Search

English

نقض حقوق اقلیت‌های دینی در جمهوری اسلامی ایران (۳)

درفصل نخست نگاه مختصری به جنبه‌های نظری بحث از اقلیت‌ها و بایستگی‌های حقوق اجتماعی آنان صورت گرفت. در ادامه در فصل دوم با اشاره به مستندات آماری سعی شد تا تداوم عملی این دیدگاه سخت‌گیرانه جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته ترسیم شود و به صورت خاص وضعیت بهاییان مورد بحث قرار گرفت. در ادامه فصل دوم نیز به دیگر جنبه های نقض حقوق بهاییان پرداخته شد. در فصل سوم که فصل آخر نیز محسوب می شود، نقض حقوق باورمندان به معنویت‌گرایی نوین و نیز دراویش نعمت‌اللهی مورد توجه قرار می گیرد.


معنویت‌گرایان

یک: معنویت‌گرایی نوين

یکی از ویژگی‌های حاکمیت دینی پس از انقلاب اسلامی تاکید بر بودش شریعت‌مدار ایمان شیعی است. از این جهت نه تنها دیگر ادیان و مذاهب بلکه نظام‌های معنویت‌گرای دیگری که در تقابل با اسلام شیعی هم نیستند، اگر سر بر آستان شریعت به قرائت رسمی جمهوری اسلامی خم نکنند، با برخوردهای ایدئولوژیک حاکمان روبرو خواهند شد. پس از قریب چهار دهه سرکوب جنبش‌های نوین معنوی در ایران هنوز حاکمیت شیعی از روند تصفیه و پاک‌سازی جامعه ایران از آنچه انحراف می‌نامد به‌هیچ‌رو راضی نیست؛ چرا که انحصار اربابان مذهب شیعه در چنگ انداختن بر امکانات تبلیغی و فرهنگی کشور نتوانست مردم را آنچنان که در آغاز انقلاب در سر می‌پروراندند به ایدئولوژی انقلابی و شیعی در گستره‌ای ملی باورمند و مومن سازد. با فاصله گرفتن شیوه‌ دین‌داری مردم از قرائت رسمی شریعت‌گرا گرایشی فراگیر به گزینه‌های بدیل دین‌داری پدید آمد که آرام آرام فضایی برای اذهان دین‌خو فراهم کرد تا با دیگر شیوه‌های زیست معنوی آشنا شوند؛ دایره گسترده‌ای از مکاتب عرفانی شرق دور و آمریکای لاتین گرفته تا آثار معاصرانی همچون پائولو کوئیلو، اشو، سای‌بابا، کاستاندا، کریشنا مورتی و همچنین اندیشه‌هایی مانند روانشناسی مثبت، روانشناسی موفقیت، معنویت‌درمانی، شادی‌درمانی و … همگی سعی بر آن دارند تا راهی برای رهایی از درد و رنج روزمره به انسان‌ها معرفی کنند و آن‌ها را در زندگی این‌جهانی‌شان یاری کنند تا به وضعیت مطلوب و رضایت باطن دست یابند. 

 پائولو کوئیلو از جمله چهره های پرطرفدار در ایران است

تنها فصل مشترک تمام این مقوله‌ها، که از نظر طراحان فرهنگ در جمهوری اسلامی «رقیب ایمانی» به حساب می‌آیند، آن است که تصریحی به شریعت به عنوان مولفه اساسی «خوشبختی» ندارند، وگرنه نیک پیداست که برای مثال ارزش‌های رفتاری تجویزی «وین دایر» برای موفقیت با تعالیم «دون خوان» در مکتب معنوی آمریکای لاتین نمی‌تواند در مقوله‌ای یکسان فهم شود. این یکسان‌انگاری و تهدید دیدن همه این مکاتب نوپدید از نظرگاهی یکسره ایدئولوژیک و تمامیت‌گرا برمی‌خیزد. نزد جمهوری اسلامی کلاس‌های یوگا با محافل شور دراویش و انرژی‌درمانی با جلسات کسب فیض از مدعی امام زمان بودن همگی حکم واحدی دارند؛ رقابت با فقه حکومتی شیعی که هم نمایانگر مذهب اربابان حاکم است و هم در چهل سال اخیر به نماد قدرت و اراده سیاسی آنان بدل شده است.

هرچند سالیان بسیاری است که چنین آثاری در ایران ترجمه و ترویج می‌شود ولی شروع برخوردهای حاکمیت به دقت از جایی آغازید که نسخه‌های وطنی این جریان‌ها شروع به تبلیغ بر اساس آموزه‌های بومی نمودند. رنسانس عرفان‌مآبانه‌ای که از سویی نه به صورت کلی بیگانه از فرهنگ اسلامی بود و نه سرسپردگی کامل به یکی از جریان‌های معنوی پیش‌گفته مطرح در دنیا داشت؛ با این حال به نظر می‌رسد همین شباهت ناتمام است که حسادت فرمانفرمایان فرهنگی ایران را برانگیخته است. کالاهای رقیب فرهنگی در جمهوری اسلامی تا جایی تحمل می‌شوند که به عدم اقبال به آنان یقین حاصل شده باشد، ولی اگر یک کالا با محتوا و بسته‌بندی بومی و چه‌بسا کارکردی بهتر و دست‌یاب‌تر از نسخه حکومتی عرضه شود بی‌درنگ آن را از روی پیشخوان بازار دین و معنویت محو می‌کنند تا خودشان همچنان انحصار تولید و عرضه را در اختیار داشته باشند.

