی آشنا شده بودند. گام سوم در مدیریت هزینه حمایت همه جانبه از دانشجویان زندانی و یا محروم از تحصیل است و تلاش برای اینکه تا حد امکان این ابزار کارایی خود را از دست بدهد.

نکته هشتم. تحصن ها و اعتراضات دانشجویی یکی از ابزارهای مبارزه بی خشونت برای فعالان دانشجویی هستند. کنشگران دانشجویی معمولا در دوران فعالیت خود حداقل یک بار حضور در یک اعتراض دانشجویی مانند تحصن را تجربه می کنند. گاهی این اعتراضات به دلایل صنفی است و گاهی سیاسی. زمانی محدود به مرزهای یک دانشگاه خاص است و گاهی تبدیل به یک مساله ملی می شود. در بیشتر مواقع یک تحصن دانشجویی بدون برنامه ریزی قبلی رخ می دهد و فعالان دانشجویی از آمادگی کافی برای مدیریت آن برخوردار نیستند. معمولا گروههای دانشجویی در زمان اعتراضات بر اساس نوع نگاهی که به مطالبات و زمانبندی تحصن دارند به دو دسته عمده تقسیم می شوند و متاسفانه در بیشتر مواقع این اختلافات امکان اعتراض موثر را سلب می کند.

 در تجربه فاجعه کوی دانشگاه دیدیم که گروهی مطالبات خود را در حد برکناری فرمانده نیروی انتظامی و مسائلی مانند آن می دیدند و عده ای دیگر خواهان ادامه اعتراضات تا سرنگونی حکومت بودند. در نهایت اختلافات فرصت سرکوب را به حکومت داد و کوچکترین مطالبات دانشجویی نیز برآورده نشد. شاید در اعتراضات و تحصن های دانشجویی بهترین شیوه این است که مطالبات را به طور واقع بینانه و بر اساس پتانسیل های مردم و دانشجویان انتخاب کنیم. در جریان اعتراضات دانشجویی فرانسه در سال 68 میلادی هم دیدیم که ادامه اعتراضات دانشجویی چگونه باعث عقب نشینی مردم محافظه کار شد و حمایت گسترده مردمی از میان رفت. بنا بر این تعیین مطالبات نه بر مبنای آرزوها که باید بر مبنای واقعیات باشد. برای زمانبندی هم باید به واقعیات روحی و روانی دانشجویان و مردم دقت کرد. مردم ایران زود خسته می شوند و به خانه های خود برمی گردند پس باید هرچه زودتر به یک دستاورد عینی رسید و اجازه نداد که اعتراضات با احساس شکست به پایان برسد.

نکته نهم. اصل “ضرورت اقدام هماهنگ” مساله دیگری است که در اعتراضات باید مورد توجه قرار بگیرد. دیدیم که مدیریت اعتراضات و تحصن های دانشجویی معمولا با اختلافاتی روبرو می شود که در نهایت ممکن است به فروپاشی اتحاد معترضین منجر شود. به نظر می رسد در تصمیم گیری ها باید تا حد امکان دموکراتیک و جمعی عمل کرد و گروههای مختلف باید برای حفظ اتحاد حاضر به همکاری مشترک با هم باشند. فراموش نکنیم که یک اقدام هماهنگ در نهایت بهتر از چنددستگی معترضان است که قطعا به شکست منتهی خواهد شد.

همچنین به نظر می رسد پوشش رسانه ای مناسب می تواند جامعه را از اعتراضات دانشجویی و اهداف آن باخبر کند. به همین دلیل فعالان دانشجویی باید از قبل ارتباطات خوبی با رسانه ها برقرار کرده باشند تا در صورت لزوم به سرعت بتوانند اخبار خود را منتشر کنند.

