منوچهر ستوده، بیستوهشتم تیرماه ۱۲۹۲ در بازارچه سرچشمه، کوچه صدیقالدوله از بخش «عودلاجان» تهران متولد شد اما ریشهای مازندرانی داشت. پدرش، خلیل، برای گذران زندگی شاگرد یک مغازه قنادی شد و وقتی پای آمریکاییها به ایران باز شد و مدرسه ابتدایی در تهران تاسیس کردند، خلیل رئیس این مدرسه شد. مادر منوچهر ستوده از اهالی تفرش بود. منوچهر ستوده، ایرانشناس، جغرافیدان تاریخی، استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته ایرانی در زندگینامهای خودنوشت چنین مینویسد: «پدر من در تهران به دنیا آمدند و خودم هم در محله سرچشمه تهران در سال ۱۲۹۲ شمسی متولد شدم. پدرم بیستوپنج ساله بود که پدربزرگم فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن ایشان افتاد.
ایرانشناس، جغرافیدان تاریخی، استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته ایرانی
وی برای گذران زندگی مدتی در یک دکان قنادی شاگرد بود و پس از مدتی در زمانی که آمریکاییها پایشان به ایران باز و مدرسه ابتدایی آمریکایی در تهران تاسیس شد، پدرم ریاست این مدرسه را به عهده گرفت. تا سن چهارسالگی در محله سرچشمه زندگی میکردم. پدرم در چهارراه حسنآباد، کوچه مسجد مجدالدوله منزلی خرید و من هم وارد این خانه شدم. در سن هفتسالگی به مدرسه ابتدایی آمریکایی رفتم و شش سال ابتدایی را در این مدرسه گذراندم. سال تحصیلی ۱۳۰۷ شمسی مخلص ششساله ابتدایی را در دبستان ابتدایی آمریکایی تمام کرده بودم و به کلاس هفتم رسیده بودم. پدرم برای اینکه سواد بیشتری پیدا کنم مرا از رفتن به کالج منع کرد و به دبیرستان شرف در یکی از کوچههای متفرع از خیابان لالهزار سپرد. سر و صدای دکتر جردن، رئیس کالج آمریکایی بلند شد و ایشان را مورد خطاب قرار داده و گفت: «آمیز خلیل اگر قرار باشد که شما فرزند خود را به کالج نفرستید و به مدارس دولتی بسپارید سایر مردم به تأسی از شما فرزندان خود را به کالج نخواهند فرستاد.» پدرم این سخنان را نشنیده گرفت و مرا همچنان در مدرسه شرف نگاه داشت. دو سه ماهی از این جریان گذشت و مخلص برخلاف میل دکتر جردن در مدرسه شرف باقی ماند. درس منوچهر که تمام شد پدرش به او گفت که یا باید درس بخواند و یا اینکه سر کار برود. او درس را انتخاب کرد و در دانشسرای عالی نامنویسی کرد و لیسانس ادبیات فارسی گرفت. یکی از اساتید او دکتر بدیعالزمان فروزانفر بود.