در همین راستا بودجه‌های کلانی از سوی حاکمیت فرهنگی صرف شد تا با شناسایی این رقیبان معنوی افکار عمومی را آماده پذیرش اخباری کنند که بعدترها قرار بود از سوی رسانه‌ها مخاطبان را به اصطلاح از خطر این عرفان‌های کاذب آگاه سازند. در این زمینه، می‌توان از سازمان ملی جوانان، موسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی، موسسه علمی-فرهنگی بهداشت معنوی، موسسه راهبردی یاس و دیگر انجمن‌هایی نام برد که به شکل اقماری و زنجیره‌ای و قارچ‌گونه و البته با اختصاص بودجه‌های بی‌حساب‌وکتاب کشور راه‌اندازی شدند و همگی نیز در انحصار چند پژوهشگر یا به تعبیر رساتر کارشناس خاص هستند که وظیفه‌شان فقط تولید ادبیات سرکوب‌گر و نفرت‌پراکن است و در برخی موارد حتی ناتوان از گزارش محتوای معرفتی مدعیات رقیبان هستند.

برای مثال به کتاب آفتاب و سایه‌ها بنگرید که حاصل تلاش پژوهشگران متعددی است ولی به دلیل اینکه پیمانکار کتاب حجت الاسلام محمدتقی فعالی در جذب بودجه‌های اینچنینی موفق عمل می‌کند، بی آنکه نام کسان دست‌اندرکار آورده شود، فقط مقادیری مطالب پراکنده و بدون ارجاع‌های فنی و آکادمیک در قالب کتاب مزبور به چاپ رسیده است.1

«آفتاب و سایه ها» که به نام «محمد تقی فعالی» و در تقابل با عرفان های نوظهور منتشر شد

آنچه در ادامه خواهید خواند گزارشی از وضعیت ناگواری است که برخی از سران و پیروان این گروه‌ها در مواجهه با برخوردهای جمهوری اسلامی از سر گذرانده‌اند.

الف: جمعیت ال یاسین، پیمان فتاحی

 پیمان فتاحی مشهور به ایلیا میم رام‌الله فعالیت‌های خود را از سال ۱۳۷۵ ه.ش آغاز کرد. کتاب «جریان هدایت الاهی» مشهورترین اثر وی است که آمیزه‌ای از تعلیمات اسلامی به همراه تفاسیری باطنی‌گرایانه است و در قالب شعار «کلام خداوند در زمان کنونی» از مضامینی چون «هنر زندگی متعالی» سخن می‌گوید که بعدتر انتشار آن در ایران متوقف شد و فقط از طریق نشر الکترونیک به وسیله هواداران امکان توزیع یافت.

بیش از ده مجله، چند موسسه انتشاراتی و ان‌جی‌او/مردم‌نهادهای فرهنگی از حامیان و همکاران ایلیا رام‌الله بودند که بعد از نخستین دستگیری وی با محدودیت‌های بسیاری برای انتشار آثار روبرو شدند و به تدریج افرادی از آنان که در ادارات دولتی یا نیمه‌دولتی مشغول به فعالیت بودند از محل کار خود اخراج شدند.2

در سال ۱۳۸۶ بعد از انتشار مقالاتی از سوی روزنامه رسالت3 و کیهان4 فضایی علیه تعدادی از فعالان این جنبش‌های معنوی نوین فراهم شد؛ از جمله پیمان فتاحی که در نهایت قوه قضاییه با پیگیری روزنامه کیهان شعبه‌ای ویژه در نظر گرفت تا «گردآوری شاکیان» از پیمان فتاحی با تمرکز و اهتمام به‌خصوصی پیش برود و پرونده او را هر چه سنگین‌تر کنند. تاسیس این شعبه آشکارا به دنبال آن بود تا افراد بیایند و از نامبرده شکایت کنند؛ با اینکه روزنامه کیهان با طرح ادعاهایی همچون ترویج کثرت‌گرایی دینی و معنوی، استحاله اسلام به مسیحیت و یهودیت، بدعت‌گذاری در دین اسلام جرمی نانوشته به نام «ترویج اسلام لیبرالی آمریکایی» را نیز برای وی طراحی کرده بود ولی حتی یک شهروند نیز برای طرح شکایت به شعبه مزبور مراجعه نکرد.