نکته دهم. یکی از دغدغه های همیشگی فعالان دانشجویی پیدا کردن ساختار مناسب سازمانی برای فعالیت است. دانشجویان گاهی ترجیح داده اند که فعالیت های خود را در سازمانهای بزرگ و فراگیری انجام دهند که همه یا بیشتر گرایش های جنبش دانشجویی را در بر می گیرد. نمونه چنین ساختاری کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بود که پیش از انقلاب در خارج از کشور فعالیت می کرد. دیدیم که در این کنفدراسیون دانشجویان ملی، دانشجویان چپ و حتی دانشجویان مذهبی در کنار هم قرار داشتند و فراکسیون های متعددی را درون تشکیلات راه اندازی کرده بودند. این موضوع از یک طرف به کنفدراسیون اعتبار بالایی داده بود و تصمیمات آن به منزله خواسته های کلیت جنبش دانشجویی ایران تلقی می شد. اما از سوی دیگر این پراکندگی کار تصمیم گیری و اتفاق نظر را بسیار دشوار کرده بود و سرانجام اختلافات درونی سبب فروپاشی آن شد.

 مدل دیگر اما سازمان های دانشجویی کوچک با هماهنگی درونی بالاست. چنین سازمانهایی هیچ گاه به اعتبار کنفدراسیون نخواهند رسید چون در نهایت سخنگوی بخش کوچکی از جنبش دانشجویی خواهند بود. اما سرعت عمل و چابکی بالاتری خواهند داشت و می توانند وحدت درونی خود را بهتر حفظ کنند. شاید در شرایط امروز شبکه ای از هسته های کوچک و مستقل با هماهنگی بالا بتواند هم تنوع درونی جنبش دانشجویی را پوشش بدهد و هم اتحادی حداقلی بر سر مسائل مشترک ایجاد کند. فراموش نکنیم که هیچ گاه جنبش دانشجویی یکدست نبوده و همیشه گرایش های مختلفی وجود دارند که رقابت میان آنها طبیعی است. اما شاید مطلوب این باشد که این اختلافات و رقابت ها تبدیل به خصومت نشود و در نهایت دانشجویان بر سر مسائل صنفی و دفاع از حقوق یکدیگر متحد بمانند.

نکته یازدهم. همبستگی دانشجویان دانشگاههای مختلف و پشتیبانی آنها از یکدیگر تاثیر شگرفی در تقویت جنبش دانشجویی دارد. شاید مطلوب مسئولین این است که دانشگاههای کشور به شکل جزیره هایی مستقل از هم عمل کنند و از احوال هم خبری نداشته باشند. در تجربه جنبش دانشجویی فرانسه دیدیم که اعتراضات دانشگاه نانتر با همراهی دانشگاه بزرگتر سوربن همراه شد و جنبشی بزرگ شکل گرفت. در واقع باید این روحیه مشترک وجود داشته باشد که دانشجویان دانشگاههای مختلف با یکدیگر همبستگی داشته باشند و از حرکت های احتمالی خود حمایت کنند. این روزها می توان با استفاده از فناوری هایی مانند اینترنت شبکه های اجتماعی شامل فعالان دانشگاههای مختلف ساخت و به سادگی اطلاعات را با یکدیگر تبادل و در صورت نیاز همکاری نمود.

نکته دوازدهم. گفتمان حاکم بر جریان دانشجویی در هر دوره نقش موثری در برنامه های آن دوره دارد و حتی گاهی بر سرنوشت کشور هم تاثیر می گذارد. دیدیم که تاکید بیش از اندازه بر غرب ستیزی و مبارزه با آنچه که امپریالیسم خوانده می شود سرانجام منتهی به حمله به سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلمات های این کشور شد. اتفاقی که تاثیرات داخلی و خارجی زیادی داشت و هنوز هم به نوعی هزینه های این اقدام ناسنجیده را می دهیم. پس باید با دقت و وسواس زیادی در مورد گفتمان ها و ایدئولوژی های حاضر در صحنه دانشگاه اندیشید. رویکردهایی که با دموکراسی و حقوق بشر همخوانی داشته باشند و بر مسائلی چون آزادی بیان تاکید کنند به شکل بهتری می توانند مطالبات دانشجویان را پوشش دهند. همچنین تاکید بر مبارزه با فساد اداری و اقتصادی مسئولان در دوره های مختلف پشتیبانی گروههای زیادی از مردم را در پی داشته است. در مورد منافع ملی هم باید دغدغه داشت اما تامین این منافع در گروی رابطه ای خوب و شایسته با دنیای بیرون است و نگاه بیگانه ستیز در دنیای امروز کاربردی ندارد.