یکی از اساتید او دکتر بدیعالزمان فروزانفر بود
«پس از گرفتن دیپلم که در آن زمان بسیار با ارزش بود پدرم به من گفتند: حالا که دیپلم گرفتی برو دنبال کاری! گفتم من میخواهم درس بخوانم، گفت: بسیار خوب تا وقتی که درس میخوانی من پشتیبان تو هستم و از تو نگهداری میکنم. در آن زمان دانشسرای عالی تازه باز شده بود و من در آنجا ثبت نام کردم. آقای فروزانفر که حالا مشهور آفاق هستند در کلاس اول عالی معلم ادبیات ما بودند. من دوره سه ساله زبان و ادبیات فارسی را زیر دست ایشان به پایان رساندم و لیسانس گرفتم پس از آن به خدمت نظام رفتم و چون لیسانس داشتم وارد دانشکده افسری و با درجه ستوان سومی افسر هنگ سوار حمله در مهرآباد شدم.» منوچهر ستوده در دوران تحصیل در دبیرستان البرز تهران کتابدار کتابخانه دبیرستان بود. ستوده اولین مقاله خود را در سال ۱۳۱۵ درباره «مطالعات تاریخی و جغرافیایی مسافرت به قلعه الموت» نوشت. منوچهر ستوده در سال ۱۳۲۹ از رساله دکتری خود زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر دفاع کرد. عنوان این رساله «قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز» بود. منوچهر ستوده خاطرات خود در این زمینه را اینگونه نقل میکند: «انجمنی به نام فلسفه و علوم انسانی، ظاهرا به دستور یونسکو، در ساختمان کتابخانه ملی به راه افتاد. ریاست انجمن با سیدحسن تقیزاده بود و مرحوم بدیعالزمان فروزانفر و سعید نفیسی معاونت داشتند و از جوانترها نظیر بنده و احمد افشار شیرازی و مصطفی مقربی و ایرج افشار هم دعوت کرده بودند. ما هم در جلسات شرکت میکردیم. … یکی از روزها، اوایلی که جلسه هنوز تشکیل نشده بود مرحوم فروزانفر مرا با اشاره دست صدا کرد و خواست که نزد او بروم. بنده هم اطاعت کردم. وقتی به ایشان رسیدم فرمودند: «شما بعد از اتمام جلسه همینجا بمانید.» بنده هم اطاعت امر کردم. جلسه تمام شد و اعضا تمام رفتند و من ماندم و مرحوم فروزانفر. فروزانفر بدون هیچ مقدمهای گفت: «آقا شما فردا صبح به دانشکده الهیات و معارف اسلامی میآیید و سر کلاس میروید و جغرافیای تاریخی تدریس میکنید!» بنده عرض کردم: «من تا کنون نه این درس را خواندهام و نه آن را تدریس کردهام، فقط چند جلد کتابی در این زمینه خواندهام!» فروزانفر گفت:«کسانی که سر کلاس هستند هیچ چیز نمیدانند تا چه رسد به جغرافیای تاریخی.» بنده هم قبول کردم.» (ماهنامه مهرنامه، شماره ۴۷، خرداد ۹۵، ص۳۱)
در دوران تحصیل در دبیرستان البرز تهران کتابدار کتابخانه دبیرستان بود
فرامرز طالبی، پژوهشگر تاریخ و ادبیات، دانشجویان رشته تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دهه پنجاه را خوششانسترین دانشجویان این رشته میداند چراکه در این دوره بزرگانی همچون زریاب خویی، منوچهر ستوده، ایرج افشار، باستانی پاریزی و هما ناطق تدریس میکردند. او خودش را یکی از این دانشجویان خوششانس میداند. او میگوید که با دکتر ستوده دو واحد نسخ خطی گذرانده است که نوعی آموزش تاریخ بود. طالبی میگوید که استاد ستوده علاقهمند به نسخههای خطی بود و یکی از دلایل دوستی او با ایرج افشار علاقهمندی آنها به نسخههای خطی بود.(مهرنامه، شماره ۴۷) ستوده پس از پانزده سال تدریس در دانشکده الهیات، با دعوت سیدحسین نصر که در آن زمان ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را بر عهده داشت به این دانشکده رفت و به تدریس سلسلههای محلی مازندران پرداخت. ستوده میگوید: «تا اول انقلاب با درجه استادی در دانشکده ادبیات تدریس کردم و دو سه ماه مانده به انقلاب بازنشسته شدم» منوچهر ستوده در عمر طولانی و بابرکت خود تحقیقات بسیاری در حوزه ایرانشناسی انجام داد. پژوهشهای ستوده در حوزه گیلانشناسی از معروفترین پژوهشهای ستوده بوده است و همینطور است تحقیقات و پژوهشهای او درباره جنوب. او در پژوهشهایش در مورد جنوب بیاساسبودن ادعای اعراب در مورد خلیج فارس را ثابت میکند. یکی از کارهای ستوده در حوزه گیلانشناسی، «واژهنامه گیلکی» است. ستوده درباره گردآوری این واژهنامه میگوید: «نخستین کتاب من «واژهنامه گیلکی»است. پایه این کتاب در خود لاهیجان گذاشته شد. زمانی که وارد لاهیجان شدم دیدم وقتی دو نفر با هم حرف میزنند من هیچ نمیفهمم. این برای من مسئله شده بود. آرام آرام شروع کردم به جمعآوری واژهها تا اینکه دیدم یک فرهنگی با هفت هشت هزار لغت جمعآوری شد. سالی هم که رفته بودم بندر انزلی آنچه راجع به انواع ماهی، بادهای محلی، دامهای ماهیگیری و امثال اینها بود جمعآوری کردم. اما این فرهنگ رو دستم ماند تا سال ۱۳۳۲ که مرحوم پورداوود این کتاب را چاپ کرد.» کارنامه منوچهر ستوده تنها تالیف و تصحیح بیش از ۱۰۵ جلد کتاب و ۲۸۰ مقاله و راهنمایی ۵۰ پایاننامه تحصیلی نیست و این بخش کوچکی است از کارهای بزرگی که ستوده انجام داده است.