 پیمان فتاحی – مشهور به ایلیا – بارها از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت و شکنجه شد

با این حال نیروهای امنیتی دایره ادیان و مذاهب در تاریخ ۷ خرداد ماه ۱۳۸۶ او را دستگیر کردند و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال دادند. بعد از شش ماه تحمل شکنجه و از دست دادن سلامت جسمی با رو به وخامت گذاشتن شرایط سلامت عمومی، متهم بدون محاکمه و در حالی که در تمام مدت حبس از روند دادرسی عادلانه محروم نگه داشته شده بود از زندان آزاد شد. پیمان فتاحی از آن تاریخ تا سال ۱۳۹۴ در مجموع پنج بار از سوی دایره ادیان و مذاهب وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دستگیر شد.

البته برخوردهای غیرقانونی جمهوری اسلامی تنها شامل حال فتاحی نشد بلکه هر بار تعدادی از اعضای جمعیت نیز طعم بازداشت‌های خشونت‌آمیز را چشیدند. ورود بدون حکم قضایی، در اختیار گرفتن و ضبط و ربودن کامپیوتر‌های شخصی، تفتیش وحشیانه منازل و سرانجام بازداشت‌های بدون تفهیم اتهام پیامدهایی همگانی برای افراد این گروه بوده است.

ب: عرفان حلقه، محمدعلی طاهری

از برجسته‌ترین موارد برخوردهای نامتناسب با حقوق بشر، پرونده قضایی محمدعلی طاهری است که خود را بنیانگذار طب‌های مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی می‌داند.

او برای اولین‌بار در سال ۱۳۸۸ دستگیر شد تا اینکه در ۸ مرداد ۱۳۹۴ بنا بر حکم قوه قضاییه مستحق مجازات اعدام شناخته شد. طاهری نخستین بار به صورت رسمی فعالیت‌های مرتبط با آیین مذهبی خود را در سال ۱۳۸۵ تحت مجوز سازمان ملی جوانان در زمان ریاست محمدجواد حاج‌علی‌اکبری آغاز کرد. در آن زمان این گروه با عنوان عرفان کیهانی مدعی بودند که عرفانی ایرانی-اسلامی را ترویج می‌کنند. شاید در این میان طرح این پرسش نابجا نباشد که آیا نگاه خرافه‌باور موجود در یاران رئیس‌جمهور سابق، محمود احمدی‌نژاد، که با مضامینی مشابه در آن دوره تلاش بسیاری کردند با تحریک ذهنیت اهل دیانت به وسیله برساخت‌هایی ریشه‌دار در باورهای آخرالزمانی حضور خود را در صحنه سیاسی مشروعیت ببخشند، زمینه‌ای مستعد برای پذیرش‌های این‌گونه جنبش‌های معنوی محسوب نمی‌شود؟

این آغاز با استقبال مسئولان دولت وقت نیز مواجه شد که از پی آن طاهری را برای تدریس در کلاس‌های آزاد «طب مکمل» به دانشگاه تهران دعوت کردند. در یکی از همین جلسات شهریار اسلامی‌پور، مشاور معاونت وزارت بهداشت دولت احمدی‌نژاد، از این دعوت همچون نشانه‌ای از «قدرشناسی» نظام نسبت به افرادی همچون طاهری سخن می‌گوید.

محمد علی طاهری – بنیانگذار عرفان حلقه – در ابتدا با موافقت و حتی استقبال نهادهای دولتی جمهوری اسلامی کار خود را آغاز کرد

فارغ از اینکه ماهیت دریافت روادید برای فعالیت‌های فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی هیچ گاه متکی به معیاری عینی نبوده است و بیش از ضوابط قانونی، تحت تاثیر روابط با رؤسای سازمان‌های فرهنگی مانند وزرات ارشاد یا سازمان تبلیغات و به صورت خاص در دوران احمدی نژاد همین سازمان ملی جوانان بوده که در قرین به توفیق بودن اخذ مجوز نقش موثر داشته است؛ با این حال اساسی‌ترین ایراد آن است که جایی برای آزادی انتخاب افراد برای شرکت در مجامع فرهنگی لحاظ نشده است.

از همین رو ضعف قانونی آشکارا در مواردی مانند جریان طاهری خود را نشان می‌دهد؛ کسی که بعد از چند سال فعالیت رسمی به اجازه جمهوری اسلامی به بهانه‌ای واهی مانند تماس بدنی طاهری با زنان نامحرم با مجازات شلاق روبرو می‌شود. با اینکه تردیدی در نابه‌حق بودن حکم نیست ولی جالب آن است که حاکمیت ایدئولوژیک مردسالار برای اتهام‌زنی، از جایی ضربه‌زدن را می‌آغازد که در دیدگاه عمومی همواره بار ارزشی منفی به همراه داشته است و این یعنی اتهام‌های دینی-سیاسی را به لایه‌ای از اتهام‌های اخلاقی و رفتارهای نابهنجار آمیختن تا حمایت توده مردم را برای سرکوب فرد متهم بتوان به دست آورد.