نکته سیزدهم. تنظیم رابطه مناسب با احزاب و نیروهای سیاسی هم اهمیت بالایی دارد. دیدیم که در برخی دوره ها گروههای سیاسی تلاش کردند تا جریان های دانشجویی را تا حد شاخه های دانشجویی احزاب پایین بیاورند و رابطه عمودی از بالا به پایین با دانشجویان برقرار کنند. در برخی دوره ها نیز ستیز فعالان دانشجویی با سیاسی ها تا آنجا بالا گرفت که تقریبا این رابطه قطع شد و شکلی خصمانه به خود گرفت. به نظر می رسد بهترین راه حل برای تنظیم این رابطه را می تواند در دو واژه “مرتبط اما مستقل” خلاصه نمود. از سویی دانشجویان نباید خود را بی نیاز از تجربه های فعالان سیاسی قدیمی بدانند و از سوی دیگر باید وسواس جدی بر سر استقلال تصمیم گیری های خود داشته باشند. پس باید هم ارتباط انتقادی با فعالان سیاسی را حفظ کرد و هم اجازه دخالت در امور داخلی جنبش دانشجویی را به کسی نداد.

نکته چهاردهم. دانشجویان در دوره های مختلف از فرصت انتخابات برای تحرک سیاسی بهره برداری کرده اند و به نظر می رسد در آینده هم انتخابات می تواند فرصت مناسبی باشد. البته مشارکت در فضای انتخاباتی الزاما به معنای رای دادن نیست و بر اساس شرایط روز می توان در مورد رای دادن یا تحریم انتخابات تصمیم گرفت. اما نکته مهم برخورد برنامه محور و رویکرد مطالبه محور با انتخابات است که باید جایگزین نگاه شخصیت محور شود. نگاه شخصیت محوری که به دنبال چهره های فرهمند می گردد می تواند به دور باطلی از شیفتگی و نفرت منجر شود. نظیر مسیری که در دوره اصلاحات طی شد و زمانی از خاتمی تصویر یک قهرمان ساخته شد و چندی دیگر دانشجویان به تقابل با او رسیدند. امروز هم باید دقت کرد که از مقامات دولتی قهرمان سازی نشود تا فردا روز دور دیگری از بدبینی را در پی نداشته باشد.

نکته پانزدهم. گروههای دانشجویی حزب سیاسی هستند یا اپوزیسیون؟ این هم یکی از سوالاتی است که دانشجویان در دوره های گذشته با آن روبرو بوده اند. زمانی گروههای دانشجویی مانند دفترتحکیم وحدت در قامت یک حزب سیاسی عمل کرده اند و برای انتخابات مجلس و شوراها لیست بسته و حتی کاندیدای اختصاصی معرفی کرده اند. این موضوع اما تبعات ناخوشایندی در پی داشت و جریان دانشجویی را از روحیه آمانخواهی خود دور کرد. کار به جایی رسید که برخی هدف از فعالیت دانشجویی را رسیدن به مناصب سیاسی می دانستند. قطعا برای یک فعال سیاسی ایرادی ندارد که به فکر کسب قدرت از طریق رای مردم باشد و اصلا بخشی از فعالیت سیاسی همین است. اما دوره فعالیت دانشجویی معمولا زمان مناسبی برای این کار نیست و دانشجویان نسبت خود را با مساله سیاست یک نسبت آرمانخواهانه می دانند.