اولین مقاله خود را در سال ۱۳۱۵ درباره «مطالعات تاریخی و جغرافیایی مسافرت به قلعه الموت» نوشت
سید فرید قاسمی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ علاوه بر اینها به میراثشناسی، راهگشایی، کتابآفرینی، نگارندگی، تدریس و ترجمه، متنپژوهی، واژهیابی و فرهنگنویسی، سندشناسی، کتیبهخوانی، منبعافزایی، خوددرمانی، تهرانگریزی و شمالنشینی، باغداری و زنبورداری، ۸۰ سال مقالهنویسی، وقف باغ و کتابخانه، کوهنوردی و راهپیمایی ایرانگردانه و ایرانیابانه به عنوان کارهای بزرگی اشاره میکند که دکتر منوچهر ستوده به انجام رسانده است. (مهرنامه، شماره ۴۷) از آثار دکتر منوچهر ستوده میتوان به «از آستارا تا استرآباد» اشاره کرد که در ده جلد نوشته شده است و شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان است.
«از آستارا تا استارباد» در ده جلد یکی از بزرگترین نوشتهها اوست
دکتر عبدالرحمن عمادی در توصیف این کتاب چنین میآورد: «دکتر منوچهر ستوده آمده «از آستارا تا استارباد» یعنی در واقع تمام البرزکوه را انتخاب کرده است. چرا یک ایرانی به چنین کار بزرگی دست زد؟ پیش از او فرنگی میآمد و یک گوشه از البرز را تحقیق میکرد. یکی میآمد درباره جنگلش تحقیق میکرد. یکی درباره جغرافیایش تحقیق میکرد، یکی میآمد درباره زبانش تحقیق میکرد. کار غلطی هم نبود. برای اولین بار یک شخصی به نام «منوچهر ستوده» آمد و یک ایرانی، خودش را لایق این کار دید که درباره این زمینهها تحقیق کند. در حقیقت یک سوژه بزرگی را انتخاب کرد. یک سنگ برداشت. خواست بگوید یک ایرانی میتواند سنگ بزرگی مثل البرز کوه را انتخاب کند، ببیند، مطالعه کند، کتابهایی که دربارهاش نوشته شده، همه را بخواند، همه را گام به گام تحقیق کند، محل به محل ببیند، با مردم معمولیاش گفتوگو کند. تمام اینها را یادداشت کند… . یک ایرانی، این همت را داشته، این عرضه را داشته، یک سنگ بزرگ را انتخاب کرده و این سنگ بزرگ، علامتزدن بوده و زده است. به این جهت دکتر ستوده یک آدم استثنایی است.» از آثار منوچهر ستوده میتوان به فرهنگ گیلکی با مقدمهی ابراهیم پورداود، فرهنگ کرمانی، فرهنگ بهدینان با مقدمه ابراهیم پورداود، جغرافیای اصفهان، فرهنگ سمنانی، فرهنگ نائینی، تاریخ بدخشان، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس، سفرنامه گیلان ناصرالدینشاه قاجار و جغرافیای تاریخی شمیران اشاره کرد.
منوچهر ستوده در پنجم فروردینماه ۱۳۹۵ و در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت و پیکر او در تازهآباد سلمانشهر، یکی از شهرهای استان مازندران به خاک سپرده شد.