علاوه بر نادیده‌انگاری حقوق شهروندان برای فعالیت‌های اجتماعی-مذهبی و نیز خلاء قانونی در شیوه برخورد با موارد علی‌الفرض غیرقانونی، می‌توان از فقدان اصل تناسب جرم با مجازات در روند دادرسی محمدعلی طاهری نیز به عنوان رویکرد بشرستیزانه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نام برد. مهم‌ترین بندی که بر اساس آن نامبرده به مجازات مرگ محکوم شده است افساد فی الارض دانسته شده است. این عنوان مبهم، که معلوم نیست بر چه اساسی حق حیات شهروندان را از آنان سلب می‌کند، در واقع آشکارترین وجه ایدئولوژیک حکومت اسلامی است که نه تنها مخالفان بلکه رهیافت‌های دینی صرفا متفاوت با خود را بر مبنای برهم‌زدن نظم ساختاری ایدئولوژیک نظام اسلامی به «ناهنجارگرایی در سرزمین ولایت فقیه»، که ترجمه واقعی افساد فی الارض است، محکوم می‌کند.

زمانی که برای اولین‌بار در سال ۱۳۹۴ محمود علیزاده طباطبایی، وکیل محمدعلی طاهری، خبر از حکم اعدام او داد، ۶هزار نفر از طرفداران طاهری نامه‌ای سرگشاده به آیت الله خامنه‌ای نوشتند و از روند دادرسی و شیوه برخورد با استاد خود شکایت بردند. این حکم در آذر ماه همان سال به وسیله دیوان عالی کشور نقض شد و برای بررسی مجدد به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب ارسال شد. در حالی که وکیل طاهری حرکت‌های اعتراضی مدنی اینچنینی را به نفع زندانی ارزیابی کرده بود، جمعی از این شاگردان نیز مغضوب حاکمیت قرار گرفتند و به تدریج در بازه‌های زمانی مختلف بازداشت شدند. اردشیر شهنواز، فهمیه اعرفی، لیلا سبزعلی، لیلا جعفری، سعید اردشیر، پیمان میرزایی، یوسف عیوض‌زاده و وحید پورطهماسب به همراه تعداد دیگری از شاگردان که اسامی آنان به صورت رسمی هیچ گاه انتشار نیافت از کسانی هستند که تنها به دلیل اعتراض دادخواهانه به حبس استادشان، در بند زندان‌های عقیدتی جمهوری اسلامی طعم حبس خودشان را می‌چشند.5

هواداران محمدعلی طاهری بارها و بارها برای دفاع از حقوق او به خیابان آمدند

در این بحبوحه عده‌ای از طلاب و روحانیان که عنوان مبارزه با عرفان‌های نوظهور را یدک می‌کشند پس از اعلام اولین حکم اعدام طاهری با نوشتن طوماری خطاب به رئیس قوه قضاییه، آیت‌الله آملی‌لاریجانی، حمایت خود را از فتاوای مبنی بر ارتداد محمدعلی طاهری اعلام کردند. متن نامه مذکور به این شرح است:

«حضرت آیت‌الله صادق آملی‌لاریجانی

ریاست محترم قوه قضاییه

سلام علیکم

با صلوات بر محمد و آل محمد (ص)

با احترام به استحضار می‌رساند اینجانبان امضاکنندگان ذیل جمعی از علما و فضلای حوزه علمیه قم و فعالین مبارزه با فِرَق انحرافی، عرفان‌های نوظهور و کاذب حمایت خود را از حکم سه تن از مراجع عظام تقلید حضرات آیات مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و علوی گرگانی (حفظ‌الله تعالی) در خصوص اتهام إفساد فی الارض محکوم‌علیه محمدعلی طاهری موسس و بنیانگذار فرقه انحرافی عرفان کیهانی (حلقه) که با ادعاهای واهی (نظیر اتصال افراد به روح‌القدس و درمان آنان) باعث ایجاد تشکیک در اعتقادات مذهبی و بروز مشکلات عدیده برای برخی از خانواده‌ها شده، اعلام می‌داریم و به جهت انتشار آموزه‌های انحرافی این فرقه در سطح کشور ضمن امضای طومار ذیل حمایت خود را از دستگاه قضا اعلام نموده و خواستار رسیدگی هرچه سریع‌تر به اتهام نامبرده می‌باشیم.»6

با این حال پس از نقض حکم اعدام همگی آیت‌الله‌های مزبور نیز مسئولیت صدور چنین فتاوایی را انکار کردند.

آیت‌الله مکارم شیرازی با انکار اصل صدور چنین فتوایی در پاسخ گفته است: «چنین مطلبی (حکم به ارتداد) صحت ندارد، ولی ایشان انحرافات فراوانی دارند و شرکت در کلاس‌های ایشان جایز نیست».