 از سوی دیگر در دوره هایی جنبش دانشجویی تلاش کرد تا جای خالی احزاب اپوزیسیون را پر کند که این هم نقشی نامتناسب با توانایی های دانشجویان بود. به نظر می رسد شعار دوری از قدرت و تعریف گروههای جنبش دانشجویی به عنوان بخشی از جامعه مدنی پاسخ مناسبی به این مساله است. در این عرصه جنبش دانشجویی تلاش می کند تا با همبستگی با سایر جنبش های اجتماعی به تقویت جامعه مدنی در برابر دولت بپردازد و از حقوق شهروندان دفاع کند.

نکته شانزدهم. تنظیم رابطه با قدیمی های جنبش دانشجویی هم یکی از مسائل همیشگی دانشجویان بوده است. دانشجویان جدید معمولا به تجربیات قدیمی ترها که درسشان تمام شده نیاز دارند؛ اما باقی ماندن قدیمی ها در گروههای دانشجویی آفاتی هم می تواند در پی داشته باشد. قدیمی های جنبش دانشجویی به مروز از زیست آرمانخواهانه دانشجویی فاصله می گیرند و حتی ممکن است تبدیل به کادرهای حرفه ای احزاب شوند. البته این می تواند مسیر خوبی برای ادامه فعالیت آنها باشد؛ اما ممکن است برخی از آنها وسوسه شوند تا در نقش پدرخوانده در مناسبات دانشجویی ایفای نقش کنند و جریان های دانشجویی را به پیاده نظام احزاب سیاسی خود تبدیل کنند. در تجربه کنفدراسیون دیدیم که در اواخر عمر این سازمان دانشجویی بیشتر رهبران از میان کسانی بودند که دوران تحصیل آنها تمام شده بود و همانها نقش زیادی در فروپاشی کنفدراسیون داشتند. شاید بهترین حالت این باشد که ضمن حفظ احترام پیشکسوتان جنبش دانشجویی از آنها به عنوان مشاور بهره گرفت و از تجربیات آنها استفاده کرد؛ اما به هیچ وجه نباید اجازه داد که مدیریت و برنامه ریزی سازمان های دانشجویی از دست دانشجویان کنونی خارج شود.

نکته هفدهم. جنبش دانشجویی ایران در هیچ دوره ای ارتباط نزدیک و مناسبی با هنرمندان نداشته و به همین دلیل نتوانسته پیام خود را در قالب شعر و داستان و موسیقی و فیلم ماندگار کند. دیدیم که جنبش مه 1968 تبدیل به دستمایه آفرینش ادبی و هنری روشنفکران و هنرمندان شد و عمق زیادی پیدا کرد. با این حال متناسب با واقعه ای چون کوی دانشگاه در ایران نه شعری سروده شد و نه آهنگی ساخته شد. هنوز هم دانشجویان برای همبستگی تنها سرود قدیمی یار دبستانی من را دارند و چیز جدیدی اضافه نشده است. پس باید فکری برای ارتباط با هنرمندان کرد. حتی شاید بتوان از دل خود دانشگاه دانشجویان هنرمند را پیدا و تشویق نمود که در این زمینه دست به کار شوند و با آثار هنری خود فضای فرهنگی جنبش دانشجویی را غنی کنند.