مکارم شیرازی اگرچه صدور حکم ارتداد برای محمدعلی طاهری را رد کرد اما در عین حال او را دچار «انحرافات فراوان» دانست

پاسخ آیت‌الله علوی گرگانی جالب‌تر است. او انکار نمی‌کند چنین فتوایی داده است بلکه برای توجیه آنچه پیش‌تر در مشروعیت ستاندن جان یک انسان از او صادر شده، حال مشروط‌بودن آن را گوشزد می‌کند: «هیچ گونه حکم ارتدادی برای ایشان صددرصد صادر نشده است بلکه مطالبی به ایشان منتسب شده که مخالف ضروری دین اسلام است که بر فرض صحت این مطالب حکم ارتداد ثابت است و بر فرض ثبوت چنانچه قبل از صدور حکم ارتداد توبه کرده باشند و ملتزم به آن نباشند حکم ساقط است.»7

در این میان کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز به عنوان نهادی بین‌المللی در بیانیه‌هایی چندگانه اعتراض به این حکم را اعلام کردند و خواهان توقف فوری آن شدند.

تا کنون نیز افراد و نهادهای بسیاری متشکل از شخصیت‌ها و نهادهای حقوق بشری، از جمله سازمان عفو بین‌الملل، خواستار آزادی طاهری شده‌اند و نسبت به صدور حکم اعدام او ابراز نگرانی شدید کرده‌اند. در همان تاریخ هم کمپینی با نام «الف مثل استاد» برای آزادی محمدعلی طاهری در فضای مجازی به راه افتاد.

آخرین وضعیت دادرسی او در شهریور ماه با اعلام حکم اعدام به جرم فساد فی الارض در هشتم آبان ماه ۱۳۹۶ با دستور نقض دیوان عالی کل کشور روبرو شد. بنابراین پرونده او به شعبه‌ای هم‌عرض فرستاده خواهد شد تا بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد. ولی آنچه در نهایت هرگز مشخص نمی‌شود این است که حق حیات یک شهروند که از سال ۱۳۹۰ در زندان است چگونه استیفاء خواهد شد؟

دو: رهیافت‌های دینی سنتی

اگر دیکتاتوری دینی را به دقت به معنای نفی هر رقابت اندیشگی بدانیم، آن گاه که استبداد فرقه‌ای در ساحت دولت و اداره امور فرهنگی کشور سرلوحه کار قرار گیرد، آشکارا نتیجه‌اش همان است که می‌توان آن را در سرکوب بی‌امان اقلیت‌های دینی و مذهبی ایرانی مشاهده کرد.

با این وجود نمونه یگانه جمهوری اسلامی نه تنها اقلیت‌های دینی و مذهبیِ غیرمسلمان یا حرکت‌های مدرن مذهبی را رقیب بالقوه‌ای برای خود در نظر می‌گیرد بلکه هر جریان درون‌دینی که سرسپردگی خود را به شیوه دلخواه جمهوری اسلامی ابراز ندارد، مغضوب دستگاه حاکمه واقع شده و حق آزادی مذهبی از آن سلب خواهد شد.

ایران زمین بعد از ورود اسلام شاهد جریان‌های دینی متعددی بوده است و به درازنای تاریخِ حضور اسلام همواره زیست‌های متنوع دینی را در تجربه اجتماعی خود به خاطر دارد. یکی از تنومندترین پدیدارهای این خرده-فرهنگ‌های اسلامی، ریشه در سنت و آیین اهل تصوف دارد که هم در ساحت علمی و هم در ساحت عملی نقشی درخور در تاریخ ایران داشته‌اند. از متکلمان و فقیهان گرفته تا ادیبان و حتی سیاستمداران ایرانی می‌توان نمونه‌های فراوانی یافت که به‌رغم اختلاف‌های عقیدتی فراوان با یکدیگر، تاریخ دینی این سرزمین را در سایه فعالیت‌های خود به یکی از قطب‌های باروری فرهنگی دنیای اسلام بدل نمودند.

هرچند نمی‌توان در این میان به نزاع‌های بین این اهالی ایمان نیز بی‌توجه بود، ظهور حکومت فقه‌اندیشِ مدافع قرائت شریعتمدار در قالب جمهوری اسلامی فرصتی فراهم کرد تا اقتدارطلبی تمامیت‌خواه فقها به انتقام‌جویی تاریخی از تمام رقبای سنتی خود دست یازد. مهم‌ترین مخالفان تاریخی فقها اهالی تصوف بودند که تکیه بر شریعت را شعار خویش قرار نداده بودند و تاکید داشتند آیین‌های طریقتی و سامانه مراد و مریدی نقشی اساسی در وصول به حقیقت ایمانی دارد. همین آموزه‌های حساسیت‌برانگیز است که اینان را به رقیبی خطرناک برای ایدئولوژی حاکمان فقیه بدل می‌کند.

آغاز ریاست آیت‌الله خمینی بر مسند ولایت فقیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با شروع تنش با دروایش و فرق صوفیه بود. هرچند عده‌ای نام‌بردن آیت‌الله خمینی از تفسیر «بیان السعاده» ملاسلطان گنابادی را به معنای همراهی او با جریان تصوف تلقی می‌کنند8 ولی تعابیری که همو در شرح چهل حدیث خود آورده است دلالت بر معنایی دیگر دارد: «آن که خود را مرشد و هادی خلایق می‌داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچاره صاف و بی‌آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره‌ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ “مجذوب علیشاه” یا “محبوب علیشاه” حال جذبه و حبّ دست می‌دهد.»9 اینکه آیت‌الله خمینی از لقب طریقتی دراویش نعمت‌اللهی برای مثال‌زدن بهره برده است امری نه از سر تصادف و اتفاق که یکسره آگاهانه و عامدانه برای رویارویی با اصول ایمانی مطرح در فرقه‌های دراویش بوده است.

 نورعلی تابنده (سمت راست تصویر) قطب کنونی دراویش نعمت اللهی در کنار حاج علی تابنده، قطب پیشین که در سال ۱۳۷۵ درگذشت

بنابر ادعای حجت ‌الاسلام خسروپناه دراویش نعمت‌اللهی از کسانی بودند که در روند انقلاب ۱۳۵۷ با آیت‌الله خمینی همراه و هم‌آواز نبودند و با راهپیمایی‌های مردمی علیه حکومت پهلوی مخالفت می‌کردند: «در شهر گناباد اصلا فرقه نعمت‌اللهی گنابادی چهره محبوبی ندارد و اصلاً نتوانستند در آنجا خانقاه بسازند بلکه مرکزیت ایشان در بیدخت است که از بخش‌های نزدیک گناباد است … مردم گناباد می‌گفتند که قبل از انقلاب ما علیه رژیم شاه راهپیمایی می‌کردیم، طرفداران فرقه نعمت‌اللهی گنابادی از بیدخت می‌آمدند شهرستان گناباد و در دفاع از رژیم شاه و علیه امام راهپیمایی می‌کردند و این فرقه اصلاً از مخالفان انقلاب اسلامی و حضرت امام بودند … وقتی هم انقلاب پیروز شد قطب وقت فرقه گنابادیه فراری شد و تا مدت‌ها مخفی بود و بعدها با وساطت آقای نورعلی تابنده، که عضو نهضت آزادی بود و با مهندس بازرگان ارتباط داشت، مورد عفو قرار گرفت و توانستند در ملاء عام ظاهر شوند.»10

اما آنچه در دوران اخیر مایه تهاجم بیش‌تر رژیم اسلامی به این افراد شد، حمایتی بود که در سال ۱۳۸۴ محمدمهدی کروبی از ایشان نمود و به تخریب حسینیه شریعت در شهر قم اعتراض کرد. در روز دوشنبه ۲۴ بهمن ماه این حسینیه به همراه دو خانه مجاور متعلق به دراویش تخریب شد و در پی آن ۱۲۰۰ تن از دراویش گنابادی دستگیر و ده‌ها تن از آنان مجروح شدند.

کروبی در کسوت دبیرکل حزب اعتماد ملی چنین موضع گرفته بود: «در شرايطی که مسلمانان در اسپانيا زير فشار شکنجه و تفتيش عقيده جان می‌باختند در پناه تمدن اسلامی، عوام و علمای يهود و نصاری به آسودگی و در پناه رواداری دينی زندگی می‌کردند. ايرانيان چه پيش از اسلام و چه پس از اسلام همواره حامی رواداری و تساهل دينی و پذيرش عقايد مختلف بوده‌اند. بر اين اساس، اقدام اخير پس از عاشورای حسينی در شهر مقدس قم و درگيری وسيع تعداد زيادی از متصوفه و مضروب و مجروح و محبوس شدن حدود هزار تن از آنان و تخريب مکانی متعلق به ايشان موجب تعجب اين‌جانب شد.»

قبل از مهدی کروبی نیز آیت‌الله منتظری در موضع‌گیری مشابهی چنین گفته بود: «باطل دانستن برخی افکار و نظريات آنان مجوز هتک و ضرب آنان و تخريب و تصرف غاصبانه در اموال آنان نيست.»11

البته به تدریج فشار نیروهای بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که دست به تخریب حسینیه دراویش می‌زدند، دامنه خود را در دیگر شهرها نیز گستراند. در آذرماه ۱۳۸۶ نیز در بروجرد حمله دیگری رخ داد و ده‌ها نفر زخمی و عده‌ای بازداشت شدند. در سال ۱۳۸۸ ماموران اداره اطلاعات گناباد با دراویشی درگیر شدند که قصد خاکسپاری یکی از هم‌مسلکان خود را در مزار سلطانی بیدخت گناباد داشتند. مزار سلطانی مدفن اقطاب و مشایخ دراویش سلسله نعمت‌اللهی در بیدخت است. ماموران اطلاعاتی عمل دفن مردگان را در این محل «غیربهداشتی» خوانده بودند. قابل توجه آنکه بنا بر دستور رسمی به کلیه بیمارستان‌ها و مراکز پزشک قانونی نمی‌بایست این افراد تحت معالجه یا مشمول دریافت طول درمان قرار می‌گرفتند.12