نکته هجدهم. تجربه جنبش آتپور یا جنبش دانشجویی صربستان درس های زیادی داشت. یکی از این درس ها استفاده از سلاح طنز در مبارزات دانشجویی بود. دیدیم که دانشجویان آتپور در اعتراض به بازداشت دوستان خود در برابر زندان و بازداشتگاهها مسابقات ورزشی برگزار می کردند و اینگونه زندانبانان را به سخره می گرفتند. حتی زمانی که از طرف حکومت اعلام شد که آتپور یک گروه تروریستی است خود این دانشجویان پیراهن هایی با شعار “آتپور تروریست است” طراحی کرده و می پوشیدند. آنها به خوبی از سلاح طنز، لباس ها و نمادها بهره می گرفتند. به نظر می رسد دانشجویان ایرانی هم می توانند با خلاقیت بالا به دنبال راههایی از این دست باشند. هنوز فراموش نکرده ایم که نمادهای خلاقانه سبز در انتخابات ۸۸ و کلید در انتخابات ۹۲ نقش موثری در موفقیت کمپین های انتخاباتی داشت.

نکته نوزدهم. یکی از مسائل مهم کشور ایران مساله اقوام است. می دانیم که در ایران گروههای قومی مختلفی زندگی می کنند که فرهنگ و زبان مادری مخصوص خود را دارند. متاسفانه در سالهای اخیر بر اقوام غیرفارس زبان ظلم مضاعفی رفته است. دانشجویان قومی مانند دانشجویان کرد و یا جریانی که خود را جنبش دانشجویی آذربایجان می نامد هم در دهه ۸۰ در دانشگاههای کشور خود را سازماندهی کرده اند. به نظر می رسد دوره دانشجویی، کلاس های درس و خوابگاههای دانشجویی فرصت مناسبی برای تجربه همزیستی اقوام مختلف با یکدیگر، شناخت بهتر و احترام به فرهنگ های مختلف است. دانشجویان باید پیشقدم شوند تا سد بی اعتمادی را میان نخبگان قومی و مرکزنشینان بشکنند و تلاش کنند در این مسیر پیشتاز شوند.

نکته بیستم. همچنین باید توجه ویژه ای  به وضعیت دانشگاههای شهرستان داشت چرا که معمولا در حاشیه قرار می گیرند و مسائل آنها حمایت دانشگاههای تهران را جلب نمی کند. دیدیم که در ماجرای کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ دانشجویان تبریز هم دست به اعتراض زده و به شدت سرکوب شدند. با این حال تا امروز کمتر به ماجرای دانشگاه تبریز پرداخته شده و این خود تبدیل به موضوعی برای گله مندی دانشجویان تبریز شده است.

در این جلسه ابتدا در مقدمه ای ضرورت های این دوره، چارچوب، اهداف و ساختار این درس توضیح داده می شود. در...
در این جلسه تلاش می شود مروری بر برخی تجربیات جنبش دانشجویی در کشورهای دیگر داشته باشیم. تجربه ۱۹۶۸ در...
  این جلسه به بررسی رخدادهای زمان انقلاب و مسائل بعد از آن تا پیش از دهه ۷۰ شمسی می پردازد. ابتدای...
در این جلسه موضوعاتی مانند ساختار سازمانی در تشکل های دانشجویی، گفتمان، راهبرد و استراتژی، بهره گیری...
فعالیت های اولیه جنبش دانشجویی از زمان تاسیس نهاد دانشگاه در ایران موضوع این جلسه است. همچنین رخداد ۱۶...
این جلسه از نظر زمانی بیشتر مربوط به سال های بعد از ۱۳۴۰ است. دورانی که گفتمان انقلابی در جنبش دانشجویی...
دفتر تحکیم وحدت در این دوره نقش موثری در انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری داشت. رخدادهای پس از دوم...
پس از بررسی دوره های مختلف در جلسات قبلی نوبت بررسی شرایط روز فرا می رسد. در این جلسه به موضوعاتی چون...
دانشجو بودن یک ویژگی موقتی است و فعالان دانشجویی در دوره های بعدی زندگی می توانند کنشگران سایر جنبش های...
    دوره های نزدیک تر به دلیل شباهت زیاد به شرایط امروز از اهمیت بالاتری برخوردار هستند. در...

تاریخ

2013

برچسب‌ها

دوره‌های آموزشی