متاسفانه در دوران اخیر باز هم می‌توان از افزایش فشارهای بیش‌تری علیه دراویش گنابادی سراغ گرفت که ریشه در ارتباط‌گیری‌های سیاسی آنان با اصلاح‌طلبان داخل ایران دارد. دیدار نورعلی تابنده، ملقب به مجذوب علیشاه (قطب نعمت‌اللهی‌ها) با اعضای بیت آیت‌الله خمینی از جمله سید حسن خمینی، آیت‌الله توسلی و آیت‌الله موسوی بجنوردی در سال ۱۳۹۰ در حالی رخ داد13 که چند سال قبل‌تر در جریان انتخابات ۱۳۸۸ مجذوب علیشاه حمایت خود را از نامزدی مهدی کروبی به صورت رسمی اعلام کرده بود. تیتر نخست روزنامه اعتماد ملی يكشنبه هفدهم خرداد ۱۳۸۸ چنین بود: «امروز حمايت از كروبي در انتخابات وظيفه تمام فقرا است». او در مصاحبه‌اش دلیل حمایت از کروبی را چنین ذکر کرده است: «درويش در سياست دخالت نمی‌كند. اما افراد درويش آزاد هستند، البته اكنون و در اين برهه شرايط استثنايی حاكم است. حاج آقای كروبی كه فرياد ما را به گوش مسلمين رسانيدند و پيوسته می‌رسانند پس درويشان به آقای كروبي توجه دارند و اين بسيار طبيعي است و به طور قهری و طبيعی می‌خواهند زحمات و محبت‌های آن جناب را جبران كنند. اين‌بار به طور استثناء كسی نامزد است كه فريادرس ما بود. كسی كه به ما توجه می‌كرد و حرف‌ها و سخنان را می‌شنيد و اعتراض می‌كرد كه چرا حسينيه دراويش را تخريب می‌كنيد و پيگير كار ما بود و اين رسم مردانگی و درويشی است كه مصداق “هل جزاء الاحسان الا الاحسان” را جبران كنيم زيرا درويشان معتقد به اخلاق اسلامی هستند.»14

دیدار نورعلی تابنده (مجذوب علیشاه) با حسن خمینی و موسوی بجنوردی از اهالی بیت آیت الله خمینی

این مقدمات بهانه‌ای شد تا بخش اصولگرای حاکمیت، به‌ویژه اطلاعات سپاه پاسداران و گروه‌های فشار لباس شخصی و بسیجی، برای تاخت و تازهای خود بهانه‌ای متناسب در دسترس داشته باشند. شهریور ۱۳۹۰ شهرستان کوار از توابع اصفهان شاهد یکی از درگیری‌های مسلحانه بود که در نتیجه آن بیش از ۴۰ نفر زخمی شدند. مصطفی آزمایش، سخنگوی دراویش نعمت‌اللهی گنابادی، در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی ضمن تایید این خبر، علت آغاز درگیری‌ها را «حمله» به مغازه‌های دراویش و «تفتیش» منازل آنان ذکر کرده بود.15

تخریب سالن اجتماعات دراویش واقع در تخت فولاد اصفهان نیز تجمعی اعتراضی-مدنی در پی داشت که طی آن عده‌ای از دراویش در روز سوم اسفند مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی تحصن کردند و در این تحصن نیز ۶۰ نفر دیگر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.16

علاوه بر این‌ها نیز بایستی از محرومیت‌های تحصیلی موقت و بلندمدت عده‌ای از فعالان گنابادی یاد کرد؛ فائزه عبدی‌پور17 دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است که از طراحان کمپین اعتراض به محرومیت تحصیلی دراویش گنابادی بوده است. او در مصاحبه با وب‌سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر خبر داده است که محرومیت‌ دراویش گنابادی از تحصیل و تدریس و شغل، محدود به حال حاضر نیست و دراویش دیگری از جمله فرشید یداللهی و امیر اسلامی نیز به دلیل اعتقادات خود از تحصیل محروم شده‌اند.18 گسترش این کمپین بدانجا رسید که ۳هزار دانشجو با امضای بیانیه‌ای به محرومیت‌های تحصیلی دراویش نعمت‌اللهی اعتراض کردند. «مصطفی دانشجو» دانشجوی دوره کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی و «فرشید یداللهی»، دانشجوی دانشگاه شیراز، دو نفری هستند که به جرم پیروی از طریقت گنابادی از ادامه تحصیل بازمانده‌اند. سال پیش دکتر «محمدعلی طاووسی»، پژوهشگر حوزه عرفان و تصوف، با بیش از ۱۶ سال سابقه کار به جرم درویش بودن از سازمان میراث فرهنگی اخراج شد. دکتر «شهرام پازوکی»، دکتر «بیژن بیدآباد» و دکتر «علی‌محمد صابری» از اساتید صاحب‌نام حوزه فلسفه، اقتصاد و عرفان نیز در طول چند سال اخیر یا از تدریس در دانشگاه‌های کشور به جرم مشابه بازماندند یا از ارتقاء آنان به هیأت علمی دانشگاه به جرم درویش بودن جلوگیری شد.

«مصطفی دانشجو» که‌ همزمان با اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری از دانشگاه اخراج شد، از مدیران سایت مجذوبان نور و وکیل سرشناس دراویش گنابادی است که از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ در زندان اوین به سر می‌برد.19

مصطفی دانشجو از مدیران سایت «مجذوبان نور» و از وکلای دراویش گنابادی که چهارسال در زندان بسر برد

مطالعه نحوه مواجهه جمهوری اسلامی با اقلیت‌های دینی بهترین راه شناخت ماهیت نظام حاکم بر ایران پس از انقلاب بهمن است. حجم سرکوب‌ها و خشونت‌ها و جنایت‌های پیدا و پنهان و تضییع حقوق شهروندی در روند خوانش تاریخ دهه‌های اخیر چنان فراوان است که جایی برای تردید در ماهیت فرقه‌ای ساخت سیاسی کنونی باقی نمی‌گذارد. شناخت ریشه‌های نظری این نقض سیستماتیک از آن رو اهمیت دارد که تاریخ حکومت‌های محلی و جسته و گریخته فقیهان در طول تاریخ چیزی نیست جز نمونه‌های قبلی و جزئی آنچه در ولایت فقیه رخ می‌دهد. تبعیض و مرز کشیدن میان انسان‌ها به سرشت شریعت اسلامی بازمی‌گردد و حکومتی که نظم خود را از فقه گرفته باشد، با شهروندان همان می‌کند که فقیهان حاکم بر ایران از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون کرده‌اند. آنچه در روند خوانش این بیدادگری‌ها بیش از هر چیزی هشداردهنده است همانا عادی‌شدن سرکوب و کشاندن جامعه به بی‌تفاوتی و خاموش ساختن وجدان فرد فرد شهروندان است. از این‌رو، عاجل‌ترین وظیفه و ضروری‌ترین تعهد در شرایط غیرعادی حاکم بر دهه‌های اخیر ایران آن است که به هر طریق ممکن درباره هر سرکوب یا تضییع حقی صدای اعتراض علیه حکومت را هرچه رساتر بیان کرد و با اطلاع‌رسانی و نیز تحلیل‌های روشنگرانه در برابر عادی‌سازی نظام تبعیض ایستاد. این پژوهش نیز گامی هر چند کوچک در همین راه بوده است.


1 دکتر محمود عبایی در وبسایت شخصی‌اش قضاوت خود را چنین بیان کرده است: « با مطالعه این کتاب این ظن در من تقویت شده که نویسنده محقق این کتاب این اثر را به سفارش سازمان‌های فرهنگی مسئولی که دغدغه مراقبت از فرهنگ خالص دینی را دارند نگاشته است و همین نکته باعث شده است که لااقل در بخش نقادی‌ها این کتاب از یک اثر تحقیقی به یک اثر تبلیغی تنزل یابد.» رک: آفتاب کوتاه و سایه های بلند.

2یلدا نورشاهی، سخنگوی خارج از کشور جمعیت آل یاسین، راديو زمانه، ۱۰/۰۹/۱۳۸۷.

3بهزاد حميديه، تيپولوژی اديان جديد در ايران، روزنامه رسالت، ۳۰/۰۲/۱۳۸۵.

4الف. نجفی، آشنایی با يك فرقه فريبكار، روزنامه كيهان، ۱۴/۰۹/۱۳۸۵.

5موج جدید فشار بر اعضای عرفان حلقه؛ گفتگو با وکیل محمدعلی طاهری، ایران وایر، ۲۲ اوت ۲۰۱۶، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

7نظر سه تن از مراجع تقلید درباره حکم ارتداد طاهری، ایلنا، ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

8تفسیر سوره حمد، امام خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۳ / ۴ و ۹۳.

9شرح چهل حدیث، حدیث چهارم، باب کبر، ص ۹۱، ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج.

11مهدی کروبی خواستار دخالت مراجع در مساله دراويش قم شد، بی‌بی‌سی فارسی، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

12صدور احضاریه برای قطب دراویش گنابادی، دویچه‌وله فارسی، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

13دیدار سیدحسن خمینی با قطب فرقه دروایش گنابادی، پارسینه، ۲۶ دی ۱۳۹۰، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

14امروز حمایت از کروبی در انتخابات وظیفه تمام فقرا است، روزنامه شرق، ۱۷ خرداد ۱۳۸۸، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

15درگیری دراویش گنابادی و ‘لباس شخصی ها’ در کوار، بی‌بی‌سی فارسی، ۱۲ شهریور ۱۳۹۰، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

16بازداشت دست‌کم ۶۰ درویش گنابادی در ایران، رادیو زمانه، ۴ اسفند ۱۳۸۷، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

17۳۰۰۰ دانشجو بیانیه دفاع از حق تحصیل دراویش گنابادی را امضا کردند، کمپین حقوق بشر ایران، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

18اعتراض هزاران دانشجو در ایران به «محرومیت دراویش گنابادی از تحصیل»، رادیو فردا، ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

19محرومیت از تحصیل، ابزار فشار بر اقلیت‌ها، مجذوبان نور، (دیده‌شده در ۱۹ آبان ۱۳۹۶).

انتشارات بیشتر ...